یکی از صفات سلبیه خداوند این است که ضدّ ندارد. حکیمان معتقدند واجب الوجود بالذات بودن خداوند، مقتضی این است که خداوند ضد نداشته باشد.
[1]
ضدّ به دو معنا استعمال میشود:
1. گاهى ضدّ به همان معناى مشهور منطقى به کار میرود که: «الضدان امران وجودیان لا یجتمعان فى موضوع واحد».
[2] به بیان دیگر، ضدان عبارتاند از: دو امرى که چون به یک موضوع یا محل عارض شده و حلول کنند، یکى دیگرى را نابود میسازد و هرگز مجتمع در وجود نخواهند بود؛ مانند سیاهى و سفیدى در جسم واحد که محال است در آن واحد، یک جسم هم سیاه و هم سفید باشد. حال ضدّ به این معنا براى واجب الوجود متصور نیست؛ زیرا خداوند در محل و موضوعى حلول نمیکند.
2. و گاهى ضد بر دو چیزی اطلاق میشود که با یکدیگر هم قوه، هم توان و هماورد هستند، و هر کدام دیگرى را از تأثیر گذاردن منع میکند؛ مثلاً در یک سالن بزرگ اگر دو عامل باشد، یکى حرارتزا و گرما آفرین، و دیگرى برودتزا و سرما آفرین و نیروى تعبیه شده در هر دو مساوى باشد میگوئیم: این دو ضدّ هماند، یعنى هر یک مانع است از اینکه دیگرى تأثیر گذارده و حرارت ایجاد کند و یا برودت بیافریند. حال خداوند به این معنا هم ضد ندارد؛ یعنى موجودى در هستى نیست که هماورد ذات حق باشد و او را از تأثیر و ایجادگرى بازدارد؛ چون در مباحث توحیدی اثبات شده است که اولاً: برای خداوند شریکی نیست. و ثانیاً: ثابت شد که خداوند مثل ندارد. بنابراین خداوند ضد به این معنا نیز ندارد.
نکته: فرق ما بین دو معناى مذکور ضد: ضدان به معناى اوّل تمانع وجودى دارند؛ یعنى هر کدام مانع مىشود از وجود دیگرى، ولى ضدان به معناى دوم تمانع در تأثیر دارند نه در اصل وجود.
[3]
امام علی(ع) ضد نداشتن خداوند را از راه ایجاد ضدیت میان اشیاء اثبات کرده، و میفرماید: «خدائى که خود میان اشیاء تضاد ایجاد نموده است، ضدى ندارد».
[4]
یعنی خداوند خالق ضدیت است و ضدیت را در مخلوقات و موجوداتی که در عرض هم هستند و در یک ماهیت نوعی یا جنسی مشترک هستند قرار داده است؛ بنابراین تصور ندارد خالق ضدیت خود را دارای ضد باشد؛ زیرا که مخلوق و مقهور او است و چیزی که مخلوق، مقهور و محکوم است چگونه میتواند بر حاکم و قاهر خود، حاکم و قاهر گردد.
[1]. «فإن وجوب الوجود یقتضی نفی الضد لأن الضد یقال بحسب المشهور على ما یتعاقب غیره من الذوات على المحل أو الموضوع مع التنافی بینهما و واجب الوجود یستحیل علیه الحلول فلا ضد له بهذا المعنى، و یطلق أیضا على مساو فی القوة ممانع و قد بینا أنه تعالى لا مثل له فلا مشارک له تعالى فی القوة». علامه حلى، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تعلیقات، حسنزاده آملى، ص 292، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، 1413ق.
[3]. ر. ک: محمدى، علی، شرح کشف المراد، ص 151، 152، قم، دار الفکر، چاپ چهارم، 1378ش.
[4]. «بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَه». ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول ص، ص 64، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، 1363ش؛ شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خ 186، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.