جستجوی پیشرفته
بازدید
5459
آخرین بروزرسانی: 1395/06/16
 
کد سایت fa61400 کد بایگانی 75515 نمایه نقد و بررسی نظریه وجوب امامت؛ تعیین تکلیف بر خداوند
طبقه بندی موضوعی تعیین امام
اصطلاحات حسن و قبح عقلی
گروه بندی اصطلاحات اصطلاحات کلامی
خلاصه پرسش
این‌که شیعه اعتقاد به وجوب عقلی تعیین امام از طرف پروردگار دارد، آیا چنین اعتقادی ملازم با تعیین تکلیف برای خداوند نیست؟!
پرسش
شیعه به وجوب عقلی تعیین امام بر خداوند قائل هستند، ولی اهل سنت این وجوب عقلی را منکر شده و آن‌را تعیین تکلیف بر خداوند می‌دانند، در حالی‌که از خداوند سؤال و بازخواست نمی‌شود‌. به این شبهه چگونه می‌توان جواب داد؟
پاسخ اجمالی
درباره اصل امامت که از اصول اعتقادی شیعه بوده، شبهات مختلفی مطرح شده است. یکی از این شبهات، «نظریه وجوب امامت ملازم با تعیین تکلیف برای خداوند» می‌باشد.[1] امامیه به وجوب عقلی تعیین امام بر خداوند قائل هستند، ولی اهل سنت وجوب عقلی آن بر خداوند را منکر شده و امامیه را به همین دلیل نکوهش می‌کنند که شما برای خداوند تعیین تکلیف می‌کنید که لازم و واجب است که خداوند بعد از رحلت پیامبرش امامی را تعیین کند،[2] در حالی‌که خداوند آفریدگار مطلق است که از او سؤال و بازخواست نمی‌شود.[3]
تحلیل و بررسی
در پاسخ به این شبهه دو نکته قابل توجه است:
الف. اشکال؛ وابسته به انکار حسن و قبح عقلی
این شبهه اهل سنت و عمدتاً اشاعره از انکار اصل «حسن و قبح عقلی» سرچشمه گرفته است که انکار آن یکی از مبانی کلامی اشاعره است. به این معنا که اشیا و افعال با قطع نظر از خداوند، خود به خود به حسن و قبح عقلی متصف نمی‌شوند، بلکه تابع فرمان و حکم شارع است.[4]
سستی این اصل و مبنای کلامی اشاعره در علم کلام آشکار شده است.[5] گفته شده است که در صورت انکار این اصل توالی باطلی لازم می‌آید که احدی بر آن نمی‌تواند ملتزم باشد؛ مانند عدم اثبات شریعت و نبوت؛ چرا که ممکن است خداوند معجزه‌ای را بر پیامبر دروغین ظاهر کند، بلکه با انکار اصل فوق نمی‌توان حسن و قبح شیئی را ثابت کرد؛ چرا که ممکن است خبر شرع و شارع از حسن یا قبح شیء، خود کذب باشد و کذب بر خدا به لحاظ عقل - بر حسب فرض- محال نیست.
اما با پذیرفتن اصل حسن و قبح عقلی، عقل حکم می‌کند که خداوند نمی‌تواند فاعل فعل قبیحی گردد، و به عبارتی خداوند باید فاعل افعال حسن باشد.
شبهه مطرح شده درباره امامت که لازمه آن تعیین تکلیف بر خدا است و اشاعره مطرح کردند،[6] پاسخ آن از نکته بعدی روشن می‌شود.
ب. خلط وجوب اعتباری و تکوینی
نکته دیگری که در استناد وجوب به خداوند باید به آن توجه کرد، تفاوت آن با وجوب اعتباری فقهی است. به این معنا که وجوب اعتباری، وجوبی است که از ناحیه خارج بر شخص یا اشخاصی وضع و تعیین می‌شود که آنها بر انجام آن تکلیف مجبورند؛ مثلاً بر اسیری در اردوگاه یا بر زندانی در زندان تکلیف می‌شود که در زمان خاص در مکان معلومی حضور پیدا کند، این تکلیف یک حکم و وجوب فقهی و اعتباری است که در صورت مخالفت، متخلّف مؤاخذه خواهد شد.
وجوب دیگری وجود دارد که نه از سنخ جعل و اعتبار، بلکه از تکوین و ذات استنتاج می‌شود؛ مثلاً گفته می‌شود «درخت انار حتماً میوه انار می‌دهد» یا «نیروی جاذبه اشیا را به طرف خود جذب می‌کند»، این بایدهای طبیعی از روابط تکوینی اشیا با یکدیگر استنتاج و به تعبیری کشف شده است، این‌که درخت انار میوه انار می‌دهد، هیچ جبر و اجبار بیرونی بر آن نسبت داده نشده است، بلکه آن مقتضای ذات و طبیعتش می‌باشد.
مثال دیگر درباره بعضی از انسان‌ها است؛ این‌که انسان دانا و خردمند و حکیم کار لغو، بیهوده و عبثی انجام نمی‌دهد؛ این‌که شخص کریم و دست‌ودل‌باز مثل «حاتم طائی» احسان می‌کند؛ این‌که مادری پای عشق بچه‌اش خود را به آب و آتش می‌زند و چه‌بسا جان خود را نیز فدا می‌کند، همه اینها نه از جبر و تکلیف بیرونی و اعتباری، بلکه از ذات و صفات فطری انسان سرچشمه می‌گیرد.
وجوب انجام کار حَسَن و نیکو از جمله لزوم بعثت پیامبران و تعیین امام نیز دقیقاً نه از وجوب بیرونی و وضعی بلکه از صفات کمالی ذات الهی نشئت می‌گیرد؛ یعنی صفت حکمت، جود و خیرخواهی خداوند مقتضی است که برای راهنمایی انسان‌ها و نیل آنان به سعادت جاودانه، پیامبران و امامانی را تعیین و نصب کند و این فعل الهی از سر حکمت، لطف و عنایت الهی است؛ به تعبیر دیگر؛ وجوب محمول بر خدا نه «وجوب علی الله = وضعی و فقهی» بلکه «وجوب من الله = کلامی و عقلی» است.
به دیگر سخن؛ این‌که ما عملی را عقلاً برای خدا اثبات و یا از او نفی کنیم به معنای تعیین تکلیف برای پروردگار نیست. به عنوان نمونه؛ اگر بگوییم عقلاً ممکن نیست که خدا مانند خود را بیافریند، برای او تعیین تکلیف نکردیم که مثلاً نباید چنین موجودی را بیافرینی! بلکه تنها خبر از یک واقعیت داده‌ایم.
پس نسبت وجوب تعیین امام برای خداوند به معنای فوق هیچ محذوری ندارد. و به معنای وجوب اعتباری و وضعی نیست، بلکه به معنای تکوینی است که از صفات کمالی خداوند مانند صفت حکمت استنتاج می‌شود.[7] اتفاقاً برخی از متکلمان اشعری نیز بر این نکته اعتراف نمودند.[8]
 

[1]. قدردان قراملکی، محمدحسن، امامت، ص 67، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،  چاپ اول، 1388ش.
[2]. ر. ک: سیف الدین آمدى‏، ابکار الافکار فی أصول الدین، ج ‏5، ص 122 – 130، قاهره، دار الکتب‏، 1423ق.
[3]. «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَل‏»؛ انبیاء، 23.
[4]. ر. ک: فخر الدین رازى‏، الأربعین فی أصول الدین، مسئله 25، ج ‏1، ص 346، قاهره، مکتبة الکلیات الأزهریة، چاپ اول‏، 1986م؛ شهرستانى‏، نهایة الأقدام فی علم الکلام، ص 208 – 221، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول‏، 1425ق.  
[5]. ر. ک: سبحانی، جعفر، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین‏، فصل 9 و 10، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1420ق؛ «‏حسن و قبح افعال»، سؤال 37626.
[6]. ر. ک: ابن تیمیه، الرسائل الکبری، ج 1، ص 333، رساله هشتم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ اسفراینی، شهقور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص 153، مصر، خانجی، 1374ق.
[7]. امامت، ص 69 - 72.
[8]. تفتازانى‏، سعد الدین، شرح العقائد النسفیة، ص 85، قاهره، مکتبة الکلیات الأزهریة، چاپ اول‏، 1407ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها