روایتی در منابع اهلسنت و برخی منابع شیعی وجود دارد که بر اساس آن، کودکی به نام ابوعمیر که فرزند ابوطلحه و برادر انس بن مالک بود، پرندهای به نام «نغیر» داشت.[1] پس از مرگ آن پرنده، پیامبر(ص) او را دید و گفت: «یَا أَبَا عُمَیْرٍ، مَا فَعَلَ النُّغَیْرُ»؛[2] ای ابوعمیر! نغیرت چه شد؟!
علمای اهلسنت سند این حدیث را صحیح دانستهاند.[3]
امروزه گاه گفته میشود که به استناد این روایت میتوان به خاطر مرگ یک حیوان نیز به دیگران تسلیت گفت.
البته برداشت شارحان حدیث در گذشته چیز دیگری بود[4] و آن این که باید با کودکان شوخی کرد و نسبت به آنها خوشرفتاری داشت.[5] البته در صورتی که منجر به گناه و کار حرام نشود.[6]
در همین راستا بخاری در کتاب الادب المفرد، این روایت را در باب مزاح ذکر کرده است.[7]
گفتنی است؛ نقلی دیگر از این روایت وجود دارد که بر اساس آن، پرندهای نمرده بود تا به دنبال آن تسلیتی گفته شود؛ بلکه گنجشککی متعلق به کودکی از کودکان انصار از دستش پرید و فرار کرد و او مشغول گریستن شد! همانطور که او گریه میکرد، پیامبر(ص) به دنبال او بود و (با شوخی و استفاده از عبارتی شعر مانند) به او میفرمود:
«یا أبا عمیر! ما فعل النغیر»؛ ابا عمیر! گنجشکک تو چکار کرد؟![8]
در همین زمینه باید توجه داشت که تسلیت به معنای همدردی و کاستن غم و اندوه از شخصی است که دچار مصیبت شده است و در همین راستا میتوان گفت که هر نوع تلاش برای کاستن ناراحتی افرادی که به هر دلیل دچار ناراحتی و افسردگی شدهاند، کار پسندیدهای به شمار میرود. البته به شرط آنکه چیز از دست داده شده، چیزی نباشد که نگهداری آن با آموزههای دینی همخوان نیست!
به عنوان نمونه، نمیتوان از این روایات برداشت کرد که به افراد سگباز برای مرگ سگشان، به افراد شرابخوار به خاطر دزدیدهشدن مشروبشان، به افراد قمارباز به خاطر باخت و ضرر مالیشان در قمار و موضوعاتی از این دست نیز میتوان تسلیت گفت و به آنها دلداری داد!
[1]. برخی گفتهاند که «نغیر» به معنای پرندهای شبیه به گنجشک است که نوک قرمزی دارد. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تحفة الابرار شرح مصابیح السنه، ج 3، ص 242، کویت، وزارت اوقاف و امور اسلامی، 1433ق.
[2]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق، مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2270، دمشق، دار ابن کثیر، چاپ پنجم، 1414ق؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق، محمد ذهنی افندی و دیگران، ج 6، ص 176، ترکیه، دار الطباعة العامره، 1334ق.
[3]. احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقیق، شعیب ارنؤوط و دیگران، ج 19، ص 185، مؤسسه رسالت، چاپ اول، 1421ق.
[4]. ر. ک: مازری، محمد بن علی، المعلم بفوائد المسلم، ج 3، ص 146، دار التونسیه للنشر، چاپ دوم، 1991م.
[5]. ابن بطا، علی بن خلف، شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 304، ریاض، مکتبة الرشد، چاپ دوم، 1423ق.
[6]. بستی، عیاض بن موسی، اکمال المعلم بفوائد المسلم، تحقیق، یحیی اسماعیل، ج 7، ص 26، مصر، دار الوفاء للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1419ق؛ جوزی، عبدالرحمن بن علی، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، تحقیق، علی حسین البواب، ریاض، دار الوطن، بیتا؛ قرطبی، احمد بن عمر، المفهم لما اشکل من تلخیص کتاب مسلم، تحقیق، محیی الدین دیب میستو و دیگران، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1417ق.
[7]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، تحقیق، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 103، قاهره، المطبعة السلفیه و مکتبتها، چاپ دوم، 1379ق.
[8]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق، ابراهیم محمد أبو الفضل، ج 6، ص 331، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، چاپ اول، 1404ق.
