جستجوی پیشرفته
بازدید
19937
آخرین بروزرسانی: 1399/06/18
خلاصه پرسش
چگونه قرآنی که آیاتش آیات دیگر را نفی و تعدیل می‌کند، جامعیت دارد و برای همیشه راهنمای بشر است؟
پرسش
قرآنی که طی 23 سال فروکاسته شدنش(نزولش) بارها آیات خود را نفی و تعدیل کرده، چگونه می‌تواند تا ابد راهنمای بشر باشد؟!
پاسخ اجمالی

قرآن مجید به شهادت خود، کتابی است جهان‌شمول: "ذکری للعالمین" و اختصاص به زمان و مکان یا مردم خاص ندارد: "نذیراً للبشر".

آیاتی که از طرف خداوند در آن نازل شده، به گونه‌ای است که تا همیشۀ تاریخ و در هر عصر و زمانی پاسخ‌گوی نیازهای هدایتی بشر باشد، و مانند مشعلی فروزان برای هدایت آنان بدرخشد و بشریت از زلال معارف آن، بهره‌مند گردد.

از آن‌جا که پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر و اسلام آخرین و کامل‌ترین دین الاهی است، پس از پیامبر اسلام(ص)، پیامبر دیگری فرستاده نشده و اسلام دین خاتم است. خاتمیت دلیل جامعیت و جاودانگی قرآن کریم است.

تاریخ قرآن و تفسیر آن نیز بیانگر آن است که به برکت قرآن در هر عصر و زمانی، معارف جدیدی به روی روشن‌فکران گشوده شد و پرسش‌ها و نیازهای ثابت و متغیر بشر را پاسخ داده است. البته این کار با بیان کلیات و اصول هدایتی و تفریع فروع از آن اصول که توسط راسخان در علم و روش اجتهاد انجام گرفته، تحقق یافته است.

اما این‌که گفته شود، قرآن بارها آیات خود را نفی و تعدیل کرده، معنای درستی ندارد؛ زیرا ما معتقدیم که هیچ‌یک از آیات قرآن آیه دیگر را نفی نکرده است و هیچ‌گونه تناقضی و باطلی در آن راه ندارد. شاید منظور پرسش‌گر از این جمله، وجود نسخ در قرآن باشد، ولی باید توجه داشت که نسخ برخی از احکام به معنای نفی و تعدیل نیست؛ زیرا نسخ یعنی از همان اول آن حکم موقتی بود و زمانی که وقت آن به پایان رسید، حکم دیگری آمده است. نه این‌که حکم از همان اول ابدی بود و بعدا تعدیل شده است. پس اگر به ظاهر در برخی از آیات تناقض یا تضادی دیده می‌شود، این در نظر سطحی و ظاهری است و از آن‌جا که قرآن برخی از آیاتش، آیه‌های دیگر را تصدیق می‌کند، با بیان مفسران تضاد و تناقض‌های ظاهری بر طرف می‌شود.

پاسخ تفصیلی

قرآن کریم چنان‌که خود شهادت می‌دهد، کتابی است جهان‌شمول و جاودانه و در بردارنده نیازهای بشر در هر زمان و مکان و اختصاص به نژاد و آداب و سنن خاص ندارد:  "ذکری للعالمین".[1] "نذیراً للبشر".[2]

خدای متعال، محتوا و معارف قرآن را به گونه‌ای تنظیم کرد که تا همیشۀ تاریخ و در هر عصر و زمانی همۀ مردم بتوانند از معارف زلال و ناب آن بهره‌مند شوند. تاریخ قرآن و تفسیر آن نیز بیانگر آن است که به برکت قرآن در هر زمانی، معارف جدیدی روی روشنفکران گشوده شد و میوه‌های معرفتش در هر عصری پرسش‌ها و نیازهای بشر را پاسخ داده و تشنگان معارف الاهی را سیراب کرده است.

درباره‌ی جامعیت، جاودانگی و جهان‌شمول بودن قرآن کریم می‌توان از راه‌های زیادی استدلال کرد که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:[3]

  1. قرآن در این‌باره می‌فرماید: "ما فرّطنا فی الکتاب من شیء"؛[4] ما هیج چیزی را در کتاب فرو گذار نکردیم.

"الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ...". [5] و... .

این آیات دلالت دارند که دین اسلام کامل شده و همۀ آنچه که می‌بایست گفته شود و احکام و مقرراتی که برای هدایت بشر باید جعل شود، تعیین شده است.

  1. از امام صادق‌(ع) درباره‌ی تازگی و نو بودن معارف قرآن، سؤال شد، حضرت فرمود: "تازگی قرآن برای آن است که خدای متعال آن‌را برای زمان موقت یا مردم خاص نفرستاد؛ و چون همیشگی و همگانی است، در هر زمان، جدید است و در نزد هر مردمی تا روز قیامت شیرین و جذاب است.[6]
  2. خاتمیت دلیل جامعیت و جاودانگی قرآن کریم است؛ زیرا فلسفۀ ارسال رسل این بود که خداوند از طریق وحی، مردم را هدایت کرده و با بیان عقاید و راهنمایی به احکام و مقررات در جهت سعادت و رشد و معنویت قرار دهد؛ و چون زندگی انسان همواره در حال دگرگونی و رشد و تکامل است و نیازمند آن است که دینی فرستاده شود که حاوی تمام نیازمندی‌های بشر باشد؛ از این جهت باید خصوصیتی در پیامبر اسلام(ص) که خاتم پیامبران است، و دین جدید باشد که نیازمند تجدید نبوت و تجدید شریعت و کتاب نبوده باشد.

به عبارت دیگر، دایمی بودن و نیازمندی همیشگی بشر به آن، لازم دارد که هیچ‌گاه گرد کهنه‌ بودن بر آن ننشیند و همیشه تازه باشد. سرّ این‌که قرآن هیچ‌گاه کهنه و مندرس نمی‌گردد، آن است که قرآن یک پدیده تشریعی است و با فطرت انسان‌ها که یک پدیده‌ی تکوینی است هماهنگ است و در فطرت تبدیل و دگرگونی راه ندارد.

علاوه بر این قرآن کتابی است که تنها محدود به ذکر عقاید و احکام، توصیف حال ملت‌ها، اسباب و علل پیروزی و شکست، تاریخ امت‌ها، توصیف جهان ابدیت و راه وصول به خودسازی و انسان‌سازی نیست، بلکه ما را به راهنمایانی هدایت کرده است که در طی طریق، مردم را یاری می‌رسانند. آنان اولیای دین، و راسخان در علم‌اند که قادرند متشابهات را به محکمات بر گردانند و با پایه‌گذاری روش اجتهاد احکام مستحدثه و متغیر در هر عصری را استنباط نمایند. قرآن در عصر خاتمیت، رجوع به راسخان در علم را پیش‌بینی کرده است که آنها با استفاده از نقشۀ کلی، راهنمایی امت را به عهده گیرند و به تفسیر و توضیح و تدوین آیین‌نامه‌های جزئی مناسب با شرایط و زمان بپردازند. اجتهاد دارای چنین نقشی است.[7] بنابراین، وظیفه‌ی این عالمان تطبیق کلیات و تفسیر احکام و بهره‌گیری از منابع پایان‌ناپذیر وحی با توجه به دگرگونی شرایط و تغییر موضوعات احکام است. گاه مسئله‌ای در جامعۀ صدر اسلام مطرح نبود، اما در جامعۀ امروز مطرح می‌گردد و ضروری شناخته می‌شود. نیازهای جدید بر اساس انطباق جزئیات بر کلیات و روش استنطاق، توسط عالمان و مجتهدان پاسخ گفته می‌شود. در حقیقت جامعیت به همین معنا است و اگر قرآن تفصیل هر چیزی را آورده و تبیان هر چیزی است،[8] به همین معنا است.

با ذکر این مقدمه نسبتا طولانی می‌پردازیم به اصل سؤال.

ما معتقدیم که قرآن از نظر شکل ظاهری زیبا(فصیح و بلیغ) و از نظر معنوی یک‌دست و هماهنگ است، به گونه‌ای که هیچ اختلاف و ناسازگاری در آیات و احکام آن یافت نمی‌شود. قرآن هیچ‌یک از آیاتش،‌ آیۀ دیگر را نفی نمی‌کند، بلکه بعضی از آیات، آیات دیگر را تصدیق می‌کند و هیچ تناقض و باطلی در آن راه ندارد:[9] "آیا درباره قرآن نمی‌اندیشیند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند".[10]

اما اگر منظور شما از نفی و تعدیل آیات قرآن، نسخ باشد، در جواب باید گفت: نسخ در لغت به معنای زایل کردن و از بین بردن است؛ یعنی چیزی را ابطال کردن و چیز دیگری را جای آن گذاشتن است.[11] و در اصطلاح، به معنای برداشتن امری که در شریعت اسلامی ثابت است و این به جهت پایان یافتن زمان آن است.[12]

در قرآن سه نوع نسخ قابل تصور است:

  1. نسخ حکم و تلاوت، به این معنا که آیه‌ای از قرآن که دارای حکمی از احکام الله بوده، نسخ گردد. این نوع نسخ به دلیل ناسازگاری با عدم تحریف قرآن مردود است و امکان ندارد.
  2. نسخ تلاوت بدون حکم؛ به این معنا که خود آیه برداشته شود، ولی حکم آن استمرار داشته باشد. این نوع نسخ نیز به دلایلی در قرآن راه ندارد.
  3. نسخ حکم بدون تلاوت، این نوع نسخ هم ممکن است و هم در قرآن واقع شده و مورد اتفاق مفسران است.

اما این نوع از نسخ نه تناقض کلامی است و نه اختلاف نظر و تجدید رأی، بلکه یک اختلاف حکمی ناشی از مصداق است. به این معنا که یک مصداق چون در شرایط معینی ممکن است دارای مصلحتی باشد، حکم خاص به آن تعلق می‌گیرد و همین‌که در اثر تغییر شرایط، مصلحت مزبور از بین رفت، حکم نیز تغییر پیدا می‌کند؛ یعنی از همان اول این دارای مصلحت محدود و موقت بود.

برخی از آیات قرآن نظیر آیۀ 101 سوره‌ی نمل و 106 و 107 سوره‌ی بقره درصدد بیان همین معنا است.[13]

البته درباره‌ی فلسفه‌ی نسخ باید گفت: هدف نزول قرآن ساختن جامعۀ انسانی است، جامعۀ انسانی مانند بیماری است که نیازمند نسخۀ شفا‌بخش است. بدیهی است برای نجات بیمار گاهی نیاز به تعویض و تبدیل دارو است. قرآن نیز نسخه‌ی شفابخش انسان‌هایی است که به بیماری‌های جهل،‌ غفلت، خودخواهی و ... گرفتارند و از حقایق معنوی و صفات عالی انسانی بی‌خبرند. برای تربیت و نجات این بیماران،‌ یک برنامه‌ی دقیق لازم و ضروری است که گام به گام جان آنان را از رذایل اخلاقی تخلیه و فضایل اخلاقی را جایگزین آنها نماید. نسخ در واقع برای جامعه‌ای که در حال انتقال از یک مرحله‌ی منحط و پست به مراحل عالی است، امری اجتناب‌ناپذیر است. چه این‌که بسیار می‌شود که انتقال دفعی غیر ممکن بوده و باید مرحله به مرحله صورت گیرد. به این ترتیب آیات منسوخ در دوران انتقال حکم معالجه‌های موقت را دارد.[14]

پس ناسخ و منسوخ به حسب ظاهر با هم منافات دارند، ولی در واقع تناقضی بین آنها وجود ندارد؛ زیرا هر کدام دارای مصلحت خاص خود هستند، اما در ناسخ آن مصلحت بعد از مصلحتی است که در منسوخ بوده است.

همین‌طور است آیات محکم و متشابه در قرآن کریم. چنان‌که خود قرآن می‌فرماید: آیاتش دارای محکم و متشابه است. سبب وجود آیات متشابه در قرآن می‌تواند، نارسایی افکار بشر و بلندی افق معانی و حقایق ماورای طبیعی، نارسایی الفاظ و عباراتی که تنها‌، برای نیازمندی‌های روزمره به وجود آمده و به طور طبیعی کشش و گنجایش تحمل آن معانی بلند را ندارد، باشد.[15]

پیامبران الاهی به سوی تمام مردم اعم از، دانا و نادان، هوشمند و کودن برانگیخته شده‌اند، بسیاری از معانی بلند و دقیق به گونه‌ای القا شده است که هر کس را توان فهم آن نیست و تنها افراد خاصی قادر به درک آنهایند. دانش اینها نزد راسخان در علم است.[16]

بنابراین، وجود این اختلافات ظاهری به همین دلیل است و این مسئله به هیج وجه به معنای وجود تناقض و نفی و تبدیل در آیات نیست، تا در نتیجه با راهنماییش برای بشر در طول تاریخ منافات داشته باشد.[17]

 


[1]. انعام، 90.

[2]. مدثر، 36.

[3]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: «رطب و یابس در قرآن کریم»، سؤال 135 (سایت: 1101).

[4]. انعام، 37.

[5]. مائده، 3.

[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 89، ص 15، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[7]. ایازی، سید محمد علی، جامعیت قرآن، ص 51. برای آگاهی بیشتر درباره رابطه میان جامعیت و خاتمیت، مراجعه شود به کتاب‌های: خاتمیت، مرتضی، مطهری؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث، جعفر، سبحانی؛ راهنما شناسی، محمد تقی، مصباح یزدی.

[8]. نحل، 89.

[9]. فصلت، 41 – 42. "و این کتابی است قطعاً شکست‌ناپذیر که هیچ‌گونه باطل، نه از پیش‌رو و نه از پشت‌سر، به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است". علامه طباطبائی معتقد است، از این آیه شریفه استفاده می‌شود که احکام قرآن قابل تغییر و یا این‌که حکمی از آن برداشته شود و حکم دیگری جایگزین او گردد نیست. رخشاد، محمد حسین، در محضر علامه طباطبائی، ص 276.

[10]. قریشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، واژۀ "نسخ".

[11]. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان، ص 277 ـ 278.

[12]. نساء، 82.

.[13] "هر آیه‌ای را منسوخ یا ترک کنیم بهتر از آن یا همانند آن‌را می‌آوریم...". بقره، 106. نک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 3 و 4، ص 226؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 405، ج 1، ص 388، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش. برخی از آیات نسخ شده عبارت‌اند از: آیات 15 و 16 سوره نساء که به وسیله آیه 2 سوره نور نسخ گردید. هم‌چنین آیه‌ی 12 سوره‌ی مجادله که درباره‌ی صدقه دادن قبل از خلوت حضرت با رسول الله است که آیه‌ی 13 همین سوره آن‌را نسخ کرد.

[14]. احمدی، مهدی، قرآن در قرآن، ص 103 – 112.

.[15] همان.

[16]. آل عمران، 7، نساء، 162.

[17]. «نسخ قرآن به سنّت»، 14073؛ «تغییر پذیری احکام الهی بر اساس مصلحت»، 34838؛ «نسخ، تبدیل و تحویل»، 13746؛ «امکان نسخ قرآن به‌وسیله سنت نبوی»، 99619.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها