جستجوی پیشرفته
بازدید
4944
آخرین بروزرسانی: 1397/02/02
خلاصه پرسش
آیا ملاصدرا در فلسفه، نوآوری و ابتکار داشته است و یا تنها سخن پیشینیان را بدون ذکر منبع بازنویسی کرده است؟
پرسش
آیا ملاصدرا در فلسفه نوآوری و ابتکار داشته، یا صرفاً بیانی جدید از کلمات حکمای پیشین ارائه نموده است؟
پاسخ اجمالی
ملاصدرا در عین ارائه نظریات جدید و نوآورانه در مسائل فلسفی، گاهی کلمات حکمای پیشین را بدون استناد به گویندگان آن بیان نموده است. به همین جهت ابتدا بحثی راجع به نوآوری‌های ملاصدرا بیان می‌کنیم، آنگاه به علت نقل کلمات دیگران بدون استناد به گویندگان آنها خواهیم پرداخت.
پاسخ تفصیلی
ملاصدرا از جمله فلاسفه‌ای است که نه تنها در برخی از مسائل فلسفی دست به ابتکار و نوآوری زده، بلکه از جمله افرادی به شمار می‌رود که مکتب فلسفی جدیدی بنا نهاده است. در این‌جا به چند مورد از ابتکارات ملاصدرا که بسیاری از فلاسفه به آنها اشاره کرده‌اند می‌پردازیم:
1. تشکیک خاصی: ملاصدرا قائل به نوعی از تشکیک در وجود است که حدّ فاصل میان تشکیک مشائی(عامّی) و عرفانی(خاص الخاصی) است و از آن به تشکیک خاصّی یاد می‌شود.
فلاسفه‌ی مشاء معتقد بودند که برخی از مفاهیم به صورت تشکیکی بر افراد خود حمل می‌شوند. به عنوان مثال، سفیدی به صورت یکسان بر برف و انسان سفید پوست حمل نمی‌شود، بلکه آنها دو نوع مختلف از سفیدی به شمار می‌روند. در مقابل، مفاهیم متواطئ مانند انسان یا درخت که به صورت یکسان بر مصادیق خود حمل می‌گردند. در تشکیک عامّی، سبب اشتراک، غیر از سبب اختلاف است؛ مثلاً سفیدی، در برف و انسان در ویژگی قابضیت بصر،(زنندگی چشم) مشترک‌اند، و اختلافشان در این است که یکی دارای مقداری از سیاهی و تیرگی در خود است، اما دیگری دارای این رنگ زاید نمی‌‌باشد.
 اما طبق نظر ملاصدرا، «وجود» دارای نوعی از تشکیک است که در آن، وجه تمایز دو موجود به همان وجه اشتراکشان که «وجودشان» است بازگشت می‌نماید و در حقیقت همان وجودشان است که از یکدیگر متمایز می‌شوند. همان‌گونه ‌که در همان وجود داشتن با یکدیگر شریک‌‌اند.[1] به همین جهت گفته می‌شود که مابه الامتیاز عین ما به الاشتراک است.[2]
2. علم اجمالی الهی در عین کشف تفصیلی: یکی دیگر از ابتکارات ملاصدرا در زمینه‌ی مسائل فلسفی، علم اجمالی الهی در عین کشف تفصیلی است که پیش از او قائلی (در میان مشائین و اشراقیون) نداشته است.
 فلاسفه‌ی مشاء معتقد بودند که خداوند متعال فاعل بالعنایه است؛ به این معنا که پیش از خلق کردن، دارای علمی زاید بر ذاتش است و همین علم زاید بر ذات، منشأ صدور افعال او خواهد بود. مثالی که حکمای مشاء برای فاعل بالعنایه می‌آورند این است که انسانی که در لبه پرتگاه بسیار مرتفع قرار گرفته است، برای سقوط کردن کافی است خود را در حالت سقوط تصور کند. در این صورت به مجرد تصور سقوط، از ارتفاع سقوط نموده و نیازمند انجام فعلی دیگر نیست.[3]
فیلسوفان اشراقی خدای متعال را فاعل بالرضا معرفی نموده‌‌اند. طبق این بیان، خداوند پس از خلق کردن، دارای اراده و علم نسبت به مخلوقات خویش است و علم او نیز به صورت تفصیلی به افعال خود است، اما پیش از خلق کردن فقط به ذات خودش علم دارد و علم او نسبت به مخلوقاتی که بعداً قرار است ایجاد کند، یک علم اجمالی است؛ به این معنا که می‌داند ذاتش به گونه‌ای است که بعداً مخلوقاتی را ایجاد خواهد نمود، اما نسبت به ویژگی‌ها و خصایص آنها و جزئیات وجودیشان علمی ندارد. مثالی که حکمای اشراق برای فاعل بالرضا بیان می‌نمایند ایجاد صور خیالی جدید نزد انسان است که قبل از ایجاد این صور، صرفاً علم اجمالی به این‌که قرار است یک صورت خیالی جدیدی را در ذهن خود پدید آورد داشته، اما از جزئیات آن خبری ندارد و فقط پس از ایجاد آن صورت است که آن‌را به صورت تفصیلی می‌یابد.[4]
اما ملاصدرا هیچ‌یک از این دو علم را برای خداوند متعال پیش از خلق نمودن کافی ندانسته و معتقد است که خداوند متعال پیش از خلق کردن، عالِم به مخلوقات خویش بوده و این علم او در عین بساطت و عدم راه‌یابی ترکیب به آن (اجمال)، به صورت تفصیلی و کامل (با تمام جزئیات) است، به گونه‌ای که هیچ امری از حیطه آن خارج نمی‌باشد.[5]
3. جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس: ملاصدرا در مباحث «نفس» نظریه‌‌ای ابتکاری ارائه نموده که به تصریح اهل فنّ، از زیربنایی‌ترین مباحث برای مسئله معادشناسی به شمار می‌رود. حکمای پیش از ملاصدرا یا قائل به این بودند که نفس انسانی قدیم زمانی بوده و حدوث آن ارتباطی با حدوث بدن ندارد، یا این‌که قائل بودند نفس انسانی حادث به حدوث بدن است و با از بین رفتن بدن نیز نفس از بین خواهد رفت. ملاصدرا در ابتدای تطورات فکری‌‌اش، نظریه اول که متعلق به ارسطو، ابن سینا و... است را پذیرفته بود، اما پس از طرح‌ریزی حکمت متعالیه، نظریه‌‌ای جدید را عنوان نمود. طبق این نظریه، نفس دارای حدوثی جسمانی است، اما بقای آن روحانی بوده و بدون نیاز به بدن، نشئات مختلف را طیّ می‌نماید.[6] تبیین این نظریه و اثرات آن در بحث معاد نیازمند مجالی دیگر خواهد بود.
علاوه بر این موارد، نظریات متعدد دیگری نیز وجود دارد که از ابتکارات ملاصدرا به شمار رفته و حکمای پیش از او چنین نظریاتی را عنوان ننموده‌اند؛ اما به جهت ضیق مقام از ذکر آنها خودداری می‌نماییم.[7]
اما در مورد این‌که چرا ملاصدرا نظریات دیگر حکما را بدون استناد به گویندگان آنها در کتب خویش بیان می‌نماید؟ باید گفت؛ این روش هرچند در حال حاضر مورد پسند اهل علم نیست، بلکه امروزه هر نوشتاری به عنوان یکی از حقوق معنوی مطرح بوده و متخلفان تحت پیگرد قرار قانونی می‌گیرند؛ اما در زمان‌‌های گذشته اینگونه نبود و نقل یک مطلب بدون ذکر مبتکر آن، سرقت علمی به شمار نمی‌آمد.[8] دلیل این مطلب نیز آن است که در مباحث علمی بویژه علوم عقلی، بررسی اصل یک نظریه مهم‌تر از بررسی قائلین به آن نظریه، مورد توجه محققان است؛ بلکه ممکن است مطلبی بدون این‌که قائلی برای آن وجود داشته باشد، مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.
این پسندیده نیست که فردی ابتکار دیگران را ابتکار خود اعلام کرده و یا چنین وانمود کند که او اولین فردی است که چنین کشفی کرده است، اما نقل ابتکار دیگران – حتی بدون ذکر مبتکر – ایرادی ندارد. به عبارتی، باید بین این‌که یک نویسنده مطلبی را به خود نسبت دهد اما از خود او نیست، با جایی که مطلبی را بدون استناد ابتکار آن به خویش، مورد تأیید قرار می‌دهد، تفاوت گذاشت؛ یعنی بیان مطالب دیگران - که مورد تأیید نویسنده است - بدون ذکر منبع ، تا حدودی معقول و مقبول است؛ البته به شرط این‌که آن مکتوب مانند پایان‌نامه نباشد که نقل مطالب بدون استناد به معنای ابتکاری بودن آن و مستند به صاحب اثر است.
 

[1]. ر. ک: حسن زاده آملی، حسن، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص 61- 62، تهران، فجر، چاپ اول، بی‌تا.
[2]. در مورد تشکیک خاص الخاصی (عرفانی) نیز باید گفت؛ تشکیک در این اصطلاح به معنای وحدت در حقیقت و اختلاف در مظاهر است: «تشکیک در صحف کریمه مشایخ عرفان نیز معنون است و لکن با اصطلاح حکیم مشائى و بلکه با تشکیک به نظر صاحب اسفار، فقط اشتراک لفظى دارد؛ زیرا تشکیک در مرآة فؤاد عارف و مشهد شهود او به معنى سعه و ضیق مجالى و مظاهر حقیقت واحده است. یعنى تشکیک در ظهوراتست نه در حقیقت وجود و به نظر صاحب اسفار تشکیک به معنى اختلاف مراتب به شدت و ضعف و کمال و نقص و تقدم و تاخر و اولیت و ثانویت و اولویت و عدم آن در وجود است‏. خلاصه این که به راى مشاء، تشکیک در حقائق متباینه موجودات است و به نظر صاحب اسفار در حقیقت وحده ذات مراتب و در مشهد عارف در حقیقت واحده شخصیه‏ ذات مظاهر». رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص 61- 62.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 173، قم، نشر اسلامی، 1362ش.
[4]. همان.
[5]. ر. ک: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج 6، ص 180- 200 و 250- 268، بیروت، دار احیاء التراث، سوم، 1981م؛ جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، ج 1، ص 34- 35، قم، اسراء، چاپ اول، 1382ش.
[6]. ر. ک: رحیق مختوم، ج 1، ص 35.
[7]. برای نمونه، ر. ک: رحیق مختوم، ج 15، ص 137.
[8]. به عنوان نمونه شیخ انصاری در کتاب مکاسب خویش در مواردی از کتاب مقابس الانوار یا مفتاح الکرامه عباراتی را نقل می‌نماید، اما به این‌که عبارت از ایشان باشد تصریحی ننموده‌اند. ر. ک: شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ج 3، ص 438- 440، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ شانزدهم، 1431ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها