بیشتر عربهای بادیهنشین که به آنها اعرابی نیز گفته میشود،
[1] به حکم دورى از تعلیم و تربیت و شنیدن آیات الهى و سخنان پیامبر(ص)، دارای کفر و نفاق شدیدتری نسبت به دیگر افراد جامعه بودند و البته این قاعدهای کلّی نبوده و در میان آنان نیز انسانهای ارجمند و باتقوایی وجود داشتند.
[2] در همین راستا، رفتار پیامبر اسلام(ص) با بادیهنشینان تا حد زیادی بستگی به رفتار متقابل آنان داشت:
1. گروهى از این بادیهنشینان در همان کفر و نفاق خود باقی مانده و در پی یافتن حقیقت نرفتند. قرآن برخی از ویژگیهای آنها را اینگونه بیان میکند: «چیزى را که (در راه خدا) انفاق میکنند غرامت میپندارند، و آرزوی حوادث دردناکى را براى شما مسلمانان دارند».
[3]
2. «گروه (دیگرى) از عربهاى بادیهنشین ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند، و آنچه را انفاق میکنند مایهی تقرب نزد خدا، و دعاهاى پیامبر(ص) میدانند...».
[4]
با توجه به این تقسیمبندی و اینکه پیامبر اسلام(ص) رحمة للعالمین بوده و جز در موارد ضروری، به خشونت متوسل نمیشد،
[5] به برخی گزارشهای مرتبط با رفتار حضرتشان با بادیهنشینان میپردازیم.
1. آموزش معارف دینی؛
آنحضرت در تعلیم و نشر دین از تمام فرصتها استفاده میکرد. به عنوان نمونه روزی پیامبر(ص) سوار بر اسب شد تا به سمت جنگ برود. بادیهنشینی رکاب اسب آنحضرت را گرفت و گفت: ای پیامبر خدا! به من عملى بیاموز که با آن به بهشت روم. پیامبر(ص) فرمود: هر برخوردی که انتظار داری تا مردم با تو داشته باشند، همان برخورد را نسبت به دیگران داشته باش و ... ».
[6]
2. برخی بخششهای مالی؛
روزی پیامبر(ص) در عرفه بودند که بادیهنشینی نزد ایشان آمده و تقاضا کرد تا ردای خود را به او ببخشد، حضرت نیز به درخواست او پاسخ مثبت داد.
[7]
3. گذشت از برخی اشتباهات ناشی از تفاوت فرهنگی؛
راوی نقل میکند که روزی با پیامبر(ص) در مسجد بودیم، مردی صحرانشین به مسجد آمد و به گوشهای رفت تا ادرار کند، یاران پیامبر به سمت او شتافتند تا او را توبیخ کرده و از این کار باز دارند، ولی پیامبر(ص) فرمود: او را رها کنید و باعث حبس ادرارش نشوید، سپس – بدون اینکه با آن شخص برخورد کند – دستور داد یک سطل آب آورده و مکانی که نجس شده بود را پاک نمایند.[8]
4.
ارائه معجزات؛
روزی یک بادیهنشین به همراه سوسماری که شکار کرده بود، نزد پیامبر خدا(ص) آمد. حضرتشان اسلام را بر او عرضه داشت. بادیهنشین گفت: تا این سوسمار به تو ایمان نیاورد، من هم به تو ایمان نمیآورم! ... پیامبر(ص) خطاب به سوسمار فرمود که من کیستم؟ گفت: تو محمد بن عبد اللَّه بن هاشم بن عبد مناف هستى. فرمود: اى سوسمار چه چیزی را میپرستی؟ گفت: خدایى را میپرستم که دانه را شکافت، و انسان را آفرید، و ابراهیم را دوست خود قرار داد و با موسى بیواسطه سخن گفت، و تو را اى محمد برگزید. بادیهنشین گفت: گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست.
[9]
[1]. ابن منظور،
لسان العرب، ج 1، ص 586، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق.
[6]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق،
کافی، ج 2، ص 146، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
[7]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن على،
الإصابة فى تمییز الصحابة، تحقیق، عادل احمد عبد موجود و على محمد معوض، ج 6، ص 493، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415/1995.
[8]. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین،
عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 3، ص 61، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405 ق.
[9]. خزاز رازی، على بن محمد،
کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، تحقیق سید عبد اللطیف حسنی، ص 172 – 174، قم، بیدار، چاپ 1401 ق.