جستجوی پیشرفته

در ميان مردم معمول است كه بعضى از روزها را روز سعد و مبارک، و بعضى -مانند ماه صفر، روز چهارشنبه- را روز شُوم و نحس می‌شمرند، سخن اين‌جا است كه معنای «نحوست ایّام» چیست و آیا اين اعتقاد عمومى از اسلام گرفته شده است؟ و یا آیا در اسلام پذيرفته شده است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها مباحثی را در بخش‌های زیر مطرح می‌کنیم:
معنای سعادت و نحوست ايّام‏
«نحس» در اصل به معناى سرخى فوق العاده افق است كه آن‌را به صورت «نُحاس»؛ يعنى «شعله آتش خالى از دود» در می‌آورد، سپس به همين مناسبت در معناى «شُوم» به كار رفته است.[1] و در اصطلاح آیات و روایات؛
نحس بودن روز و يا مقدارى از زمان؛ یعنی اين‌كه در آن زمان تنها شرّ و بدى رخ می‌دهد، و اعمال انسان براى او، بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز و یا مقداری از زمان درست بر خلاف اين است.[2]


سعادت و یا نحوست ایّام از نظر عقل و شرع
از نظر عقلی؛ نمی‌توان بر سعادت روزى از روزها، و يا زمانى از زمان‌ها و يا نحوست آن، دلیل و برهان آورد؛ چون طبيعت و حقیقت زمان از نظر مقدار، طبيعتى است كه دارای اجزای مثل هم هستند، و يک چيزند، پس از نظر خود زمان فرقى ميان اين روز و آن روز نيست، تا يكى را سعد و ديگرى را نحس بدانيم.[3]
اما از جهتی دیگر؛ عوامل و عللى كه در به وجود آمدن حوادث مؤثّرند، و نيز در به ثمر رساندن اعمال تأثير دارند، از حيطه علم و اطلاع ما بيرونند، و نمی‌توانيم تكه تكه زمان را با عواملِ در آن بسنجيم، تا بفهميم آن عوامل در اين تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آيا عملكرد آنها طورى است كه اين قسمت از زمان را سَعد و خوش‌یوم می‌كند يا نحس و شُوم. به همين جهت است كه تجربه انسان هم به قدر كافى نمی‌تواند راه‌گشا باشد؛ چون تجربه وقتى مفيد است كه ما زمان را جداى از عوامل و علت‌ها در دست داشته باشيم، و با هر عاملى سنجيده باشيم، تا بدانيم فلان اثر، اثر فلان علت است. در حالی‌که ما زمانِ جداى از علت نداريم، و علت هم براى ما معلوم نيست؛ لذا از این جهت نمی‌توان سعادت و نحوست روزها و زمان‌ها را انکار کرد، و بر نبودن چنين چيزى دلیل عقلی آورد، همان‌طور كه نمی‏توان بر اثبات آن به برهان عقلی استدلال کرد، اگرچه ثبوت و وجود چنين چيزى بعيد است، ولى بعيد بودن، غير از محال بودن است.[4]
از نظر شرع و نقل؛ در قرآن کریم از نحوست ايّام نام برده شده است:
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»؛[5] ما بر آنها تندبادى سرد در روزى كه نحوستش مستمر بود فرستاديم.
«فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ»؛[6] پس بر آنها بادى بسيار سرد و صدادار در روزهاى نحسى فرستاديم.
هر چند از سياق داستان قوم عاد كه اين دو آيه مربوط به آن است استفاده می‌شود كه نحس و شُوم بودن مربوط به آن زمانى است كه باد به عنوان عذاب بر آنها به طور مستمر وزيد، اما از این آیات بر نمی‌آيد كه اين تأثير و دخالت زمان به نحوى بوده كه با گردش هفته‌ها دوباره آن زمان نحس برگردد. و گرنه همه زمان‌ها نحس می‌بود، بدون اين‌كه دائر مدار ماه‌ها و يا سال‌ها باشد.[7]
در مقابل زمان نحس، از زمان سعد هم در قرآن کریم به اشاره(نه به طور صریح) نام برده شده است:
«وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»؛[8] كه ما آن‌را در شبى پر بركت نازل كرديم. و مراد از آن شب، شب قدر است، كه در وصف آن فرمود: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».[9] روشن است كه مبارک بودن آن شب و سعادتش از اين جهت بود كه آن شب به نوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ عنایت‌ها و فیض‌های الهى، و تأثيرهاى معنوى، از قبيل حتمى كردن قضاء، نزول ملائكه، روح و سلام بودن آن شب. پس، برگشت معناى مبارک بودن آن شب و سعادتش به اين است كه عبادت در آن شب داراى فضيلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قياس با عبادت در ساير شب‌ها نيست، و در آن شب عنايت الهى به بندگانى كه متوجه ساحت عزّت و كبريايى شده‌اند نزديک است.[10]
روايات بسيار زيادى درباره سعد و نحس روزهای هفته، و ماه‌هاى عربى، فارسی و رومى در جوامع حديثی نقل شده است،[11] امّا بيشتر اين احاديث ضعيف‌اند؛ چون يا مرسل و بدون سند هستند، و يا اين‌كه قسمتى از سند را ندارند، هر چند كه بعضى از آنها سندى معتبر دارند و می‌توان آنها را معتبر دانسته و اعتنا کرد. چنان‌كه مفسّران نيز در تفسير آيات فوق به معانی و اعتبار برخی از این روایات اعتنا کرده‌اند.[12]
روزهای نحس در روایات
برخی از رواياتی که روزهایی را به عنوان نحس معرّفی می‌کنند، چنین‌اند:
1. از امام حسن عسکری(ع) روايت شده است: «در هر ماه عربى، روز نحسى است كه هيچ‌كار را نشايد جز خلوت و عبادت و روزه و این روزها عبارت‌اند از: بیست و دوم محرم، دهم ماه صفر، چهارم ربيع الاول، بیست و هشتم ربيع الثانی و جمادى الأولی، دوازدهم جمادى الثانی و رجب، شانزدهم شعبان، بیست و چهارم ماه مبارک رمضان، دوم شوّال، بیست و هشتم ذى قعده، و هشتم ذيحجه».[13] اگرچه این روایت مرسل بوده و دارای سند نیست. و بنابر تحقیق و جست‌و‌جو، تنها روایتی که درباره نحس بودن روز دهم ماه صفر وارد شده، همین روایت مرسل است؛ اما با توجه به توضیحاتی که خواهد آمد، می‌توان به متن این روایت اعتنا کرد، و برداشت درستی از آن نمود.
2. در ذیل آیه شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، یک احتمالی بدون سند نقل شده است که این روز نحس مستمرّ، آخرین چهار شنبه ماه صفر بود.[14] در حالی‌که روایاتی که ذیل این آیه از شیعه و سنی نقل شده مطلق روز چهارشنبه و یا چهارشنبه همه‌ ماه‌ها را روز نحس مستمر دانسته‌اند، نه این‌که آخرین چهارشنبه را مختص به ماه صفر کرده باشند.[15] مانند:
امام علی(ع) فرمود: «... روز چهارشنبه، روز نحس مستمرّ است و در این روز جهنّم آفریده شد».[16] و امام صادق(ع) فرمود: «چهارشنبه، روزى است كه نحوستش مستمرّ می‌باشد؛ زيرا اوّلين و آخرين روز از ايّامى است كه حق تعالى فرموده است: اين تندباد بنيان‏كن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت[17]».[18]
ابن ابی حاتم از زر بن حبيش نقل کرده که مقصود از «فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، روز چهارشنبه است.[19] همچنین طبق روایاتی از ابن عباس، آخرین چهارشنبه همه ماه‌ها نحس است.[20]
علامه مجلسی درباره نحوست آخرین چهارشنبه ماه صفر که میان عوام مردم مشهور است، می‌گوید: ما به روایتی که بر آن دلالت کند، نیافتیم. مگر روایاتی که به صورت عمومی بر نحوست آخرین چهارشنبه از هر ماه دلالت دارند که از این جهت شامل ماه صفر می‌شوند.[21]
اما رواياتى كه دلالت بر سعادت ايامى از هفته و يا غير هفته دارند، توجيه آنها نيز نظير اولين توجيهى است كه در احادیث مربوط بر نحوست ايام به آن اشاره شد؛ براى اين‌كه در اين گونه روايات سعادت آن ايام و مبارک بودنش را چنين تعليل كرده كه چون در فلان روز حوادثى متبرک و خوشایند رخ داده است، حوادثى كه از نظر دين بسيار مهم و بزرگ است؛ مانند ولادت رسول خدا(ص) و بعثت آن‌حضرت، همچنان‌كه روايت شده كه خود آن جناب دعا كرد و عرضه داشت: «بار الها! روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح براى امتم مبارک گردان».[22] امام صادق(ع) فرمود: «...خداى تعالى آهن را در روز سه‌شنبه براى داود نرم كرد».[23]
توضیح روایات مربوط به سعادت و نحوست ایّام
درباره این دسته از آیات و روایات باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از این روایات به دست آید:
یک. در آن آیات و روایات علت نحوست و سعادت روزها هم آمده است؛ یعنی گفته شده در اين روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مكرر اتفاق افتاده، که از نظر مذاق دينى ناگوار است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل،[24] نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن جهنّم و ... . و یا در روزهای سعد و خوش‌یمن اتفاقات مبارکی افتاده است.
دو. این روایات بيش از اين دلالت ندارند كه سعادت و نحوست به جهت حوادثى دينى است، كه بر حسب ذوق دينى و يا بر حسب تأثير نفوس؛ يا در فلان روز ايجاد حُسن و نیکی كرده، و يا باعث قُبح و زشتى آن شده است، و اما اين‌كه خود آن روز و يا آن قطعه از زمان متصف به ميمنت و مبارکی و يا شئامت و نحوست شود، و تكويناً ویژگی‌های ديگرى داشته باشد، كه ساير زمان‌ها آن ویژگی‌ها را نداشته باشد، از آن روايات بر نمی‌آيد، و هر روايتى كه بر خلاف آنچه گفتيم ظهور داشته باشد، بايد يا حمل بر تقيّه كرد و يا به كلى رد نمود.[25]
در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه داده شد که ذات روزها نحس و شُوم نیستند، و انسان را از چنین عقیده‌ای نهی کرده‌اند، بلکه برخی از مشکلاتی که در روز و زمانی برای انسان پیش می‌آید، نتیجه کارهای بد و گناهان او است، چنان‌که در حدیثی امام حسن عسکری(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «روزها چه گناهى دارد كه شما آنها را شوم و نحس می‌شمريد هنگامى كه كيفر اعمال شما در اين روزها دامانتان را می‌گيرد؟!»
راوى گفت: من براى هميشه از خدا استغفار می‌كنم و اين توبه من است اى پسر رسول خدا.
امام(ع) فرمود: «اين براى تو فايده‌اى ندارد، خداوند شما را مجازات می‌كند به مذمت كردن چيزى كه نكوهش ندارد، آيا تو نمی‌دانى كه خداوند ثواب و عقاب می‌دهد، و جزاى اعمال را در اين سرا و سراى ديگر خواهد داد، ديگر اين عمل را(شوم و نحس دانستن ذاتی روزها) تكرار مكن و براى روزها در برابر حكم خداوند كار و تأثيرى‏ قرار مده».[26]
اين حديث پر معنا اشاره به اين است كه اگر روزها هم تأثيرى داشته باشد به فرمان خدا است، هرگز نبايد براى آنها تأثير مستقلى قائل شد، و از لطف خداوند خود را بی‌نياز دانست، و آن‌گاه نبايد حوادثى را كه غالباً جنبه كفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثير ايام ارتباط داد، و خود را تبرئه كرد. و اين بيان بهترين راه براى جمع ميان اخبار مختلف در اين باب باشد.[27]
سه. این احتمال هم وجود دارد که آنچه در بالا گفته شد، در مورد قسمتى از اين روايات صادق باشد، ولى در مورد همه آنها مسلماً صادق نيست؛ چرا كه از بعضى از آنها استفاده می‌شود تأثير مرموزى در بعضى ايام احياناً وجود دارد كه ما از آن آگاهى نداريم.[28]
چهار. بعضى در مسئله سعد و نحس ايام به اندازه‌اى راه افراط را پوييده‌اند كه به هر كارى می‌خواهند دست بزنند قبلاً به سراغ سعد و نحس ايام می‌روند، و عملاً از بسيارى فعاليت‌ها باز می‌مانند، و فرصت‌هاى طلايى در زندگی را از دست می‌دهند.
يا اين‌كه بجاى بررسى عوامل شكست و پيروزى خود و ديگران استفاده از اين تجربيات گرانبها در زندگى، گناه همه شكست‌ها را به گردن شومى و نحسی ايام می‌اندازند، همان‌گونه كه رمز پيروزی‌ها را در نيكى ايام جست‌وجو می‌كنند! اين يک نوع فرار از حقيقت، و افراط در مسئله، و توضيح خرافى حوادث زندگى است كه بايد از آن به شدت پرهيز كرد، و در اين مسائل نباید گوش به شايعات ميان مردم داد، اگر چيزى در حديث معتبر در اين زمينه ثابت شود بايد پذيرفت، و گرنه بی‌اعتنا به گفته اين و آن بايد خط زندگى را ادامه داد، و با تلاش و سعى و كوشش گام برداشت، و توكل بر خدا کرد و به لطف و رحمت او امیدوار بود و یاری خواست.[29]
پنج. نحس شمردن چنين ايامى استحكام بخشيدن به روحيه‏ تقوا است، وقتى به علت‌ها و حوادثی که در این روایات بیان شده، ‌نگریسته شود، آدمی از لذت‌هاى مادی خويش چشم می‌پوشد، و روحيه او قوى می‌شود. بر عكس، اگر مردم هيچ حرمتى براى ايّامى مانند ماه محرّم و ماه صفر قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به حوادث اتفاق افتاده در آنها نورزند، و هم چنان افسار گسيخته سرگرم كوشش در برآوردن خواسته‌هاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اين‌كه امروز چه روزى است و ديروز چه روزى بود، و بدون اين‌كه اصلاً روز برايشان مطرح باشد، چنين مردمى از حق رويگردان خواهند بود، و به آسانى می‌توانند حرمت دين را هتک كنند. بنابر اين، برگشت نحوست برخی از روزها به جهاتى از شقاوت‌هاى معنوى است، كه از علل و اسباب اعتبارى منشأ می‌گيرد، و بی‌اعتنايى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دينى می‌شود.[30] بنابر این، مسئله توجه به سعد و نحس ايام علاوه بر اين‌كه غالباً انسان را به يک سلسله حوادث تاريخى آموزنده رهنمون می‌شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاك پروردگار. به همین جهت، روایات مردم را توجه به این حقایق داده‌اند و برای برطرف کردن نحوست برخی از این روزها راه‌حل‌ها و اعمالی ارائه داده‌اند؛ براى دفع نحوست اين ايام بايد به خدا پناه برد. يا روزه گرفت يا دعا كرد، يا قرآن خواند، و يا صدقه‌اى داد، و يا كارهاى ديگری از اين قبيل را انجام داد. که در این‌جا به ذکر یک روایت بسنده می‌شود:
سهل بن يعقوب(ابی نواس‏) می‌گوید من از امام حسن عسکری(ع) پرسیدم: اى آقای من! در بيشتر اين ايام به خاطر آن نحوست‌ها كه دارند، و براى دفع وحشتى كه انسان از اين روزها دارد، و اين نحوست و وحشت نمی‌گذارد انسان به مقاصد خود برسد، چه كند؟ لطفاً مرا به چيزى كه رفع اين نگرانى كند راهنمایی کنید، براى اين‌كه گاهى حاجتى ضرورى پيش می‌آيد، كه بايد فوراً در رفع آن اقدام كرد، و وحشت از نحوست، دست و پا گير آدم است، چه بايد كرد؟
امام(ع) به من فرمود:
اى سهل! شيعيان ما همان ولايتى كه از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه درياهاى بی‏كران و يا وسط بيابان‌هاى بی‌سر و ته و يا در بين درّندگان و گرگان و دشمنان جنّى و انسى قرار گيرند از خطر آنها ايمن هستند، به جهت اين‌كه ولايت ما را در دل دارند، پس بر تو باد كه به خداى عزّ و جلّ اعتماد كنى و ولايت خود را نسبت به امامان طاهرينت خالص گردانى، آن وقت هرجا كه خواستى برو، و هر چه خواستى بكن و هر مقصدى را كه دارى دنبال نما.‏
اى سهل! اگر در بامداد سه بار بگوئى: «أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِكَ الْمَنِيعِ الَّذِي لَا يُطَاوَلُ وَ لَا يُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ كُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ فِي جُنَّةٍ مِنْ كُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَلَاءِ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ ع مُحْتَجِباً مِنْ كُلِّ قَاصِدٍ لِي إِلَى أَذِيَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِينٍ الْإِخْلَاصِ فِي الِاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّكِ بِحَبْلِهِمْ جَمِيعاً مُوقِناً بِأَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِيهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِي مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا وَ أُحَارِبُ مَنْ حَارَبُوا وَ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِي اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا أَتَّقِيهِ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِيَ عَنِّي بِبَدِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُون»؛[31]‏ و سه بار بگو: «جَعَلْتُ فِي حِصْنٍ مِنْ مَخَاوِفِكَ وَ أَمْنٍ مِنْ مَحْذُورِك».[32]‏
اگر می‌خواهی در روزى كه دوست ندارى به سفر روی و يا كارى انجام دهی؛ سوره حمد و معوّذتين(سوره‌های فلق و ناس)، اخلاص(قل هو الله احد) و آية الكرسى و 5 آيه اول آل عمران را بخوان. و بعد بگو: «اللَّهُمَّ بِكَ يَصُولُ الصَّائِلُ وَ بِقُدْرَتِكَ يَطُولُ الطَّائِلُ وَ لَا حَوْلَ لِكُلِّ ذِي حَوْلٍ إِلَّا بِكَ وَ لَا قُوَّةَ يَمْتَازُهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْكَ أَسْأَلُكَ بِصَفْوَتِك‏ مِنْ خَلْقِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ وَ اكْفِنِي شَرَّ هَذَا الْيَوْمِ وَ ضَرَّهُ وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ يُمْنَهُ وَ اقْضِ لِي فِي مُتَصَرَّفَاتِي بِحُسْنِ الْعَاقِبَةِ وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِيَّةِ وَ كِفَايَةِ الطَّاغِيَةِ الْغَوِيَّةِ وَ كُلِّ ذِي قُدْرَةٍ لِي عَلَى أَذِيَّةٍ حَتَّى أَكُونَ فِي جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ وَ نَقِمَةٍ وَ أَبْدِلْنِي مِنَ الْمَخَاوِفِ فِيهِ أَمْناً وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِيهِ يُسْراً حَتَّى لَا يَصُدَّنِي صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ وَ لَا يَحُلَّ بِي طَارِقٌ مِنْ أَذَى الْعِبَادِ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ الْأُمُورُ إِلَيْكَ تَصِيرُ يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير[33]».[34]
نتیجه این‌که؛ اولاً: روایتی نیافتیم که کل ماه صفر را نحس بداند، ثانیاً: نحس بودن روز چهارشنبه مختص به ماه صفر نیست، بلکه برای همه ماه‌ها عمومیّت دارد. ثالثاً: همان‌طور که گفته شد، نمی‌توان به طور کلی نحوست برخی از روزها را انکار کرد، اما به هر حال؛ راه­هایی چون دعا و صدقه برای ایمنی از پیامدهای آن وجود دارد.

[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 794، دارالقلم‏، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 42، دار الكتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 71، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. همان.
[4]. همان؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 23، ص 41.
[5]. قمر، 19.
[6]. فصلت، 16.
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 71.
[8]. دخان، 3.
[9]. قدر، 3.
[10]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 71 – 72.
[11]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 56، «باب 15 ما روی فی سعادة أیام الأسبوع و نحوستها»، ص 18 – 112، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 72 ؛ تفسیر نمونه، ج 23، ص 42.
[13]. بحار الأنوار، ج 56، ص 54؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 8، ص 205، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق.
[14]. کاشفی سبزواری حسین بن علی، مواهب علیه، تحقیق: جلالی نائینی‏، سید محمد رضا، ص 1194، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، تهران، 1369ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 9، ص 100، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 1، ص 286، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، 1382ق.
[15]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 135، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[16]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 387 – 388، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش.
[17]. «سَخَّرَها عَلَیهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیةَ أَیامٍ حُسُوماً»؛ حاقه، 7.
[18]. شیخ صدوق، علل الشرائع، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[19]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 135.
[20]. بیان المعانی، ج 1، ص 286.
[21]. مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد، محقق و مصحح: اعلمی، علاء الدین، ص 250، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
[22]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 425، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[23]. الخصال، ج 2، ص 386.
[24]. همان، ص 388.
[25]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 74 – 75.
[26]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 482 – 483، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[27]. تفسیر نمونه، ج 23، ص 47.
[28]. همان، ص 44.
[29]. همان، ص 44 – 45.
[30]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 72.
[31]. «خدایا! صبح می‌كنم در حالى كه به ریسمان محكم تو- كه نه قدرت كسى بر آن چیره شود و نه كسى آن‌را می‌تواند بگسلاند- چنگ می‌زنم، از شرّ هر ظالم و كاهن و از هركس و هر مخلوقى گویا و خاموش تو و در سپرى از لباس ولایت اهل بیت نبى تو از شرّ هركس كه قصد اذیت مرا دارد در حصار حصین تو پناه می‌برم كه می‌پوشم، كه اخلاص و اعتراف به حق ایشان است و به حبل ایشان و به شفاعت آنها از تو مسألت می‌نمایم و یقین دارم كه حق با ایشان و براى ایشان و در ایشان است، و بواسطه آنها با هركس كه ولایت آنها را دارد دوستى می‌ورزم و از هرکسی که از آنها دورى و كناره گیرد كناره می‌گیرم، و با محاربان ایشان محاربه می‌كنم خدایا! بر محمد و آل او درود بفرست، و به بركت ایشان ما را از شرّ چیزهائى كه هراس دارم، در امان بدار، اى خداى بزرگ! براى دشمنان به یارى آفریننده آسمان‌ها و زمین از جلو و پشت سرشان سدى قرار دادیم و بر چشمانشان پرده كشیدیم كه نمی‌بیند».
[32]. «از هراس و بیم‏ها در حصن تو و از سختی‌ها در امان تو قرار می‏گیرم».
[33]. «خدایا! افراد قوى و با صولت از عظمت تو نیرومندى می‌یابند، و مردم منعم و ثروتمند از دست كرم تو به دولت می‌رسند و هیچ صاحب حول و قوه‌اى جز از ناحیه تو قوه‌اى ندارد ترا به حق برگزیده آفریده‌ها و بهترین انسان‌ها محمّد پیامبر تو و هم به حق خاندان و ذرّیه او بر آنها درود فرست و مرا از شرّ امروز كفایت فرما، و خیر و بركت آن‌را نصیب من نما، و در كارهاى امروزم حسن عاقبت و موفقیت به من عنایت كن و به خواسته‌هایم برسان و از گردنكش گمراه و شیطان و هر قدرتمندى كه قصد آزارم را دارد محفوظ بدار، چندان كه از هر بلا و نقمتى در پناه تو باشم، و نیز در این روز از امور ترس آور امانم بخش، و از مشكلات و سختی‌هایش راحتیم عنایت كن، چنان‌كه هیچ‌كس نتواند مرا از مقصود باز دارد و از آزار مردم به من چیزى نرسد، كه تو بر هر چیزى توانایى دارى و سرانجام امور به تو باز گردد، اى آنكه! همانندى ندارى و شنوا و بینائى».
[34]. شیخ طوسی، الأمالی، ص 277، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها