نخست بیان این نکته ضروری است که خداوند هیچ تضمینی نداده است که بر اساس آن، افرادی تنها به دلیل وابستگی نسبی، هر گناهی را مرتکب شوند و سپس گمان کنند که خداوند آنها را مجازات نمیکند و بدون حسابرسی وارد بهشت خواهند شد.
چنین چیزی منطبق با عدالت الهی و آموزههای دینی و قرآنی نیست.
شیخ صدوق، روایتی را با ذکر سلسله سند اینگونه نقل میکند:
امام رضا(ع) برادری به نام زید داشت که در مدینه قیام کرده بود و در جریان این قیام، افراد (ظاهرا بیگناهی) را کشت و خانههای فراوانی را به آتش کشید تا آنجا که به او زید النار(زید آتشی) میگفتند!
به هر حال او بعد از اسارت روبروی امام(ع) قرار گرفت و حضرتشان به او فرمود:
ای زید! آیا سخن برخی افراد پست اهل کوفه تو را مغرور کرد که معتقدند خداوند هیچ فردی از نسل فاطمه(س) را در آتش نمیسوزاند؟! این ویژگی تنها مخصوص امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است(نه همه سادات)!
اگر گمان میکنی که توی گناهکار و (پدر باتقوایمان) موسی بن جعفر(ع) هر دو وارد بهشت میشوید، معنایش آن خواهد بود که تو نزد خدا از او گرامیتری!(چون بدون هیچ تلاشی وارد بهشت شدی)!
سوگند به خدا که هیچکس جز با پیروی از خداوند پاداش نخواهد گرفت و اگر تو گمان کردی که با وجود تمام گناهانت بهشتی خواهی شد، بد گمانی کردهای! ... خداوند فرزند نوح(ع) را به دلیل گناهانش از مجموعه خاندان او بیرون انداخت![1]
بر اساس روایتی دیگر، اسماعیل از پدرش امام صادق(ع) پرسید که نظرت در مورد تفاوت گناهکاران خاندان ما و دیگر گناهکاران چیست؟ امام(ع) در پاسخ تنها آیه 123 سوره نساء را برای او تلاوت کرد که میفرماید:
نه شما و نه اهل کتاب به آرزوی (نادرست) خود نخواهید رسید! هرکس کار زشتی انجام دهد به کیفر آن خواهد رسید![2]
با توجه به این مقدمه به روایت موجود در پرسش برمیگردیم.
در روایت یادشده به آیه 159 سوره نساء استناد شده است که بر اساس نظر برخی مفسران، هنگام ظهور مهدى موعود(عج)، خداوند عیسای مسیح را به زمین فرستاده و در آن زمان، همه مردم -از جمله اهل کتاب- متحد شده و اسلام را میپذیرند. بر اساس این تفسیر، آیه اختصاص به گروهى از یهودیان و مسیحیان موجود در زمان ظهور دارد؛ اما اگر دائره آنرا به تمام اهل کتاب در همه زمانها گسترش دهیم، آن ایمان چون هنگام مرگ و مشاهده حقیقت است، برایشان نتیجهاى نخواهد داشت.[3]
به هر حال، روایت موجود در پرسش، بیانگر آن است که تمام فرزندان فاطمه(س) نیز هنگام مرگ ایمان میآورند:
مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل میکند: مرگ هیچیک از فرزندان فاطمه(س) فرا نخواهد رسید مگر آنکه به امامشان ایمان خواهد آورد چنانچه فرزندان یعقوب(ع) در نهایت به یوسف(ع) ایمان آوردند».[4]
و در نقلی دیگر مفضل بن محمد میگوید از امام ششم(ع) خواستم تا آیه «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» را برایم تفسیر کند و ایشان فرمود: این آیه در مورد ما است؛ زیرا هیچ فرزند فاطمه(س) مرگش فرا نخواهد رسید مگر آنکه به امامت امامش اقرار خواهد کرد.[5]
در مورد این روایت، نکاتی را میتوان بیان کرد:
- اگر مراد از آنرا رهایی تمام سادات از دوزخ و بهشتی شدن تمامشان بدانیم، این موضوع با عدالت خداوند، آیات قرآن و نیز روایات مستندی که در ابتدا ذکر کردیم منافات دارد!
- صریح قرآن میگوید این آیه در مورد اهل کتاب است، اما روایت یاد شده حتی نمیگوید که ظاهر آیه در مورد اهل کتاب بوده و سادات نیز میتوانند از باب جری و تطبیق از مصادیق آن باشند؛ بلکه صریحا میگوید که این آیه منحصر به سادات است: «فینا خاصة». بر این اساس، روایت به دلیل مخالفت با ظاهر قرآن، قابل پذیرش نیست.
- این روایت از روایات آحاد و مرسل بوده و سلسله سند آن کامل نیست.[6]
- در یک نقل، «مفضل بن عمر» و در نقلی دیگر، «مفضل بن محمد» به عنوان راوی آن ذکر شده است که اعتماد به آنرا کاهش میدهد. و ...
از اینرو، نمیتوان ظاهر این روایت را قابل پذیرش دانسته و برای اثبات موضوع مهمی از این دست به آن استناد کرده و به دنبال آن، مجوز نادرستی برای رعایت نکردن تقوای الهی را در اختیار سادات قرار داد!
علاوه بر آن، سادات نیز اگر تنها هنگام مرگ ایمان بیاورند؛ این ایمانشان پذیرفتنی نیست، چنانکه بر اساس آیه 91 سوره یونس، ایمان فرعون هنگام غرق شدنش سودی به حالش نداشت.
در همین راستا روایاتی وجود دارد که نه سادات بلکه تمام مردم هنگام مرگ به نوعی ایمان خواهند آورد!
از امام على(ع) نقل است که به حارث همدانى فرمود:
«اى حارث همدان، هر مؤمن یا منافقى، هنگام مرگ مرا میبیند. مرا میشناسد و من نیز او را به نام و نشان و کردار میشناسم».
از رسول خدا(ص) نیز روایتی بدین مضمون و خطاب به امام علی(ع) نقل شده است:
یا علی! تو مانند عیسى بن مریمی که مخالفانش قبل از مرگشان به او ایمان آوردند ولی سودی به حالشان نداشت. دشمنان تو هم از دنیا نمیروند، مگر اینکه هنگام مرگشان تو را دیده ... به حق بودن و ولایتت اقرار میکنند، در حالی که نفعی برایشان ندارد. اما کسانی که ولایت تو را پذیرفتند، هنگام مرگ تو را میبینند و تو برای آنها شفیع و مبشر و نور چشمی.[7]
[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 234، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[2]. همان.
[3]. ر. ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقا بزرگ، محقق، قصیرعاملی، احمد، ج 3، ص 386، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 211، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. ر. ک: عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 193، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[5]. ر. ک: همان، ج 1، ص 283 – 284.
[6]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 145، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 5، ص 236، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[7]. فرات کوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محمودی، محمد کاظم، ص 116، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410ق.