جستجوی پیشرفته
بازدید
1320
آخرین بروزرسانی: 1402/02/30
خلاصه پرسش
آنچه در قرآن کریم از آن با «یوم التناد» یاد شده، چه روزی است؟
پرسش
یوم التناد چه روزی است؟
پاسخ اجمالی

اصطلاح «یوم التناد» یک‌بار در قرآن و در آیه 32 سوره غافر آمده و ناظر به یکی از اسامی روز قیامت است:

«وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ»؛ اى قوم من! من از روزى که بانگ و فریاد از هر سو بلند می‌شود بر شما می‌ترسم.

«التناد» از ماده «ندا» به معنای صدا زدن، در اصل «التنادى» بود و بعد از حذف یاى آخر، حرف قبل از آن یعنی «دال» مکسور شد تا نشانی بر حذف یاء ‌باشد. البته در صورت وقف، ساکن خواهد شد.

مشهور و معروف میان مفسران این است که منظور از «یوم التناد» روز قیامت است؛ اما این‌که چرا این نام را بر قیامت نهاده‌اند، دلایل مختلفی بیان شده است؛ مانند:

  1. زیرا در آن‌روز ستم‌کاران یکدیگر را با صداى بلند صدا می‌زنند، و داد و فریادشان به واویلا بلند می‌شود، همان‌گونه که در دنیا به داد و فریاد عادت کرده بودند.[1]
  2. این نام‌گذاری از آن‌رو است که دوزخیان بهشتیان را صدا می‌زنند، و در مقابل، بهشتیان دوزخیان را صدا می‌زنند. چنان‌که قرآن می‌فرماید: «وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ»؛[2] دوزخیان، بهشتیان را صدا می‌‏زنند که مقدارى از آب و روزی‌هایى که خدا به شما داده است را به ما ببخشید: «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ».[3]
  3. این‌که فرشتگان مردم را براى حسابرسی صدا می‌زنند و آنها نیز از فرشتگان استمداد می‌کنند.
  4. ندادهندگانی در محشر ندا می‌دهند که لعنت خدا بر ستم‌کاران باد: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ».[4]
  5. مؤمن هنگامى که نامه اعمال خود را می‌بیند، از روى شوق فریاد می‌زند: «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ»؛[5] این نامه اعمال من است، اى مردم بیایید و آن‌را بخوانید.[6]

به هر حال، واژه «یوم التناد» ظرفیت تمام معانی یاد شده را دارد؛ یعنی روز قیامت به گونه‌ای است که تمام افراد به نوعی - به اختیار خود و یا به اجبار - به گفت‌وگو با دیگران خواهند پرداخت، خواه این گفت‌وگو اثربخش باشد یا خیر.


[1]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏27، ص 512، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏17، ص 330، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[2]. اعراف، 50.

[3]. اعراف 44.

[4]. هود، 18.

[5]. حاقه، 19.

[6]. ر. ک: مفاتیح الغیب، ج ‏27، ص 512؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏8، ص 813- 814، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏20، ص 93- 94، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها