جستجوی پیشرفته
بازدید
15689
آخرین بروزرسانی: 1394/05/16
خلاصه پرسش
آیا عادلانه است که انسان‌ها در شرایط نامساوی خلق شوند و آیا این نتیجه زندگی قبلی آنان است؟
پرسش
با توجه به این‌که خداوند هم دانا و هم توانا است، و همه نعمات و استعدادها را در هر انسانی به طور مساوی و با عدالت قرار داده، پس چرا یک کودکی از مادر به صورت ناقص عقلی و جسمی به دنیا می‌آید و در جای دیگر کودکی سالم و با هوش به دنیا می‌آید و این از عدل خداوندی به دور است که هر دو در این دنیا تا موقعی که بمیرند زندگی کنند، اولی در درد و رنج و دومی در راحتی و بعد در عالم برزخ منتظر روز قیامت بمانند تا حساب پس بدهند. پس چطور خدا گفته که همه آدم‌ها را در شرایط مساوی آفریدم که با رفتار خودشان می‌توانند بالاتر از فرشته یا پست‌تر از حیوانات باشند، در حالی‌که آن کودک هیچ اختیاری از خود ندارد. پس بحث اختیار و اجبار چه می‌شود؟ به گفته شما این مسئله اجباری برای زندگی آن کودک در این جهان و پاداش اجباری از سوی خدا به خاطر نقص جسمی صورت می‌پذیرد. آیا می‌شود گفت که این نتیجه و عاقبت زندگی قبلی او است که به دلیل گناهان بسیار مستحق این شرایط شده است.
پاسخ اجمالی
در پاسخ به آنچه در پرسش مطرح شده، باید گفت:
1. معنای عدالت
عدالت به معنای تساوی نیست، بلکه به معنای اعطاء و دادن حق به صاحب حق است. البته در مورد خداوند، نظر به این‌که هیچ‌کس بر خدا حقی ندارد، پس هر چه از جانب خداوند به بندگان می‌رسد تفضل است. 
2. اختلاف اقتضای طبیعت نظام عالم[1]
مسئله اختلاف، طبیعى انسان‌ها است که این یک امر تکوینى است و اصلاً به قرارداد مربوط نیست. اعم از این‌‌که نظام عالم را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، چنین واقعیتى وجود دارد که افراد انسان از نظر استعدادها یکسان آفریده نشده‏‌اند. خود این تفاوت تکوینى و اختلاف استعدادهاى روحى و جسمى، خود به خود یک نوع روابط قهرى میان افراد به وجود می‌‏آورد و همین سبب مى‏شود که افراد با هم مرتبط شوند و ترکیب میان افراد جامعه به وجود آید. اگر افراد از هر جهت مساوی خلق شده‏ بودند، آن وقت احتیاجات مردم بر طرف نمی‌‌شد. یعنى این فرد کمبود خودش را از آن فرد نمی‌توانست بگیرد و آن یکی هم کمبود خودش را از این، و در مجموع یک نظام طبیعى به وجود نمی‌آید. قرآن هم به این حقیقت تصریح کرده است: «آیا آنان رحمت خدا را تقسیم می‌کنند؟! ما زندگی آنان در دنیا را تنظیم و تدبیر کرده و برخی را بر برخی دیگر برتری می‌دهیم تا هر گروهی بتوانند از امکانات و توانایی‌های گروه دیگر بهره‌مند شوند و در نهایت، این رحمت خداست که از هرآنچه می‌اندوزید بهتر است».[2] و این حقیقتى است مسلّم در جامعه انسانى، چه این‌‌که کسى خدا را قبول داشته باشد یا نداشته باشد.[3]
فیض الهى، یعنى فیض هستى که سراسر جهان را در بر گرفته، نظام خاص دارد؛ یعنى تقدّم و تأخّر، و سببیّت و مسبّبیّت، و علّیّت و معلولیّت، میان آنها حکم‌فرما است و این نظام، غیر قابل تخلّف است؛ یعنى براى هیچ موجودى امکان تخلف و تجافى از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر تکامل موجودات، به ویژه سیر تکاملى انسان، به معناى سرپیچى از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست؛ بلکه به معناى «سعه وجودى» انسان است. لازمه درجات و مراتب داشتن هستى این است که نوعى اختلاف و تفاوت از نظر نقص و کمال، و شدّت و ضعف در میان آنها حکم‌فرما باشد، و این‌‌گونه اختلاف‌ها تبعیض نیست.[4]
3. عدم تساوی انسان‌ها
خدا هیچ‌گاه نفرمود که تمام انسان‌‌ها را در شرایط کاملاً یکسان آفریدم، بلکه فرموده که تکلیف هر فردی به مقدار توانایی‌ها و امکاناتی است که در اختیار او قرار گرفته است:
الف. خداوند مثالى زده: «برده مملوکى را که قادر بر هیچ چیز نیست و انسان (با ایمانى) را که از جانب خود، رزقى نیکو به او بخشیده‌‏ایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق می‌کند، آیا این دو نفر یکسان‌اند؟! شکر مخصوص خدا است، ولى اکثر آنها نمی‌دانند»![5]
خداوند مثالى (دیگر) زده است: «دو نفر را، که یکى از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ‌کارى نیست و سربار صاحبش می‌باشد، او را در پى هر کارى بفرستد، خوب انجام نمی‌دهد، آیا چنین انسانى، با کسى که امر به عدل و داد می‌کند، و بر راهى راست قرار دارد، برابر است».[6]
ب . «خداوند هیچ‌کس را جز به مقدار توانایى که به او داده تکلیف نمی‌کند».[7]
4. ما پیش از این‌که به دنیا بیاییم، قبلاً زندگی‌‌ای نداشتیم تا گفته شود این نتیجه و عاقبت زندگی قبلی ماست که به دلیل گناهان بسیار، مستحق برخی شرایط دشوار شده باشیم.[8]
 

[1] ر. ک: 8487؛ 35056؛ 205 و 27198.
[2]. زخرف، 32.
[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ‏13، ص 766، تهران، صدرا.
[4]. همان، ج ‏1، ص 194.
[5]. «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُون»؛ نحل، 75.
[6]. «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلى‏ مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم»؛ نحل، 76.
[7]. «لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»؛ طلاق، 7.
[8] . ر. ک: 689؛ 7803؛ 8268 و 12240.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها