جستجوی پیشرفته
بازدید
4752
آخرین بروزرسانی: 1397/09/29
 
کد سایت fa67413 کد بایگانی 82678 نمایه ثمره انفاق‌های آمیخته با ریا و منت
طبقه بندی موضوعی تفسیر
اصطلاحات منت
گروه بندی اصطلاحات سرفصل‌های قرآنی
خلاصه پرسش
در آیه 266 سوره بقره، از مرد کهن‌سالی با فرزندانی ضعیف و خردسال یاد شده و نیز از باغی که بر اثر صاعقه آتش می‌گیرد. این دو موضوع چه ارتباطی با هم دارند؟
پرسش
در سوره بقره آیه 266 خداوند مثال در مورد کسی می‌زند که پیر است و دارای ذریه ضعیف می‌باشد سپس یکباره می‌گوید آن باغ آتش بگیرد..مگر آتش‌سوزی مربوط به ذریه ضعیف هست؟
پاسخ اجمالی
«أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفا......».[1]
در آیات 264 تا 266 سوره بقره، قرآن کریم پس از مثال‌هایى که براى نمایاندن آثار دو گونه انفاق بیان کرده، نخست به این حقیقت اشاره کرده که افراد با‌ایمان نباید انفاق‌هاى خود را با منت و آزار، باطل و بی‌اثر سازند. سپس انفاق آمیخته با ریاکارى و منت و آزار را با باغ زیبایی مقایسه می‌کند که با یک صاعقه از بین رفته و نتیجه می‌گیرد که چگونه این کارهاى نکوهیده، آثار انفاق را از بین می‌‏برد:
آیا هیچ‌کدامتان ‌دوست دارید که باغ زیبایتان که پر از درختان خرما و انگور و انواع دیگر میوه‌ها و نیز نهرهای آب است، در زمانی ‌که دیگر سن و سالی از شما گذشته و فرزندانى خردسال و ضعیف نیز دارید، ناگهان بر اثر گرد‌باد و صاعقه، شعله‌‏ور شده و خاک و خاکستر شود؟!
این بیان، نشان‌دهنده حال اشخاصی است که با ریا، منت و آزار، بر انفاق خویش خط بطلان می‌‏کشند؛ مرد سال‌خورده‌‏اى را در نظر مجسم می‌‏کند که فرزندان خردسالی اطراف او را گرفته‏ و تنها راه تأمین زندگى حال و آینده آنان، باغ سرسبز و خرمى است که با وجود نهرهای زیر درختان، زحمتى براى آبیارى هم ندارد، ناگهان گردباد آتش‌بارى می‌وزد و آن‌را مبدل به خاکستر می‌کند؛ چنین انسانى چه حسرت و اندوه مرگ‌بارى دارد؟!
حالِ کسانى که ابتدا اعمال نیکى انجام داده و سپس با ریا و منت و آزار آن‌را از بین می‌برند، چنین است. آنان زحمت فراوانى کشیده‌اند، اما در آن‌روز که نیاز به نتیجه آن دارند، همه را خاکستر می‌بینند؛ چرا که گردباد آتش‌بار ریا و منت و آزار آن‌را سوزانده است.[2]
در نگاهی دیگر از این آیه استفاده می‌شود که بخشش در راه خدا و کمک به نیازمندان؛ مانند باغ خرمى است که هم خود انسان از ثمرات آن بهره‌‏مند می‌شود و هم فرزندان او، در حالی‌که ریاکارى و منت و آزار، هم سبب محرومیت خود او می‌شود و هم نسل‌هاى آینده که باید از ثمرات و برکات اعمال نیک او بهره‌مند گردند محروم خواهند شد، و این خود دلیل بر آن است که نسل‌هاى آینده در نتایج اعمال نیک نسل‌هاى گذشته سهیم هستند. از نظر اجتماعى نیز چنین است؛ زیرا محبوبیت و اعتمادى که پدران بر اثر کار نیک در افکار عمومى پیدا می‌کنند، سرمایه بزرگى براى فرزندان آنها خواهد بود.[3]
کلمه «کبر» به معناى پیرى و سال‌خوردگى است. «ذریه» به معناى فرزندان، و کلمه «ضعفا» جمع ضعیف است.
این‌که خداى متعال در این مثال بین سال‌خوردگى و داشتن فرزندانى ضعیف جمع کرده، با این‌که معمولاً سال‌خوردگان فرزندان بزرگ‌سال دارند؛ علتش آن بود که شدت احتیاج به باغ را برساند، و بفهماند که چنین پیرمردى غیر از آن باغ، هیچ‌گونه درآمدی برای معیشت، و وسیله دیگرى براى حفظ سعادت خود و فرزندانش ندارد؛ چون اگر او را مردى جوان و نیرومند فرض می‌کرد، آن شدت احتیاج به باغ را نمی‌‏رساند؛ براى این‌که اگر باغ فرد جوان نیرومندی می‌سوخت، او می‌‏توانست به قوت بازویش تکیه کند، و نیز اگر سال‌خورده‌‏اى را بدون فرزند خردسال فرض می‌کرد، باز آن شدت حاجت به باغ را نمی‌رساند؛ چون چنین پیرمردى خرج زیادی ندارد، و تهى‌دستى او به ناگوارى تهى‌دستى پیر بچه‌‏دار نیست؛ زیرا اگر باغ چنین کسى خشک شود فکر می‌‏کند، چند صباحى بیش زنده نیست؛ لذا خیلى ناراحت نمی‌شود.
همین‌طور، اگر در این مثال پیرمردى را مثل می‌زد که هر چند سال‌خورده است، اما فرزندانى نیرومند دارد، باز آن شدت حاجت به باغ ادا نشده بود؛ براى این‌که اگر باغ چنین پیرمردى بسوزد، با خود می‌گوید سر فرزندان رشیدم سلامت، کار می‌کنند و خرج زندگی‌ام را در می‌‏آورند، چه حاجت به باغ دارند، اما اگر هر دو جهت؛ یعنى زیادى سن و داشتن فرزندانى خردسال، در کسى جمع شود و باغش که تنها ممرّ زندگى او است از بین برود، او بسیار ناراحت مى‏شود؛ زیرا نه می‌تواند نیروى جوانى خود را بازگرداند، و دوباره چنان باغى به عمل بیاورد، و نه کودکان خردسالش چنین نیرویى دارند، و نه بعد از آتش گرفتن باغ، امید برگشتن سبزى و خرمى آن‌را می‌تواند داشته باشد.
در حقیقت این مثلى است که خداى تعالى آن‌را براى کسانى زده که مال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، ولى با منت نهادن و اذیت کردن پاداش عمل خود را ضایع می‌نمایند و دیگر راهى به بازگرداندن آن عمل باطل شده به عمل صحیح را ندارند.
انطباق مَثَل با مُمَثَّل هم بسیار روشن است؛ زیرا این‌گونه رفتارها که اعمال آدمى را باطل می‌سازد، بی‌جهت و بی‌منشأ نیست. کسانى این‌طور اجر خود را ضایع می‌کنند که در دل دچار بیماری‌هاى اخلاقى؛ نظیر «مال دوستى»، «جاه طلبی»، «تکبر» و ... هستند. بیماری‌هایى که نمی‌گذارد انسان مالک نفس خود باشد، و مجالى براى تفکر و سنجش عمل خویش و تشخیص عمل خوب و بد را بدهد، و اگر مجال می‌داد و آدمى تفکر می‌کرد، هرگز به چنین اشتباهی گرفتار نمی‌‏شد.[4]
فلسفه بیان این مثل‌ها آن است که انسان مؤمن و موحد، در اعمال و رفتار خود بیندیشید؛ اهداف عالی داشته، و رضاى خدا را در نظر بگیرد؛ و راه حق را از باطل تشخیص دهد؛ در کارهاى خود هدف عالى را در نظر بگیرد، نه این‌که به اهداف ناچیز دنیوی بسنده کند و محصول کوشش‌هاى یک عمر خویش را نابود و خاکستر گرداند.
 
 

[1]. بقره، 266.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 328- 329، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.                     
[3]. همان، ص 330.
[4]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 392- 393، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏2، ص 602- 603، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها