جستجوی پیشرفته
بازدید
3309
آخرین بروزرسانی: 1401/04/05
خلاصه پرسش
عبارت «فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ»، در آیه‌ی 260 سوره‌ی بقره و در داستان حضرت ابراهیم(ع) به چه معنا است؟
پرسش
سلام؛ «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی‏ کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ ... فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ». لطفا فراز «فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ» را توضیح دهید؟
پاسخ اجمالی

«وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی‏ کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ...»؛[1] و بیاد آور آن زمان را که ابراهیم گفت: پروردگارا! چگونگی زنده‌کردن مردگان را نشانم ده! خدا فرمود: مگر به این موضوع ایمان ندارى؟! ابراهیم پاسخ داد: چرا؟! ولى می‌‏خواهم قلبم آرامش یابد! خدا فرمود: پس چهار مرغ پرنده را بگیر و آنها را قطعه قطعه کن و هر قسمتى از آنها ‌را بر سر کوهى بگذار، آن‌گاه آنها را بخوان، (خواهی دید که) به سرعت به سوی تو خواهند آمد.

شأن نزول

در فلسفه‌ی نزول این آیه می‌گویند؛ روزى حضرت ابراهیم(ع) از کنار دریایى می‌گذشت. مردارى را دید که در کنار دریا افتاده، در حالى که مقدارى از آن داخل آب و مقدارى دیگر در خشکى قرار داشت، و پرندگان و حیوانات دریا و خشکى از دو سو آن‌را طعمه‌ی خود قرار داده‌‏ بودند، به طوری که گاهى بر سر آن طعمه با یکدیگر درگیر می‌شدند. دیدن این منظره، ابراهیم را به تعجب وا داشت و به فکر مسئله‏‌اى انداخت که همه می‌‏خواهند چگونگى آن‌را به طور تفصیل بدانند، و آن کیفیت زنده‌شدن مردگان پس از مرگ بود.[2]

از این‌رو از خداوند خواست: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می‌‏کنى؟خدای متعال فرمود: مگر به این مسئله ایمان ندارى؟ پاسخ داد: ایمان دارم؛ اما می‌‏خواهم قلبم آرامش پیدا کند.

این‌جا بود که خداوند به او دستور داد که چهار پرنده (به نقلی، طاووس، گنجشک، کبوتر و کلاغ) را بگیر و آنها را ذبح کن و گوشت‌هاى آنها را با هم مخلوط کن، سپس آنها را چند قسمت کرده و هر قسمتى را بر سر کوهى بگذار، بعد آنها را بخوان تا صحنه‌ی رستاخیز را مشاهده کنی! ابراهیم نیز چنین کرد و با نهایت تعجب دید اجزاى پرندگان از نقاط مختلف جمع شده و نزد او آمدند و حیات و زندگى خود را از سر گرفتند.

اما در پاسخ به آنچه در پرسش آمده باید گفت؛ مفسران در معنای کلمه‌ی «صرهنّ» از ریشه‌ی «صور»، اختلاف نظر داشته و معانی مختلفی مانند: قطعه قطعه کردن، متمایل کردن و صدازدن ذکر کرده‌اند.[3]

  1. برخی بر این باورند که «فصرهن» به معنای متمایل‌کردن است. شاهدش این است ‌که با «الی» متعدی شده است؛ این عده می‌گویند؛ آیه هیچ‌گونه دلالتى بر این موضوع ندارد که ابراهیم(ع) مرغانى را کشته باشد و سپس به فرمان خدا زنده شده باشند، بلکه آیه در مقام بیان یک مثال براى روشن‌شدن مسئله‌ی رستاخیز است؛ یعنى: «اى ابراهیم، چهار پرنده را بگیر و با خود مأنوس کن، به گونه‌ای که هر وقت آنها را بخوانى به سوى تو بیایند، اگرچه هر کدام را بر سر کوهى بگذارى، این کار چه اندازه براى تو آسان است، مسئله‌ی زنده‌کردن مردگان و جمع‌کردن اجزای پراکنده‌ی آنها از نقاط مختلف جهان نیز براى خداوند به همین سادگى است».

بر اساس این تفسیر، منظور از فرمانى که خداوند به ابراهیم درباره‌ی چهار پرنده داد، این نبود که واقعا آنها را بکشد و گوشت آنها را مخلوط کند، بلکه خداوند تنها یک مثال مشابه را مطرح کرده است. درست مانند این‌که کسى می‌‏خواهد به دیگرى بگوید من فلان کار را با سهولت و سرعت انجام می‌‏دهم می‌‏گوید: شما یک جرعه آب بنوش من این کار را می‌‏کنم؛ یعنى به همین سادگى است، نه این‌که واقعا او موظف است جرعه آبى بنوشد.[4]

پذیرش این نظریه البته با مشکلات متعددی روبرو است، حداقلش این است که با محتوای آیه همخوانی ندارد؛ زیرا آیه به روشنى این حقیقت را می‌‏فهماند که ابراهیم(ع) تقاضاى مشاهده حسى صحنه‌ی رستاخیز را کرده بود تا مایه‌ی آرامش قلب او گردد. بدیهى است ذکر یک مثال و تشبیه، نه صحنه‌‏اى را مجسم می‌‏سازد و نه مایه‌ی آرامش خاطر است، زیرا ابراهیم از طریق عقل و منطق به رستاخیز ایمان داشت، و تنها می‌خواست از طریق احساس و شهود نیز آن‌را دریابد.

  1. تفسیر دوم شبیه تفسیر اول است؛ یعنی مقصود از «فصرهن» در این آیه، متمایل‌کردن است. و منظور این است که خداوند متعال به ابراهیم(ع) دستور داد تا پرندگانی را تربیت کند و از این طریق در آنها نسبت به خودش، انس و الفت و تمایل ایجاد کند.[5] این تفسیر اگرچه شبیه تفسیر اول است، ولی با این تفاوت که به همین مقدار بسنده کرده و ادامه‌ی نظریه‌ی اول و تحلیل آن‌را ذکر نکرده است.

این نظریه هر چند از نظر محتوا مخالفتی با آیه ندارد و می‌‌تواند با آن هماهنگ باشد، ولی بر اساس این نظریه باید گفت؛ در آیه کلماتی در تقدیر است. مثل این جمله: «پس از تربیت پرندگان و ایجاد انس با آنان، آنها را بکش و قطعه قطعه کن». البته تقدیر این جمله مشکلی ندارد؛ چون در این‌‌جا قرینه وجود دارد و آن کلمه «جزءاً» است که در آیه آمده است، ولی در هر صورت پذیرش تقدیر چند جمله با تکیه بر یک کلمه، مشکل و خلاف ظاهر خواهد بود.

  1. بیشتر مفسران بر این باورند که «فصرهن» به معنای قطعه قطعه‌کردن به کار می‌رود؛[6] زیرا اولا: در ادامه فرمود هر قطعه آنها را در کوهی بگذار، و این قرینه است بر این‌که متمایل‌کردن نمی‌‌تواند منظور آیه باشد. ثانیا: از آن‌جا که خدا در ادامه فرمود: «ادعهن» یعنی سپس آنها را بخوان، این‌که «صرهن» را به معنای صدا‌زدن و دعوت‌کردن از پرندگان بدانیم -که تفاسیر قبلی تقریبا این‌گونه معنا کرده بودند- نمی‌‌تواند درست باشد؛ چون تکرار لازم می‌آید.[7]
  2. برخی نیز می‌گویند «فصرهن» به معنای آن است که آنها را به سمت خود بیاور و به دست و صورت و اشکال آنها خوب تأمل کن و دقایقی هریک از آنها را به نظر دقیق ببین تا بعد از زنده‌شدن آنها بر تو مشتبه نشود.[8]

این تفسیر هم می‌تواند با تفسیر قبلی تا حدودی همخوان باشد.

اما ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر «فصرهن» به معنای قطعه قطعه‌کردن است؛ چرا با «الی» آمده است؟ زیرا  از نظر ادبی، متعدی‌شدن با «الی» با معنای قطعه قطعه‌کردن تناسبی نداشته، بلکه با معنای متمایل‌کردن یا صدازدن سازگارتر است.

برخی از مفسران در پاسخ به این پرسش می‌گویند: از آن‌جا که در معنای فصرهن، متمایل کردن نیز خوابیده است (یعنی هنگام قطعه قطعه‌کردن پرندگان، ابتدا آنها را باید به سمت خودمان بیاوریم)؛ از این جهت، حرف جر «الی» در ادامه آمده است.[9] گویا مقصود این مفسران آن است که «فصرهن» در این‌جا به معنای قطعه قطعه‌کردنی است که متمایل به شخص قطعه قطعه‌کننده باشد.

گفتنی است برخی مفسران نیز احتمال داده‌اند مقصود این است که یک قطعه از هر پرنده‌ای را نزد خودت ببر و نگهدار، چنان‌که در روایت آمده است که به حضرت ابراهیم دستور داده شد که سرهاى پرندگان را نگهدارد.[10]

برخی نیز جار و مجرور «الیک» را متعلق به «صرهن» نمی‌دانند تا چنین پرسشی مطرح شود، بلکه آن‌را متعلق به فعل قبلی یعنی «خذ» می‌‌دانند.[11]


[1]. بقره، 260.

[2]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 91، قم،‏ دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.

[3]. ر. ک: راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 498، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.

[4]. این تفسیر را فخر رازی از فردی به نام ابومسلم نقل کرده است: ر. ک: فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 7، ص 38، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق. و صاحب تفسیر نمونه می‌گوید صاحب المنار آن‌را پذیرفته است: ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 302- 303، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[5]. ر. ک: مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 298 - 299، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش؛ حسینى جرجانى سید امیر ابوالفتوح،  آیات الأحکام، ج 2، ص 205، تهران، نوید، چاپ اول، 1404ق.

[6]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 305؛ طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 369، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 34، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش؛ مفاتیح الغیب، ج 7، ص 37.

[7]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 305.

[8]. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری،ج 1، ص 474- 475، تهران، میقات، چاپ اول، 1363ش.

[9]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 369

[10]. ر. ک: اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 34.

[11]. همان.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها