پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از صلح حدیبیه، نامههایی را برای پادشاهان و سران سرزمینهای همجوار، ارسال کردند. که در اینجا به نام و زندگینامه مختصر برخی از ابلاغکنندگان این نامهها اشاره میشود:
1. نامه پیامبر(ص) به هرقل پادشاه روم
دحیة بن خلیفه کلبی، معروف به دحیه کلبی، صحابی پیامبر اکرم(ص). وی پیش از جنگ بدر اسلام آورد
[1] و در جنگ احد و نبردهای پس از آن حضور داشت.
[2] دحیه در سال ششم هجری، مأمور رساندن نامه پیامبر(ص) و ابلاغ رسالت ایشان به فرمانروای روم شرقی (ترکیه کنونی) شد.
[3]
2. نامه پیامبر(ص) به خسروپرویز
رساننده نامه رسول خدا(ص) به خسرو پرویز، شخصی به نام عبدالله بن حذافه سهمی بود. عبدالله بن حذافه در ابتدای ظهور اسلام، مسلمان شد و از مهاجران پیشقدم بود که به همراه برادرش قیس هجرت نمود. وی مورد اعتماد پیامبر خدا(ص) بود؛ از اینرو او را به عنوان سفیر به سوی کسری(خسروپرویز) پادشاه سرزمین فارس برگزید و نامهای را به دست او داد که به پادشاه برساند.
[4] عبدالله بن حذافه بعدها در زمان خلیفه دوم به اسارت رومیان درآمد و در زمان خلافت عثمان در مصر درگذشت.
[5]
3. نامه پیامبر(ص) به مقوقس بزرگ مصر
حاطب بن أبی بلتعة لخمی از صحابه رسول خدا(ص) که مسلمان شد و به مدینه مهاجرت کرد. حاطب، سفیر پیامبر به سوی مقوقس پادشاه مصر بوده است.
[6] او در خلافت عثمان، در سال 30 هجری در سن 65 سالگی از دنیا رفت.
[7]
4. نامه پیامبر(ص) به نجاشی حاکم حبشه
رسول خدا(ص)، عمرو بن أمیة بن خویلد ضمری را با پیامی به سوى نجاشى حاکم حبشه فرستاد.
[8] عمرو بن أمیة ضمری از مسلمانان اولیه و از جمله مهاجران پیشقدم بود. وی در اواخر ایام حکومت معاویه درگذشت.
[9]
5. نامه پیامبر(ص) به منذر بن ساوی تمیمی حاکم بحرین
علاء بن حضرمی، صحابی پیامبر خدا(ص)، و از نگارندگان قرآن بود. پیامبر(ص) برای دعوت به اسلام، وی را به سوی بحرین فرستاد.
[10] پس از اینکه اهالی بحرین مسلمان شدند، پیامبر(ص) وی را به عنوان امیر بحرین گماشت. ابوبکر نیز در زمان خلافتش وی را ابقا کرد.
[11] حضرمی، در 14 ق درگذشت.
[12]
[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد،
الطبقات الکبری، ج 4، ص 188، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله،
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 461، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[3]. همان؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد،
اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 2، ص 6، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[4].
الاستیعاب، ج 3، ص 888 – 889؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 1، ص 215، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[5]. الاستیعاب، ج 3، ص 890؛
أنساب الأشراف، ج 1، ص 215.
[6]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی،
الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 6، ص 296، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر،
البدایة و النهایة، ج 7، ص 156، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ ابن سید الناس،
عیون الاثر، ج 2، ص 332، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1414ق.
[7].
الاستیعاب، ج 1، ص 312.
[8].
أسد الغابة، ج 3، ص 691؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی،
المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 5، ص 235، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[9].
أسد الغابة،ج 3، ص 690 – 691.
[10]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر،
تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 29، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ عیون الأثر، ج 2، ص 334.
[11].
الاستیعاب، ج 3، ص 1086؛ الإصابة، ج 4، ص 445.
[12].
الاستیعاب، ج 3، ص 1086.