جستجوی پیشرفته

ابوالحسن على النقى الهادى(ع) پيشواى دهم شيعيان، بنابر نظر مشهور در نیمۀ ذيحجه[1] سال 212 هـ.ق در مدينه به دنيا آمد.[2] نام آن‌حضرت؛ علی، كنیه‌‏اش ابوالحسن و داراى القاب زیادى؛ مانند هادی،[3] نقى، عالم، فقیه، امین، طیّب،[4] و مؤتَمَن[5] است. مشهورترین القاب آن‌حضرت، هادی است.[6] آن‌جناب را ابوالحسن ثالث(سوم)[7] نیز می‌گویند.[8] در منابع تاریخی برای امام هادی(ع)، تنها یک همسر ذکر شده است که برایش نام‌هایی؛ مانند حدیث و یا سوسن[9] ذکر کرده‌اند.[10]

درباره شمایل و صفات ظاهری امام هادی(ع) تنها به این گزارش دست یافتیم که حضرتشان چهره‌ای گندمگون‏[11] و تیره[12] داشتند.

امامت امام هادی(ع)

پس از شهادت امام جواد(ع) در سال 220هـ.ق فرزندش امام هادى(ع) كه هنوز بيش از هشت سال نداشت، به امامت رسيد. از آن‌جا كه شيعيان به استثناى معدودى مشكل بلوغ امام دربارۀ امام جواد(ع) را پشت سر گذاشته بودند، در زمينۀ امامت امام هادى(ع) ترديد خاصى براى بزرگان آنها به وجود نيامد.[13]

در امامت آن‌جناب، دلائل عام و خاصی وجود دارد؛ مانند:

  1. احادیثی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده و در آن اسامی دوازده امام آمده است.[14]
  2. در احادیث متعدّدی نیز به صورت خاص به امامت آن‌حضرت تصریح شده است؛ مانند احادیث زیر:

امام جواد(ع) فرمود: «[پس از من] امر امامت به امام على النقى(ع) واگذار خواهد شد، در صورتى كه او پسر بچه‌اى است. دوباره فرمود: آرى و كمتر از هفت‏ ساله، چنان‌که حضرت عيسى بن مريم(ع) نیز چنین بود».[15]

همچنین آن‌حضرت فرمود: «امام بعد از من پسرم على است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمان‌بردارى از او فرمان‌بردارى از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».[16]

علم امام هادی(ع)

علم و دانش امام هادى(ع) مانند آباء و اجداد گرامی‌اش، علم لدنّی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنّت رسول الله(ص) و پدران بزرگوارش دریافت می‌نمود.[17]

سید محسن امین(ره) تألیفاتی برای امام هادی(ع) بر می‌شمرد: [18]

  1. نامه آن‌حضرت در ردّ معتقدان به جبر و تفویض و اثبات عدل و امر بین الامرین که در تحف العقول آمده است.[19]
  2. پاسخ‌هاى آن‌حضرت به سؤالات يحيى بن اكثم، که آن نیز در تحف العقول نقل شده است.[20]
  3. گوشه‌اى از احكام دين، که ابن شهر آشوب در «مناقب» به آن اشاره کرده است.[21]

امام هادی(ع) و زیارت جامعۀ کبیره

یکی از آثار ماندگار و ارزش‌مند امام هادی(ع) زیارت جامعه کبیره است که متقن‌ترین متن در «امام شناسی» است. زیارت جامعه، دارای مضامین بسیار عالی از زبان امام هادی(ع) است که در پاسخ به خواستۀ یکی از ارادت‌مندان اهل‌بیت(ع) صادر شده است.[22] صحت صدور و ارزش سندی این زیارت چنان است که علامه مجلسی(ره) می‌نویسد: «این‌که سخن دربارۀ زیارت جامعه، اندکی به درازا کشید، (اگرچه حق آن‌را به جهت پرهیز از طولانی شدن ادا نکردم) بدین خاطر است که این زیارت، صحیح‌ترین زیارت‌ها از جهت سند و فراگیرترین آنها نسبت به ائمه(ع) است و در مقایسه با دیگر زیارت‌ها از فصاحت، بلاغت و منزلت بیشتری برخوردار است».[23]

شاگردان مکتب امام هادی(ع)

دوران زندگی امام هادی(ع)، هرچند عصر اختناق و استبداد بود و امام(ع) برای فعالیت فرهنگی، علمی و سیاسی، آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تفاوت فراوان داشت، اما آن‌حضرت در همان شرایط نامساعد، علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی؛ نظیر مناظرات، مکاتبات، پاسخ‌گویی به شبهات و ...، راویان و محدّثان و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد، علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد تا آنان، هم جامعۀ زمان خود را از آسیب‌های فرهنگی اعتقادی حفظ نمایند و هم این میراث بزرگ را به نسل‌های بعدی منتقل کنند.

شیخ طوسی(ره)، دانشمند نامدار اسلامی، تعداد شاگردان و اصحاب آن‌حضرت را در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی، بیش از 180 نفر می‌داند.[24]

در میان شاگردان امام هادی(ع)، چهره‌های درخشان علمی و معنوی و شخصیت‌های برجسته‌ای مانند: فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، على بن مهزيار اهوازى دورقى‏، ایوب بن نوح، حسن بن راشد (مکنّى به ابو على غلام آل هلب بغدادى)، احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى و عثمان بن سعید عمری، به چشم می‌خورند که برخی از ایشان شاگرد ائمه دیگر نیز بوده و دارای آثار و تألیفات ارزش‌مند در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی هستند.

سیرۀ عملی امام هادی(ع)

در این‌جا به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن‌حضرت، نمونه‌هایی را یادآور می‌شویم:

الف) انس با پروردگار

با مطالعه در سيرۀ ائمه اطهار(ع)، صفتى را در آنها برجسته‏تر از همه صفات مى‌بينیم و آن توجّه به خدا و ارتباط با او و شب ‏زنده‌دارى به عبادت و مناجات با خدا و تلاوت قرآن مجيد است. امام هادی(ع)، نیز چنین بودند.

از امام هادى(ع) چندين دعا به يادگار مانده است و اين دعاها نمونه حدّ انقطاع او از غير و نهايت اتّصال به حق تعالى است؛ مانند «خدايا! سرچشمه‌هاى کرامت و بزرگواری‌ات با بخشش‌های فراوانت مملوّ است و درهاى مناجات به روى آرزومندان باز است، و توجّهات تو براى كسى كه در پيشگاهت خاضع است گسستنى نيست. دهان‌ها بسته شده است، درماندگى شديد گشته، و منتظران از صبر و بردبارى ناتوان‏ مانده‏اند، و تو اى خداوند در كمين گاهى، اى خدايى كه با وجود تأخير بندگان در اداى وظيفه سخت‌گيرى نمى‏كنى، و پناهندۀ به تو در امان است، و آن را كه از مردم كناره گرفته و رو به تو آورده تكيه‌گاه سودمندى، خدايا نزديكان به تو در امانند».[25]

پارسایی و انس با پروردگار، آن‌چنان نمودی در زندگی امام هادی(ع) داشت که برخی از شرح حال‌نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته‌اند. «ابن کثیر» می‌نویسد: «او عابدی وارسته و زاهد بود».[26]

ب) حلم و بردباری

امام هادی(ع) مانند نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب می‌کرد، با دشمنان و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن‌حضرت، با بردباری برخورد می‌کرد.

بريحه عباسى كه مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین شریفین (مكه و مدينه) بود، دربارۀ امام هادی(ع) به متوکّل نوشت: اگر به مكه و مدينه نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کرده‌اند.

بر اثر سخن چینی‌ها و بدگویی‌های پی درپی بریحه؛ متوکّل، امام هادی(ع) را از کنار حرم جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعید کرد. هنگامی که امام(ع) از «مدینه» به سمت «سامراء» در حرکت بود، بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به آن‌حضرت کرد و گفت: تو خود می‌دانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار، سوگند می‌خورم که چنانچه شکایت مرا نزد حاکم عباسی یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را در مدینه آتش می‌زنم و بردگان و خدمت کارانت را می‌کشم و چشمه‌های مزارعت را کور خواهم کرد و بدان‌که این کارها را خواهم کرد.

امام(ع) متوجه او شد و فرمود: «نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و چون شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، پس نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد».

بریحه چون این سخن را از امام(ع) شنید، به دامن آن‌حضرت افتاد و تضرّع کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشیدم.[27]

سیرۀ سیاسی امام هادی(ع)

دوران‏ آخرين‏ امامان‏ شيعه‏(ع) همراه‏ با اختناق‏ شديد از سوى‏ خلفاى‏ عباسى‏ بود. در عين حال در همين دوران، شيعه در سرتاسر بلاد اسلامى گسترده شده بود. رشد كمّى شيعه در اين دوران، از فعاليت‌هاى ضد شيعى كه از اين دوره بر جاى مانده و همچنين از اقدامات سياسى و نظامى حاکمان به منظور جلوگيرى از گسترش روزافزون تشيّع به خوبى روشن است.

ميان امام هادی(ع) و شيعيان عراق، يمن، مصر و نواحى ديگر نيز رابطه برقرار بود. سيستمى كه ضامن پيدايش و دوام و استحكام اين ارتباط بود مسئلۀ وكالت بود. كسانى كه به عنوان وكالت از طرف امام رضا(ع) و پس از آن امام جواد و امام هادى(ع) كار ايجاد و تنظيم ارتباط ميان امام و شيعيان را بر عهده داشتند علاوه بر جمع‌آورى خمس و ارسال آن براى امام، در معضلات كلامى و فقهى نيز، نقش سازنده‌اى داشته و در جا انداختن امامت امام بعدى، موقعيت محورى در منطقه خود داشتند. گاهى افرادى از اين وكلا دستخوش انحراف از خط امام شده و مورد تكذيب آن‌حضرات قرار مى‏گرفتند. در اين شرايط كسان ديگرى جايگزين آنها مى‌شدند.[28]

به هر روى نظام وكالت، نقشى اساسى در تثبيت موقعيت سياسى و فرهنگى شيعه ايفا مى‌كرد. هدف اصلی این سازمان، جمع‌آوری خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام، و نیز پاسخ‌گویی امام به سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثّری در پیشبرد مقاصد امامان(ع) داشت.

وكلاى ائمه(ع) بيشتر به وسيلۀ نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمده‏اى از معارف فقهى و كلامى آن بزرگواران، طىّ نامه‌هايى به شيعيانشان مى‌رسيد كه به نقل از نامه‌ها در مصادر حديثى آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته‏ است. على بن جعفر يكى از وكلاى امام هادى(ع) و از اهالى همينيا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وى گزارش‌هايى به متوكّل رسيده بود كه به دنبال آن او را بازداشت و زندانى كرد. وى پس از گذراندن دورۀ طولانى زندان، به دستور امام هادى(ع) رهسپار مكه گشت و تا آخر عمر در آن جا ماندگار شد.[29]

خلاصه این‌که امام هادی(ع) که در سامرا تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد(ع) اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطی هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدف‌های یاد شده را تأمین می‌کرد.

خلفای عباسی معاصر با امام هادی(ع)

دورۀ امامت حضرت هادی(ع) در زمان چند تن از خلفای عباسی بود که به ترتیب زمان عبارت‌اند از:

  1. معتصم، برادر مأمون (217 - 227).
  2. واثق، پسر معتصم (227 - 232).
  3. متوکل، برادر واثق (232 - 248).
  4. منتصر، پسر متوکل (6 ماه).
  5. مستعین، پسر عموی منتصر (248 - 252).
  6. معتز، پسر دیگر متوکل (252 - 255).[30]

در زمان خلفای قبل از متوکّل، ایشان در مدینه بودند که فعالیت‌های مختلفی از جمله ارتباط با شیعیان و مطلع کـردن آنها از جریانات سیـاسی را انجام می‌دادند.

امام هادی(ع) به دستور متوکّل و به اجبار او وارد سامرّا شد.[31] آن‌حضرت به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانۀ خزيمة بن حازم سكنا داده شد.[32] اما به نقل شيخ مفيد، نخستين روزى كه امام وارد سامرّا شد، متوكل دستور داد تا او را يک روز در «خان صعاليک» (محل فرود كاروان ها، مسافر خانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‏اى كه براى اسكان آن‌حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.[33]

يحيى بن هرثمه مى‌گويد: وقتى در سر راهمان وارد بغداد شديم، اسحاق بن ابراهيم طاهرى را كه والى بغداد بود ديدم. او دربارۀ امام به من چنين گفت: اى يحيى! اين مرد فرزند رسول خدا است؛ با توجه به وضعيت اخلاقى متوكل- كه خود بدان آشنايى كامل دارى- اگر دربارۀ او گزارش تحريک‌آميزى به خليفه بدهى او را مى‌كشد؛ و اگر چنين شود، در روز قيامت كارت با رسول خدا است. هنگامى كه به سامرّا رسيديم نخست وصيف تركى را ديدم و خبر ورود امام را به اطلاع وى رساندم. او گفت: اگر يک مو از سر اين مرد كم شود، بازخواست خواهى شد. سپس پيش متوكل رفتم و گزارشى دادم كه حاكى از حسن سيرت و ورع و زهد امام بود و بدو گفتم كه در جريان تفتيش از منزل او، چيزى جز چند كتاب علمى و مصحف نيافتم.[34]

امام(ع) تا پايان عمر خود - بيش از بيست سال- در اين شهر به سر برد. شيخ مفيد با اشاره به اقامت اجبارى امام در سامرّا مى‌نويسد: «آن‌حضرت به ظاهر مورد احترام خليفه بود، ولى در باطن به وسيله متوكل دسيسه‌هايى عليه آن‌حضرت مى‏شد كه هيچ‌يک از اين نقشه‏ها در عمل موفق نبود».[35]

شهادت امام هادی(ع)

امام علی النقی(ع) در ماه رجب سال 254 هـ.ق[36] در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند.[37]

 


[1]. برای ولادت آن حضرت این گونه نیز نقل شده است: دوم، سوم، پنجم، سیزدهم، ماه رجب در سال 212 و یا 214 هجری قمری؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 135، بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق؛ شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم‏، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 721، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1420ق؛ عاملی كفعمى، ابراهیم بن على، المصباح للكفعمی (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص 512، دار الرضی (زاهدی)، قم، چاپ دوم، 1405ق؛ ابن طولون، الأئمة الاثنا عشر، شمس الدین محمد، ص 108، منشورات الرضی، قم، بی تا؛ جعفریان، رسول، حیات فكرى و سیاسى ائمه‏، ص 499، انصاریان، قم، چاپ ششم، 1381ش.  

[2]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 297، كنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ كلینى، محمد بن یعقوب، الكافی، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 497، دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق؛ طبری، عماد الدین حسن بن على‏، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار علیهم السلام‏، ص 169، دفتر نشر میراث مكتوب‏، تهران، چاپ اول، 1376ش؛ شیعى سبزوارى‏، حسن بن حسین‏، راحة الأرواح در شرح زندگانى، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص 253، اهل قلم، تهران، چاپ دوم، 1378ش؛ شیخ عباس قمى‏، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ‏‏ج 3، ص 1835، دلیل ما، قم، چاپ اول، 1379ش.

[3]. طبری، محمد بن جریر بن رستم‏، دلائل الإمامة، ص 411، بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق.

[4]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109. 

[5]. ابن شهر آشوب مازندرانى‏، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 401، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.

[6]. التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 135.

[7]. در اصطلاح راویان شیعه، مقصود از ابوالحسن اول، امام موسی بن جعفر(ع)، مقصود از ابوالحسن ثانی، امام رضا(ع) و مقصود از ابوالحسن ثالث، امام هادی(ع) می‌باشد.

[8]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 37، دار التعارف‏، بیروت، 1403ق.

[9]. الکافی، ج 1، ص 503؛

[10]. خزعلی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الهادی(ع)، ج ‏1، ص 50، مؤسسة ولى العصر (عج)، چاپ اوّل، قم، 1424ق؛ علامه شوشتری‏، محمد تقی، رسالة فی تواریخ النبی و الآل‏، ص 75، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1423ق.

[11].  ابن صباغ مالكى‏، على بن محمد، الفصول المهمة في معرفة الأئمة(ع)‏، ج ‏2، ص 1064، قم، دار الحديث‏، چاپ اوّل‏، 1422ق.

[12]. طبری، محمد بن جرير بن رستم‏، دلائل الإمامة، ص 419، قم، بعثت‏، چاپ اوّل‏، 1413ق.

[13]. حیات فكرى و سیاسى ائمه‏، ص 501.

[14]. ر.ک: نمایه «اسامی ائمه (ع) در احادیث متواتر شیعی»، سؤال 2543.

[15]. مسعودى، على بن حسین، اثبات الوصیّة، ص 228 و 229، انصاریان، قم‏، چاپ سوم، 1362ش‏؛ شیخ حر عاملى، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 4، ص  417، اعلمى، بیروت، چاپ  اول، 1425ق.

[16]. شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 378، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.

[17]. ر.ک: نمایه‌های «علم اولیای خدا»، سؤال 189؛ «رابطۀ علم خدا و معصومین به غیب با تکلیف»، سؤال 2178؛ «منابع علم امام (ع)»، سؤال 3024.   

[18]. امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج‏2، ص 39، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت‏، 1403ق‏.

[19]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ص 458 – 475، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.

[20]. همان، ص 476 – 481.

[21]. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 424: «وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ(ع) فِی سَنَةِ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَینِ كِتَابُ تَرْجَمَةٍ فِی جِهَةِ رِسَالَةِ الْمُقْنِعَةِ یشْتَمِلُ عَلَى أَكْثَرِ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَوَّلُهُ أَخْبَرَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى وَ ذَكَرَ الْحِمْیرِی فِی كِتَابٍ سَمَّاهُ مُكَاتَبَاتِ‏ الرِّجَالِ‏ عَنِ الْعَسْكَرِیینِ مِنْ قِطْعَةٍ وَ مِنْ أَحْكَامِ الدِّین‏».

[22]. ر.ک: نمایه های «زیارت جامعه و کفر دشمنان اهل بیت(ع)»، سؤال 11205؛ «شرح فرازی از زیارت جامعه»، سؤال 4330.

[23]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 99، ص 144، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال 1404ق.

[24]. شیخ طوسى، رجال الطوسی، تحقیق: قیّومی اصفهانی، جواد، ص 383 - 394، جامعه مدرسین‏، قم‏، چاپ اول، 1415ق‏. ‏

[25]. ابن طاووس، على بن موسى، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق و مصحح: كرمانى، ابوطالب، محرر، محمد حسن، ص 60، ‏دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1411ق. 

[26]. «و قد كان عابدا زاهدا»؛ ابن كثیر دمشقى‏، عماد الدین، البدایة و النهایة، ج ‏11، ص 15، دار الفكر، بیروت‏، بى تا.

[27]. مسعودى، على بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 233، انصاریان، قم، چاپ سوم، 1426ق.

[28]. جعفریان، رسول، حیات فكرى و سیاسى ائمه‏، ص 512 و 513، انصاریان، قم، چاپ ششم، 1381ش.

[29]. همان، ص 513 و 514.

[30]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109؛ پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 568، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (ع)، چاپ سوم، قم، 1375ش.

[31]. ر.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 309 – 311؛ حیات فكرى و سیاسى ائمه‏، ص 503 – 505.   

[32]. إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 237.

[33]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 311.

[34]. مسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، ج 4، ص 85، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409ق؛ سبط بن جوزی، تذكرة الخواص‏، ص 322، منشورات الشریف الرضى‏، قم، چاپ اول، 1418ق.

[35]. «وَ أَقَامَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) مُدَّةَ مُقَامِهِ بِسُرَّمَنْ‏رَأَى مُكَرَّماً فِی ظَاهِرِ حَالِهِ یجْتَهِدُ الْمُتَوَكِّلُ فِی إِیقَاعِ حِیلَةٍ بِهِ فَلَا یتَمَكَّنُ مِنْ ذَلِك‏»؛ همان.

[36]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 297؛ إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 109؛ گنجى شافعى‏، محمد بن یوسف، كفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب‏، ص 458، دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام‏، تهران، چاپ دوم، 1404ق.

[37]. ابن همام اسکافی، محمد بن همام بن سهیل‏، منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام‏، تحقیق و استدراک: هزار، علی رضا، ص 85، دلیل ما، قم، چاپ اول، 1422ق؛ دلائل الإمامة، ص 409؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 401.  

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها