جستجوی پیشرفته
بازدید
10257
آخرین بروزرسانی: 1392/09/04
خلاصه پرسش
معنای کلمات «جلال» و «جزار» و «قلائد» در روایات چیست؟
پرسش
با توجه به روایات زیر، معنای «جلال» و «جزار» و «قلائد» چیست؟ «مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ یعْطَى الْجَزَّارُ مِنْ جُلُودِ الْهَدْی وَ جِلَالِهَا شَیئاً». «وَ فِی رِوَایةِ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ینْتَفَعُ بِجِلْدِ الْأُضْحِیةِ وَ یشْتَرَى بِهِ الْمَتَاعُ وَ إِنْ تُصُدِّقَ بِهِ فَهُوَ أَفْضَلُ وَ قَالَ نَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بُدْنَهُ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ جُلُودَهَا وَ لَا قَلَائِدَهَا وَ لَا جِلَالَهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا تُعْطِ السَّلَّاخَ مِنْهَا شَیئاً وَ لَکنْ أَعْطِهِ مِنْ غَیرِ ذَلِک».‏ «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ذَبَحَ‏ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ مِنْ جِلَالِهَا وَ لَا مِنْ قَلَائِدِهَا وَ لَا مِنْ جُلُودِهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ‏».
پاسخ اجمالی
«جزّار»، در زبان عربی به معنای قَصّاب و فروشنده گوشت به کار می‌رود.[1] معنای «جِلال» پوست و پوشش حیوان است،[2] و اصطلاحاً به آن جُل گفته می‌شود.[3] واژه «قلائد» به چیزی گفته می‌شود که به عنوان علامت، بر گردن حیوانی که برای ذبح در حج تهیه شده، انداخته می‌شود.[4] بنابر این، ترجمه روایات اشاره شده در پرسش چنین خواهد بود:
«پیامبر از این‌که پوست یا جُل حیوان قربانی، به قصّاب آن داده شود، نهی کرده است».[5]
«می‌توان پوست حیوانی که در عید قربان ذبح شده است را فروخت یا از آن استفاده کرد ولی اگر آن‌را صدقه بدهند بهتر است. پیامبر(ص) شتری را ذبح کرد ولی پوست و قلائد و جل آن‌را به قصّاب‌ها نداد، بلکه آن‌را صدقه داد. این چیزها به قصاب داده نمی‌شود، بلکه از قسمت‌های دیگر حیوان، می‌توان به او داد».[6]
«پیامبر(ص) حیوانی را ذبح کرد ... و چیزی از پوست و قلائد و پوستش به قصاب‌ها نداد، بلکه آنها را صدقه داد».[7]
 

[1]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 296، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 11، ص 119، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. اصفهانی (مجلسی اول)، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، ج 7، ص 204، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414ق.
[4]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 3، ص 131، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[5]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏14، ص 173، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏9، ص 133، دار الحدیث، قم، چاپ اول، ‏1429ق.
[7]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏14، ص 173 – 174، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها