جستجوی پیشرفته
بازدید
8984
آخرین بروزرسانی: 1396/06/01
خلاصه پرسش
بر اساس آنچه در خطبه 92 نهج البلاغه آمده؛ چرا حضرت علی(ع) تلاش در نپذیرفتن حکومت داشت و وزیر بودن خود را سزاوارتر از خلافتش می‌داند؟
پرسش
آیا خطبه 92 نهج البلاغه سندیت دارد؛ زیرا حضرت علی(ع) خطاب به مردم فرموده‌اند «اگر شما کسی را به عنوان خلیفه انتخاب کنید من از او پیروی خواهم کرد». و این با دیدگاه آن‌حضرت منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی
این گزارش که علاوه بر نهج البلاغه در منابع دیگری از شیعه و اهل‌سنت نقل شده است، محتوایش بر خلاف اصول اعتقادى تشیّع و دیدگاه‌های حضرت علی(ع) نیست؛ زیرا امام(ع) در این سخنان خود به مردم هشدار مى‏دهد و اتمام حجّت مى‏کند که اگر من زمام امور را به دست گیرم، جز حقّ و عدالت و کتاب و سنّت پیامبر و رضاى خدا را به رسمیّت نمی‌شناسم! من چون طالب دنیا نیستم، نه نگران سرزنش‌های شما هستم و نه به توصیه‌هایی که با عدالت سازگار نیست، گوش فراخواهم داد! بر این اساس، اگر هر کدامتان حاکم شوید کمتر از دیگرانی که رقابت در دنیا دارند برای شما ایجاد مشکل خواهم کرد و تا حد امکان و تا آن‌جا که مخالف شرع نباشد به کمک آنان خواهم شتافت! من می‌دانم در شرایط فعلى، سوار شدن بر این مرکب چموش خلافت بسیار خطرناک و پر دردسر است! اگر آن‌را بپذیرم تنها به خاطر وظیفه الهى است.
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل!»، حال خود دانید!
پاسخ تفصیلی
امام علی(ع) هنگامى که مردم پس از کشته شدن عثمان خواستند با او بیعت کنند، فرمود: «رهایم کنید و غیر مرا بخواهید؛ زیرا ما با حادثه‌اى روبرو هستیم که آن‌را چهره‌ها و رنگ‌ها است، حادثه‌اى که دل‌ها بر آن استوار، و عقل‌ها بر آن پایدار نمی‌ماند. آفاق حقیقت را ابر سیاه گرفته، و راه مستقیم دگرگون و ناشناخته شده است. بدانید اگر خواسته شما را پاسخ دهم بر اساس آنچه خود می‌دانم با شما رفتار می‌کنم، و به گفتار هیچ گوینده و سرزنش هیچ سرزنش کننده‌اى توجه نمی‌کنم. و اگر رهایم کنید مانند یکى از شما خواهم بود، و شاید شنواتر و فرمانبردارتر از شما براى کسى باشم که حکومت خود را به او می‌سپارید. و من براى شما به وزارت بنشینم بهتر از قیام به امارت است»‏.[1]
درباره سند این خطبه باید گفت؛ محتوای این خطبه در تعدادی از منابع شیعه[2] و اهل‌سنت[3] نقل شده است و به نظر می‌رسد همین برای صدور آن، از سوی امام علی(ع) کافی باشد.
شارحان «نهج البلاغه» بحث‌هاى فراوانى پیرامون این خطبه کرده‌اند و بیشتر به اشکالاتى که مربوط به مسئله امامت است، پرداخته‌اند؛ حتّى بسیارى از آنها شرح خطبه را رها کرده، مستقیماً به سراغ پاسخ اشکالات رفته‌اند.
به هر حال؛ دو سؤال اصلی در این‌جا مطرح است:
1. چرا علی(ع) فرمود دست از من بردارید؟
پاسخ:
الف. این سخن در زمانى از امام صادر شد که «عثمان» بر اثر حیف و میل در بیت المال و مسلّط ساختن بنى‌امیّه بر جان و مال مردم و بروز اغتشاش در مناطق مختلف، به قتل رسیده بود و مردم براى بیعت، به سوى امام هجوم آورده بودند.
مردمى که سران آنها به امتیازات بی‌دلیل زمان عثمان خو گرفته بودند، انتظار داشتند امام هم بیت‌المال مسلمین را مطابق میل آنها تقسیم کند و سیاست‌مدارانشان انتظار داشتند که در برابر بیعت با امیر مؤمنان(ع)، پست‌هاى مهمّ‏ فرماندارى و استاندارى کشور وسیع اسلام، در اختیار آنها گذاشته شود.
بسیارى از توده مردم نیز از ارزش‌هاى اسلامى فاصله گرفته و به خاطر وفور غنایم جنگى، آلوده زرق و برق دنیا شده بودند؛ افکار جاهلى در میان آنها خودنمایى می‌کرد و زندگى عصر پیامبر(ص) به تدریج به فراموشى سپرده شده بود.
به همین دلیل، امام خود را بر سر دو راهى می‌دید: تسلیم نشدن در برابر بیعت مردم در آن شرایط بحرانى، یا تن دادن به بیعت و استقبال از طوفان‌ها و بحران‌ها و امواج سهمگین اجتماعى.[4]
ب. امام کسى نبود که مانند سیاست‌مداران دنیاطلب، طرح واقعى خود را براى حکومت اسلام پنهان سازد و با نشان در باغ سبز و فریب‌کارى، آنها را به بیعت بکشاند و بعد از نشستن بر تخت قدرت، طرح اصلى خود را آشکار سازد! او هرگز به این‌گونه فریب‌کاری‌ها تن در نمی‌داد و مایل بود همه چیز را قبلاً به طور آشکار با مردم در میان بگذارد و مشکلات بیعتشان را براى آنها بیان کند.
بدیهى است براى کسى که از دیدگاه ارزش‌هاى الهى به حکومت می‌نگرد، دلیلى ندارد که خود را با فریب‌کارى و به هر قیمت ممکن، به قدرت برساند.[5]
ج. بی‌گمان امام لایق‌ترین فرد، نه تنها در آن زمان، بلکه در زمان‌هاى قبل از آن نیز براى حکومت بود؛ نه تنها امام چنین عقیده‌اى را درباره خود داشت و می‌فرمود: «رقیب من هم به یقین می‌داند که جایگاه من از خلافت جایگاه محور سنگ آسیا نسبت به آن است، [که هرگز ممکن نیست سنگ بدون آن گردش کند]».[6]
با توجه به آنچه در بالا آمد؛ شکّى باقى نمی‌ماند که امام(ع) در این خطبه می‌خواهد از طرفی بی‌علاقگی خود را به دست آوردن قدرت مادی روشن سازد و هم به مردمى که اصرار در بیعت با او داشتند، بگوید که اگر من قدرت را به دست گیرم برنامه‌ام دنباله‌روى روش‌هاى نادرست پیشین نیست؛ بلکه چاره‌اى جز این ندارم که شما را به راه حق باز گردانم و ارزش‌هاى عصر پیامبر را زنده کنم؛ هر چند خوشایند گروه زیادى نباشد و مخالفت کنند.
2. چرا وزیر بودن آن‌حضرت بهتر است؟
پاسخ:
این جمله، علاوه بر آن‌که نوعى اتمام حجّت است، توجیه دیگرى هم می‌تواند داشته باشد که اگر على(ع) امیر می‌شد، مخالفت و قیام بر ضدّ او سبب کفر می‌گردید؛[7] چرا که پیامبر(ص) در حدیث معروف درباره او فرموده بود: «جنگ با تو، همچون جنگ با من است».[8] در حالى‌که اگر آن‌حضرت مشاور بود، مخالفت با حکومت وقت، سبب کفر نمی‌گردید.
بنابراین، این خطبه بر خلاف اصول اعتقادى تشیّع و دیدگاه‌های حضرت علی(ع) نیست؛ زیرا:
1. امام می‌خواهد بی‌اعتنایى خود را به مقام‌هاى ظاهرى کاملاً نشان بدهد.
2. به آنها هشدار مى‏دهد و اتمام حجّت مى‏کند که اگر من زمام امور را به دست گیرم جز حقّ و عدالت و کتاب و سنّت پیامبر و رضاى خدا را به رسمیّت نمی‌شناسم. هرگز از من انتظار نداشته باشید که مانند دیگران، پایه‌هاى حکومت خود را با ظلم و ستم و تبعیض و تزویر محکم کنم.
3. تصّور نکنید من از مخالفت‌ها و طوفان‌هاى آینده بی‌خبرم و بر مرکب خلافت به عنوان یک مرکب راهوار سوار می‌شوم؛ من می‌دانم در شرایط فعلى، سوار شدن بر این مرکب چموش بسیار خطرناک و پر دردسر است! اگر آن‌را بپذیرم به خاطر وظیفه الهى است، نه غیر آن.
 

[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 92، ص 136، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ انصاریان، حسین‏، ترجمه نهج البلاغه، ص 205، تهران،  پیام آزادى‏، چاپ دوم‏، 1386ش.
[2]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏2، ص 110، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[3]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏4، ص 434، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق، امامی، ابو القاسم، ج ‏1، ص 458، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏3، ص 193، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ نویری، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب‏، نهایة الأرب فی فنون الأدب‏، ج ‏20، ص 14، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اوّل‏، 1423ق.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ‏4، ص 208 – 209، تهران، دار الکتب الاسلامیه‏، چاپ اول‏، 1386ش.
[5]. همان، ص 209.
[6]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، غفاری، علی اکبر، ص 361، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق؛ نهج البلاغة، ص 48.
[7]. پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ‏4، ص 213.
[8]. «یا علی سلمک سلمی، و حربک حربی»؛ ‏ابن مغازلی‏، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبی‌طالب(ع)، ص 96، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم‏، 1424ق؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 96، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها