جستجوی پیشرفته
بازدید
12092
آخرین بروزرسانی: 1399/10/08
خلاصه پرسش
آیا زید بن على به صحّت خلافت ابوبکر اعتراف کرده بود؟!
پرسش
با این‌که زید بن على هم از اهل‌بیت است؛ چرا به صحّت خلافت ابوبکر اعتراف کرده بود؟!
پاسخ اجمالی

هرچند پرسش‌گر محترم با قاطعیّت اذعان نموده که جناب «زید بن على» به صحت خلافتِ ابوبکر شهادت داد، امّا پس از تحقیقات نسبتاً فراوانى که در منابع تحقیقى داشتیم، هیچ نشانه و مدرکى که مؤیّد ادعاى مزبور باشد به دست نیامد؛ از این‌رو در این پاسخ، فرض را بر صحّت ادعاى شما قرار داده و آن‌گاه به پاسخ‌گویى پرداخته‌ایم.

در آیه تطهیر آمده است که خداوند اراده کرده تا ناپاکی‌ها را از اهل‌بیت‏(ع) بزداید. این آیه دلالت دارد بر عصمت اهل‌بیت‏(ع). عصمتى که به تمام کارهاى معصوم، حجیّت می‌بخشد و افعال او را معیار و میزان در صحّت رخدادهاى پیرامون او قرار می‌دهد. حال اگر زید بن على مانند برادر و پدر خویش داخل در عموم «اهل‌البیت» باشد، اعتراف او بر صحّت خلافتِ أبی‌بکر، عملاً مصحِّح حکومت او خواهد بود. اما می‌دانیم که طبق احادیث فراوانى از طریق شیعه و سنّى، نه امّ سلمه نه عائشه و نه هیچ‌یک از اطرافیان نبّى اکرم(ص)، غیر از پنج تن آل عبا داخل در «اهل‌بیت» نیستند. البته در روایات شیعه، نام نُه امام از خاندان حسین بن على(ع)، به همراه این پنج تن آمده است.

از سوى دیگر کلمه «اهل»، دائم الاضافه معنوى است و معناى آن‌را مضاف الیه آن تکمیل می‌کند. در آیه شریفه نیز کلمه «اهل» به «البیت» اضافه شده و مشخص است که معناى «بیت»، خانه و مسکن نیست؛ زیرا اگر چنین بود، امّ سلمه که آیه در منزل او نازل شده بود، نسبت به دیگران اولویت داشت تا مورد خطاب آیه باشد.

اما می‌بینیم رسول اکرم(ص) به تصریح روایات بی‌شمار، امّ سلمه را داخل در مقوله اهل‌بیت نمی‌داند. پس زید بن على طبق این اصطلاح خاص از اهل‌بیت پیامبر(ص) نیست. هرچند که از خاندان وى می‌باشد.

اما شخصیت جناب زید بن على بر کسى پوشیده نیست. مردى با تقوا، شجاع و ظلم‌ستیز که بسیار مورد تأیید امامان معصوم شیعه بود. شخصى که غصب و تعدّى امویان را تحمّل نکرده و به خون‌خواهى جدّ مظلوم و شهید خویش، حسین ‏بن على(ع) برخاست و قیامى بی‌نظیر بر پا کرد.

آیا می‌توان باور کرد، چنین شخصى با سابقه‌اى چنین درخشان، از آیات قرآنى و فرمایشات نبّى مکرّم اسلام درباره خلافت جد بزرگوارش غافل باشد.

از این‌رو، این‌که زید بن على چنین چیزى را فرموده باشد، صرفاً ادعایى بیش نیست که برخی با انگیزه وارونه جلوه دادن حقیقت، این نسبت ناروا را به آن مرد الهى داده‌اند.

پاسخ تفصیلی

قبل از پاسخ به سؤال مورد نظر، شایان ذکر است که: پرسش‌گر هیچ اشاره‌اى به مدرک و مستند مورد ادعایشان ننموده و ما نیز با تتبّع نسبتاً جامع، دلیلى بر صحت نقل مزبور نیافتیم؛ از این‌رو، اولاً: صِرف ادّعا در یک موضوع علمى، موجب اعتبار و ارزش نیست. ثانیاً: بر فرض وجود برخى اقوال در انتساب مسئله تأیید خلافت ابوبکر از سوی زید، بهترین شیوه ارزیابى مسئله شناختِ قراینى است که به نوعى در تضعیف و بعید جلوه دادنِ نسبت فوق، شایستگى دارند؛ از این‌رو نخست به بررسى شخصیت زید پرداخته، قرائنى را که دلالت بر موافقت یا عدم موافقت روحیات او با موضوع فوق دارد، بررسى می‌کنیم.

زید بن على(ره) یکى از بندگان زاهد، سخاوت‌مند و شجاع بود که پس از امام باقر(ع) برترین برادران خویش بود.[1]

پدر بزرگوارش علی بن الحسین(ع) ملقّب به سجاد بود. وى در ماه صفر سال  120، 121 و یا 122 هـ.ق، در جنگ با امویان به شهادت رسید. در بزرگوارى آن مرد یگانه، همین بس که امام صادق‌(ع) پس از روانه شدن زید به قصد قیام فرمودند: «واى به حال آن‌که ندایش را بشنود و به یارى او نشتابد».[2] و نیز حضرت در جریان شهادت ایشان بسیار محزون شد و براى کمک به خانواده‌های کسانی که با وی شهید شده بودند، هزار دینار از دارایى خویش را کنار گذاشتند.[3] پس در این‌که ایشان مردى جلیل القدر و مورد احترام امامان معصوم(‏ع) بود، جاى تردیدى نیست.[4] اما سخن در این است که آیا این اندازه از صحّت نفس و تقوا، موجب حجیّت گفتار شخص می‌شود، حجیّتى که ملازم عصمت است؟! این‌که شخصى به درجه‌اى برسد که موفق به ترک محرمات الهى و عمل به شئونات اسلامى شود و حتى از مکروهات نیز چشم بپوشد چیز بعیدى نیست. انسان‌هاى معمولى، غیر از امامان‏(ع) نیز قادر به انجام آن خواهند بود.

به سخن دیگر؛ ممکن است شخصى بدین درجه از عصمت، دست یابد، اما واقعیت این است که این مرتبه عصمت و دورى از معاصى، به افعال، کردار و حتى گفتار شخص «حجیّت» نمی‌بخشد.

آنچه در این میان ملاک است، عصمتى است که مقرون به امامت باشد و با تصریح رسول اکرم(ص) و امام پیشین، به وسیله اخبار متواتر رسیده باشد. پس بنابر فرض، حتى اگر زید بن على(ره) اذعان به صحّت خلافت ابوبکر نموده باشد، این امر مصحح و حجّت خلافت او نخواهد بود.

ممکن است گفته شود: او نیز، مانند دیگر امامان شیعه از اهل‌بیت پیامبر(ص) است، پس باید مخاطب آیه تطهیر بوده و داراى همان مقام عصمت و امامت الهى باشد!

در پاسخ باید گفت: «أَهل» و «آل»، اگر به معناى مطلق به کار رود به معناى عشیره،[5] خاندان و هر آن‌که منسوب به خانه و صاحب‌خانه است، می‌باشد. اما منظور از «اهل» در آیه تطهیر، چیز دیگرى است؛ یعنى محدودتر از معناى لغوى بوده، ولى مخالف وضع اولى نیست؛ زیرا احادیث بی‌شمارى است که می‌گویند: غیر از پنج تن و نُه امام از فرزندان امام حسین(ع)، هیچ‌کس شامل آیه تطهیر[6] نمی‌شود.

در این‌باره به روایات فراوانى می‌توان اشاره کرد که به ذکر نمونه‌هایى از احادیث شیعه و سنّى بسنده می‌کنیم.

ابن جبر، در کتاب نهج الأیمان چنین می‌گوید: «محمّد بن محمّد بن نعمان، معروف به شیخ مفید روایت می‌کند که این آیه در منزل امّ سلمه، که از زنان برجسته پیامبر بود، نازل شد. وى با انتساب روایت به امّ سلمه می‌گوید که امّ سلمه چنین می‌گفت: پیامبر(ص) در منزل بود و علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نیز در جوار ایشان بودند. حضرت پیامبر(ص) ایشان را زیر عبایى خیبرى جمع کرده و فرمود: «خدایا! اینها اهل‌بیت من هستند. در آن هنگام بود که خداوند آیه تطهیر را نازل فرمود و پیامبر اکرم(ص) نیز آیه را براى ایشان تلاوت کردند. سپس من (ام سلمه) رو به پیامبر کردم و پرسیدم، آیا من از اهل‌بیت تو نیستم؟ ایشان فرمودند: تو بر خیر و نیکى هستى. مفید می‌گوید: ولى نفرمودند که از اهل‌بیت هستى».[7]

در جوامع حدیثى و تفسیرى اهل‌سنّت نیز اهل‌بیت در آیه، بارها به معناى پنج تن‏(ع) تعبیر شده است. ابن جریر طبرى در این‌باره می‌گوید: «محمد بن المثنى از... و او از پیامبر نقل می‌کند که فرمودند: این آیه درباره پنج نفر نازل شده است. من، على، حسن، حسین و فاطمه (س)».

باز وى در جاى دیگر از تفسیر خویش، اهل‌بیت را همان پنج نفر(ع) دانسته و با ذکر روایتى می‌گوید: «ابن وکیع از گروهى نقل می‌کند تا سند را به انس رسانده و او از قول پیامبر(ص) می‌گوید که: هر روز نبّى اکرم(ص) به مدت شش ماه متوالى، هنگام نماز، درب خانه فاطمه(س) را زده و می‌فرمود: انمّا یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً».[8]

گذشته از احادیثى که از هر دو مکتب نقل کردیم، کلمه «اهل» در آیه به طور مطلق و عام به کار نرفته و می‌دانیم که این کلمه، دائم الأضافه معنوى است؛ یعنى براى این‌که معناى لغوى صحیحى پیدا کند، لازم است تا تکیه گاهى داشته باشد. مثل «اهل الایمان»، «أهل ایران» و...، در آیه تطهیر نیز کلمه «اهل» به «البیت» اضافه شده و به تصریح بسیارى از مفسران، منظور از بیت، منزل و خانه نیست؛ زیرا اگر مراد از بیت، مکان زندگى و سکنى بود، می‌بایست امّ سلمه که آیه در خانه وى نازل شده اوّلین مصداق اهل‌بیت در آیه باشد.

ولى بنابر احادیثى که بیان شد پیامبر(ص) نه امّ سلمه، نه عائشه و نه هیچ‌یک از زنان خویش را داخل در جرگه اهل‌بیت ندانستند. پس منظور از بیت؛ یعنى «خانه نبوّت و رسالت».

روایات فراوانى به نحو صریح یا اشاره، وجود دارد که دلالت بر انحصار «بیت» در معناى بیت نبوّت و رسالت می‌نمایند. روایاتى که خانه رسالت را جز خانه على و فاطمه(ع) نمی‌دانند. و اطلاق «اهل بیت النبوّة» بدین خاندان، در زیارات از همین باب است.[9] کلام أحدى غیر از پنج تن آل عبا و نُه امام از فرزندان حسین ‏بن على‏(ع) نمی‌تواند مأخذى براى ردّ و یا تأیید چیزى باشد، مگر این‌که به کلام معصومین و یا آیات قرآنى منتهى شود، و یا این‌که مقرون به قرائن عقلىِ روشن باشد. فلذا نمی‌توان به اعتراف زید بن على با تمام فضایلى که دارد بر صحّت رخدادهاى بعد از رحلت پیامبر(ص) و تطابق آنها با رضایت الهى تمسک جسته و فرمایشات نبّى اکرم(ص) (راجع به انتصاب على(ع) براى خلافت) و سخنان امامان معصوم(ع) را درباره ناشایست بودن آن وقایع کنار گذاشت.

اما مسئله اساسى این است که آیا ادعاى این‌که زید بن على بر حادثه سیاسى - نظامى سقیفه، صحّه گذاشته و خلافت ابوبکر را تأیید کرده صحیح است یا خیر؟!

همان‌گونه که گفتیم، زید مردى با تقوا و پرهیزگار بود و در راه آرمان‌هاى خود، که همان رضایت معبود است، سر از پا نمی‌شناخت. در مردانگى، خود را به اندازه‌اى موفق نشان داد که مورد احترام امامان معصوم(ع)، قرار گرفت و ایشان یاد او را گرامى داشتند. او کسى بود که از ظلم و بیداد، دورى می‌جست و هرگز ظلم و تعدّى را نپذیرفت. او در برابر طاغوتیان می‌ایستاد و از این‌رو بود که در خونخواهى جدِّ خویش حسین ‏بن على(ع) قیام کرد، قیامى که به «قیام زید» شهرت پیدا کرد. این نبود مگر به خاطر این‌که به همه بفهماند که خاندان رسول اکرم(ص) نه با امویان و نه با هر کسى که حق آل رسول را غصب کرده باشند، سرِ سازگارى ندارند.

آیا اساساً تصوّر این‌که چنین شخصى با این درجه از علم و شجاعت، مقهور جوِّ سیاسى آن روز قرار گرفته باشد و به تمامى فرمایشات پیامبر اسلام(ص) در دعوت خویشان، لیلة المبیت، یوم الغدیر و... پشت پا زده باشد، تصوّرى صحیح است؟!

بنابراین، با کمى دقت در روش زندگى این مؤمن حقیقى، باید گفت که تمامى این تهمت‌ها و ناسزاها، دور از منزلت زید بن على است و براى وارونه جلوه دادن حقیقت ساخته و پرداخته شده است. ما نیز از کسانى که چنین ادعایی را ترویج می‌کنند، دلیل معتبرى مبنى بر انتساب این مطلب به زید بن على طلب می‌کنیم، هرچند که فرض وجود چنین چیزى را حتى در دایره ذهن خویش، نخواهیم پذیرفت.

 


[1]. طبرسى، فضل بن حسن، اعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 493، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1417ق.

[2]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی،  ج 1، ص 249، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.

[3]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 17،3 قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

[4]. خوئى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 356.

[5]. المنجد فى اللغة، ص 20، واژه «أَهل».

[6]. «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهَّرکم تطهیراً»؛ این است و جز این نیست که خداوند اراده کرده تا از شما اهل‌بیت، پلیدی‌ها را بزداید و پاک و پاکیزه‌‌تان گرداند. احزاب، 33.

[7]. ابن جبر، زین الدین على بن یوسف، نهج الایمان، ص 78.

[8]. طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5-6، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، 1412 ق.

[9]. قمى، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص 901.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها