لطفا صبرکنید
بازدید
71
آخرین بروزرسانی: 1404/02/14
کد سایت fa21274 کد بایگانی 17031 نمایه صلاح الدین ایوبی، شیعیان مصر و جنگ‌های صلیبی
طبقه بندی موضوعی تاريخ بزرگان
برچسب صلاح الدین ایوبی|جنگ های صلیبی|حکومت فاطمی ها|شیعیان مصر|حکومت بنی فاطمه
خلاصه پرسش
صلاح الدین ایوبی که بود؟ چگونه قهرمان جنگ صلیبی شده بود؟ چرا و چگونه حکومت بنی‌فاطمه را از بین برد؟
پرسش
صلاح الدین ایوبی که بود؟ چگونه قهرمان جنگ صلیبی شده بود؟ چرا و چگونه حکومت بنی‌فاطمه را از بین برد؟
پاسخ اجمالی

صلاح الدین یوسف بن ایوب که بعدها به صلاح الدین ایوبی معروف شد، یکی از نامدارترین حاکمان و فرماندهان اسلامی در سده‌های میانه اسلامی بود. او فتوحات بسیاری را برای مسلمانان به دست آورد و از مرزهای اسلامی در مقابل مسیحیان اروپایی حفاظت کرد.

در نتیجه محاصره قاهره توسط صلیبیون، اسدالدین شیرکوه عموی صلاح الدین با شش هزار سپاهى عازم مصر شد که صلاح الدین نیز او را همراهی می‌کرد. با آمدن او مسیحیان از آن‌جا رفتند و این‌گونه پای ایوبیان به مصر باز شد.

اسدالدین شیرکوه بعد از دو ماه فوت کرد و صلاح الدین ایوبی جانشین او شد و زمام امور مصر را در دست گرفت. به دنبال به قدرت رسیدن صلاح الدین نفوذ و اقتدار خلیفه فاطمی کمرنگ شد و تنها اسمی از او به عنوان حاکم باقی ماند. تا این‌که چند سال بعد، نام خلیفه عباسی را در خطبه‌ها به جای اسم خلیفه فاطمی قرار دادند. این‌گونه بود که حکومت فاطمیان در مصر جای خود را به حکومت ایوبیان داد.

صلاح الدین با شیعیان مصر به شدت مخالفت کرد و با نابودی نمادها و شعائر شیعی، تلاش در نابودی شیعیان کرد. او گاهی با مسیحیان با مسالمت برخورد می‌کرد؛ اما با شیعیان به هیچ وجه این برخورد را نداشت. او برای ترویج فقه شافعی کارهای بسیاری کرد و سعی کرد مذهب شافعی را جایگزین شیعه اسماعیلی کند.

شهرت اصلی صلاح الدین در اصل، به جهت عمل‌کرد او در جنگ‌های صلیبی بود. صلاح الدین مردان توانایى را در شهرهای مختلف گماشت و استحکامات شهرها را تقویت می‌کرد تا فرنگیان نتوانند بدان نواحى دست یابند.

از سوى دیگر، به شهرهایى که در شام به دست فرنگیان افتاده بود، حمله می‌برد و آنها را می‌گشود و فرنگی‌ها را اسیر می‌کرد یا از آن نقاط می‌راند. او ظرف مدتى کمتر از پنج‌سال شهرهاى بسیارى را تصرف کرد؛ اما بالاتر از همه اینها فتح بیت المقدس بود. او با فتح بیت المقدس و آزادی آن از دست مسیحیان، توانست برای خود شهرتی به دست آورد.

 

پاسخ تفصیلی

صلاح الدین یوسف بن ایوب بن شاذى،[1] که بعدها معروف به صلاح الدین ایوبی شد، یکی از نامدارترین حاکمان و فرماندهان در تاریخ اسلام بود. او فتوحات بسیاری را برای مسلمانان به دست آورد و از مرزهای اسلامی در مقابل مسیحیان اروپایی حفاظت کرد که در ادامه از آن بحث خواهیم کرد.

نجم الدین ایوب پدر پادشاهان ایوبى در تکریت زندگی می‌کرد و صلاح الدین نیز در همان شهر به دنیا آمد.[2] در این شهر قوم کُرد زندگی می‌کردند و خاندان ایوبی نیز جزو قوم کُرد بودند.[3]  البته به جهت غلبه‌ای که عربی بودن در آن زمان یافته بود، آنها کمتر به کرد بودن شناخته شده بودند و این بدان سبب بود که در آن زمان نژاد غیر عرب کمتر به عنوان نژاد خاص خود قدرت ترکتازی داشت.

نجم الدین ایوب در زمان عماد الدین زنگی حاکم شهر بعلبک بود.[4] صلاح الدین از همان اوان کودکی علاقه شدیدی به یادگیری فنون جنگی، به ویژه شمشیربازی و جنگ با خنجر داشت، و بالاخره در این فنون مهارت‌هایی را به دست آورد. او به احتمال زیاد از همان کودکی با فقه شافعی آشنا شده بود؛ فقهی که بعدها در ترویجش تلاش بسیاری نمود.[5]

بی‌گمان صلاح الدین یک سنی متعصب و شافعی تمام عیار بود و وقتی که در مصر به قدرت رسید تمام سعی خود را در نشر این مذهب و جایگزین کردن آن به جای مذهب شیعه به کار گرفت که در قسمت‌های بعدی این مطلب را بیشتر توضیح می‌دهیم.[6]

ورود صلاح الدین به مصر و پایان حکومت فاطمی

مسیحیان در سال‌های ابتدایی جنگ صلیبی توانسته بودند شهرهای مسلمان‌نشین بسیاری را فتح کنند و این فتوحات به آنان روحیه بسیار داد تا این‌که طمع فتح قاهره، مرکز دولت فاطمی را در سر بپرورانند:

«ارتش بزرگ مسیحی به سمت قاهره حرکت کرد و شهرهایی که در میان راه بود از جمله شهر بزرگ بلبیس را فتح و آن‌جا را غارت کرد و مردمان را نیز کشتند».[7]

در نهایت آنها به قاهره رسیدند و آن‌جا را به محاصره خود در آوردند؛ اما مردم قاهره که بیم آن داشتند فرنگی‌ها در قاهره نیز چنان کنند که در بلبیس کرده بودند، به دفاع از شهر برخاستند.

العاضد که خلیفه فاطمی و حاکم آن‌جا بود، از حکومت عباسی درخواست کمک کرد و از آنها خواست برای رفع مشکل صلیبیون به آن‌جا نیروی نظامی بفرستند. او که خوب می‌دانست بدون کمک، قدرتی برای مقابله با غربی‌ها ندارد، خواستار لشکرکشی اسد الدین شیرکوه فرمانده بزرگ که عموی صلاح الدین بود، شد.

«اسد الدین با شش هزار سپاهى عازم مصر شد و پیش از حرکت، نیازهاى سپاهیان را رفع نمود و هر سوارى را بیست دینار عطا کرد. جماعتى از امرا نیز در خدمت او بودند و صلاح الدین یوسف بن ایوب به همراه پدرش ایوب برادر شیرکوه او را همراهی می‌کردند. چون نزدیک قاهره شد فرنگی‌ها عقب‌نشینی کرده و به شهرهای خود بازگشتند. او نیز در اواسط همان سال وارد قاهره شد. «العاضد لدین الله» خلیفه فاطمی او را خلعت داد و براى او و لشکریانش مقررى معین نمود».[8]

اسد الدین بعد از مدتی که وارد قاهره شده بود توانست به کمک فرماندهان و خواست عاضد خلیفه فاطمی، وزیر خلیفه که «شاور» نام داشت و به نوعی تمام امور را ریاست می‌کرد به قتل برساند».[9]

اسد الدین با مرگ شاور همه کاره قاهره شد و العاضد تنها نامی از خلافت را یدک می‌کشید؛ اما اسد الدین دو ماه بعد از فتح قاهره فوت کرد.[10] بعد از او، فرماندهانش بر سر جانشینی او اختلاف کردند تا این‌که با خواست خلیفه فاطمی و همراهی بعضی از فرماندهان، صلاح الدین یوسف بن ایوب جانشین عموی خود شد و این‌گونه حکومت صلاح الدین بر مصر آغاز شد.

از عاضد نیز تنها نامی به عنوان خلیفه باقی مانده بود و در امور مملکتی هیچ نقشی نداشت تا این‌که در هنگام بیماری‌اش از حکومت کنار گذاشته شد که تفصیل آن‌را در بخش حکومت فاطمی‌ها خواهیم آورد.

حکومت فاطمی‌ها

دولت فاطمی که می‌توان آن‌را دولت علوى نامید، «دولتى بود که دامنه کشورش پهناور و مدّت فرمان روایی‌اش طولانى بود؛ زیرا آغاز آن در سال 296 و پایانش در سال 567 بود. اوّلین خلیفه فاطمی «المهدى باللّه» نام داشت، وى ابو محمّد عبید الله بن احمد بن اسماعیل ثالث بن احمد بن اسماعیل ثانى بن محمّد بن اسماعیل اعرج بن جعفر بن محمد صادق بود.

البته نسب‌های دیگری نیز برای فاطمی‌ها نقل شده است که در آنها اختلاف وجود دارد؛ امّا آنچه از این نسب‌های مختلف مسلّم بود، این است که ایشان علوى و اسماعیلى هستند، و اتّصال ایشان به امام علی(ع) صحیح و درست است».[11]

خلفای فاطمی به نشر و گسترش شیعه در مصر همت گماردند که خود نوشتار دیگری می‌طلبد و از وظیفه این نوشتار خارج است؛ اما به ذکر همین نکته بسنده می‌کنیم که فاطمی‌ها نمادهای شیعه را برافراشتند و تشیع را مذهب رسمی مصریان مطرح کردند.

افول فاطمی‌ها به دلیل دو ویژگی بود که آنها در اواخر دوره خود داشتند:

  1. وزیران فاطمی قدرت فوق العاده‌ای پیدا کردند که این قدرت وزراء با تضعیف خلفای فاطمی همراه بود.
  2. سست شدن پایه‌های حکومت؛ بدین ترتیب که وزیران قدرت یافته، بر سر تصاحب قدرت به کشمکش و نزاع با هم پرداختند و این درگیری‌های داخلی قدرت حکومت را به شدت تضعیف کرد.

العاضد آخرین حاکم فاطمیون بود که در حکمرانی‌اش سن زیادی نداشت؛ از این باب بیشتر امور دولتی به دست وزیران افتاد که یکی از مهم‌ترین و قدرتمندترین آنها شخصی به نام «شاور» بود که به دست اسد الدین شیرکوهی کشته شد.[12]

پس از مرگ شاور، اسد الدین امور مصر را در دست گرفت. اسد الدین که یک سنی مذهب و هم‌پیمان خلیفه بغداد به حساب می‌آمد، وزارت حکومتی را در دست گرفت که از مروجان شیعه بود و خود را در مقابل حکومت بغداد می‌دانست، و این خود گویای وضع اسف‌بار حکومت فاطمی‌ها است. وزارت اسد الدین به همراه سستی حاکم، موجب زمینه‌سازی برای پایان حکومت فاطمی‌ها شد. بعد از اسد الدین «صلاح الدّین بر دولت تسلّط یافت، و به هر یک از خویشان خود که نزدش آمده بودند قطعه زمین‌هایی با ارزش بخشید، و دست اطرافیان عاضد را کوتاه کرد و خود به شخصه امور حکومت را در دست گرفت. پس از چندى عاضد بیمار شد، و بیماری‌اش رو به فزونى نهاد، و در سال 567 درگذشت. در این وقت مردم درباره شخصى که باید نامش در بالاى منابر به عنوان خلافت برده شود بی‌رغبتى نشان دادند، تا آن‌که روز جمعه فرا رسید و مردى بالاى منبر رفت خطبه خواند، و نام المستضیء(خلیفه عباسی) را به خلافت برد و کسى به گفته او اعتراضى نکرد. از آن پس همچنان در مصر خطبه به نام عباسیان خوانده شد، و دولت فاطمی‌ها یک‌باره از سرزمین مصر برافتاد، و صلاح الدّین یوسف بن ایّوب با استقلال و بدون وجود رقیب و منازع به حکومت مصر پرداخت».[13]، [14] و این‌گونه حکومت فاطمیان پایان یافت و صلاح الدین ایوبی حاکم بلا منازع مصر شد.

صلاح الدین ایوبی و شیعیان

حکومت‌های سنی مذهب غالبا رابطه خوبی با شیعیان نداشته و معمولا با تمام تلاش سعی در از بین بردن شیعیان می‌‌کردند. حتی در بسیاری از موارد، حاکمان سنی مذهب، با اقلیت‌های دینی، مانند یهودیان و مسیحیان، رفتاری مناسب داشتند و حتی پست و مقام‌هایی را به آنها می‌دادند؛ اما هرگز این احترامات را برای شیعیان قائل نبوده و با سخت‌ترین شکل ممکن با آنها به مبارزه می‌پرداختند. برای این امر می‌توان ادله و شواهد بسیاری را ذکر کرد که خود مجالی دیگر می‌طلبد و از وظیفه این نوشتار خارج است.

حکومت ایوبیان و در رأس آن صلاح الدین نیز بر اساس همین سیره، تلاش‌های بسیاری برای ریشه‌کن کردن تشیع در مصر کردند. این تلاش‌ها می‌توانست دلایل متفاوتی داشته باشد که به طور قطع و یقین مهم‌ترین آن، دلایل مذهبی بود.

صلاح الدین یک شافعی تمام عیار، تحمل اقلیت‌هایی مانند شیعه را نداشت و به نوعی مبارزه با این اقلیت را جزو وظایف دینی خود می‌دانست. علاوه بر این، دلایل سیاسی نیز برای او وجود داشت؛ زیرا حکومت فاطمی، شیعه بود و صلاح الدین حکومت را از آنها گرفته بود و بالتبع شیعیان را رقیبی برای خود فرض می‌کرد و احتمال بسیار می‌داد که شیعیان علیه او قیام کنند. از این باب صلاح الدین با شیعیان به مبارزه پرداخت.

اما او به دلیل جنگ‌های بسیاری که در خارج از مصر داشت، تلاش می‌کرد نیروی نظامی کمتری را در مصر مشغول کند، از این‌رو بیشتر تلاش می‌کرد که مبارزه فرهنگی را در رأس امور خود قرار دهد. ما در این‌جا به اختصار تعدادی از مبارزات و گاه ناجوان مردی‌های صلاح الدین در مورد شیعیان را ذکر می‌کنیم:

  1. مبارزه با آموزه‌ها و نمادهای شیعی: صلاح الدین علمای شیعی را به انزوا کشانده و مدارس آنها را تخریب و یا تبدیل به مدارس علمیه سنی کرد. او همچنین دستور داد کتابخانه بزرگ فاطمی‌ها را آتش بزنند. از همه مهم‌تر این‌که دستور داد تا شعائر شیعی تعطیل شود، از جمله روز عاشورا را روز سرور و شادی اعلام کرد، و با این‌کار مانع برگزاری مراسم عاشورا توسط شیعیان شد.[15] او همچنین عبارت «حی علی خیر العمل» را که یک شعار برای مذهب شیعه مطرح بود، از اذان حذف کرد. این حادثه در دهم ذی الحجه سال 565 اتفاق افتاد.[16]
  2. او دستور داد تا نام خلفای راشدین که نمادی از اهل‌سنت هستند، در هر خطبه برده شود.[17]
  3. تغییر قاضیان شیعی از دیگر اقدامات او در جهت محو تشیع بود.[18] او با قراردادن قاضیان شافعی مذهب به جای قاضی‌های شیعی تلاش کرد تا فقه شیعی را محو و فقه شافعی را در جامعه پیاده کند تا مردم با این نوع از احکام خو گیرند.
  4. در بعضی از زمان‌ها قیام‌های شیعی در نقاط مختلف مصر به انجام می‌رسید و با این‌که صلاح الدین راه فرهنگی و ایدئولوژیکی را ترجیح می‌داد؛ اما به مبارزه نظامی با شیعیان پرداخت. ساقط کردن و تعقیب شیعیان از کارهای جدی زمام‌داران منصوب صلاح الدین بود. در عصر صلاح الدین، شیعه بودن جرم محسوب می‌شد و شیعیان به عنوان مجرم از سوی قاضیانی که صلاح الدین از میان اهل‌سنت انتخاب کرده بود، تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند.[19]
  5. سرو سامان دادن امور اقتصادی با پر رنگی نقش حکومت: در اواخر حکومت فاطمی، اوضاع اقتصادی مردم سخت شده و مبلغ دویست هزار دینار در سال مالیاتی بود که بر عهده مردم بود؛ اما صلاح الدین به یک‌باره مردم را از پرداخت مالیات معاف کرد.[20] این امر و نکاتی از این دست که تماما در دوران وزارت صلاح الدین و یا سال‌های اولیه حکومت او انجام شد، برای فراموش کردن حکومت شیعی و تفکّر شیعه و وابسته کردن مردم به صلاح الدین و مذهب او انجام شده بود.
  6. تأسیس مدارس علمیه شافعی: صلاح الدین در راستای ترویج مذهب شافعی، مدارس علمی شافعی را در مصر تاسیس کرد و از طریق این مدارس عالمان و مبلغان شافعی بسیاری را رهسپار جامعه کرد تا مذهب شافعی را ترویج کنند.[21]

جنگ‌های صلیبی و صلاح الدین

جنگ‌های صلیبی، به جنگ‌هایی که مسیحیان علیه مسلمانان به راه انداختند گفته می‌شود که از سال 1096 م. شروع و تا دو قرن ادامه یافت،[22] و در چندین مرحله انجام شد. این دوره تاریخی، به صورت مفصل توسط مورخان مورد بحث و بررسی قرار گرفت که یکی از مفصل‌ترین منابع در این بحث کتاب الکامل ابن اثیر است که تقریباً از نیمه جلد 22 تا نیمه جلد 24  این کتاب نزدیک به هفتاد درصد مطالب مربوط به جنگ‌هاى صلیبى و صلاح الدین است.

در خلال این جنگ‌ها، صلاح الدین مردان توانایى را در شهرهای مختلف گماشت و استحکامات شهرها را تقویت کرد تا فرنگیان نتوانند بدان نواحى دست یابند. از سوى دیگر، به شهرهایى که در شام به دست فرنگیان افتاده بود، حمله می‌برد و آنها را می‌گشود و فرنگیان را اسیر می‌کرد یا از آن نقاط می‌راند. او ظرف مدتى کمتر از پنج‌سال شهرهاى بسیارى را تصرف کرد، که بالاتر از همه‌ی اینها فتح بیت المقدس بود.

شهر بیت المقدس یک نقطه استراتژیک و با اهمیت از نظر دینی، برای هر دو طرف مهم بود. این شهر در جنگ اول صلیبی به دست مسیحیان افتاده بود و صلاح الدین توانست آن‌را از مسیحیان پس بگیرد. او با فتح بیت المقدس و آزادی آن از دست مسیحیان، توانست برای خود شهرتی به دست آورد.

عمل‌کرد صلاح الدین به خصوص در جنگ‌های صلیبی، سبب شهرت و احترام خاص به او در میان مسلمانان، به ویژه اهل‌سنت شد و اکثر علما و مورخان اهل‌سنت نیز از او به نیکی یاد می‌کنند.

البته این شهرت و عمل‌کرد او سبب درستی تمام اعمال او نیست؛ بلکه او کارهایی کرد که از نظر اخلاق و شرع درست نبود و حتی می توان آن‌را قبیح دانست. یکی از این اعمال برخورد او با شیعیان بود که قبلا آن‌را ذکر کردیم. علاوه بر این او برای این‌که عمل‌کرد صلیبیون را بدون جواب نگذارد، عمل‌کردی مشابه آنان را انجام می‌داد و به قتل و غارت‌های بسیاری دست می‌زد. بسیاری از مردم عادی را از دم تیغ می‌گذراند و اعمالی که صلیبی‌ها بعد از فتح شهرها انجام می‌دادند. او نیز بعد از فتح شهرها انجام می‌داد. این اعمال اگرچه در آن زمان تا حدودی عادی به حساب می‌آمد؛ اما به هیچ وجه نمی‌توان آن‌را اسلامی دانست. در این‌جا ما به ذکر چند مورد از آنها اکتفا می‌کنیم:

«... صلاح الدین در نهر اسود اردو زد و در شهرهای اطراف به غارت و کشتار پرداخت».[23]

« صلاح الدین خود به رأس عین راند و جمعیت آن‌جا را پراکنده کرد، آن‌گاه لشکر به ماردین برد و در آن نواحى دست به غارت و کشتار زد و باز گردید».[24]

«صلاح الدین شهر طبریه را غارت کرد و آتش زد».[25]

مرگ صلاح الدین

در ماه صفر سال 589، صلاح الدین یوسف بن ایوب بن شاذى، فرمان رواى مصر و شام و جزیره و شهرهاى دیگر، در دمشق از دنیا رفت. سبب بیمارى او آن بود که براى دیدار حاجیان از شهر بیرون رفت و همان روز مریض شد و دچار بیمارى حاد گردید. هشت روز بیمار بود و سپس درگذشت.[26]


[1]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، تحقیق، شحادة، خلیل، ج 1، ص 316، بیروت، دار الفکر، 1408ق.

[2]. الزرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و  المستعربین و المستشرقین، ج 2 ، ص 38، بیروت، دار العلم، 1989م.

[3]. الأعلام، ج 3، ص 183.

[4]. کاظم پور، داوود، وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی، ص 143، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1387.

[5]. همان، ص 143.

[6] همان، ص 144.

[7]. أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، البدایة و النهایة، ج 12،  ص 255، بیروت، دار الفکر، 1407ق/1986م.

[8]. تاریخ ابن خلدون، ج  5، ص 330.

[9]. الاعلام، ج 3 ، ص 154.

[10]. شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق، تدمرى، عمر عبد السلام، ج 39، ص 196، بیروت، دار الکتاب العربى، 1413ق.

[11]. ابن الطقطقى، محمد بن على بن طباطبائی، الفخرى فى الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق، مایو، عبد القادر محمد، ص 257، بیروت، دار القلم العربى، 1418ق/1997م.

[12]. وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی، ص 142.

[13]. الفخری، ص 257- 258.

[14]. البته قول دیگری می‌گوید که هنگام مریضی عاضد، اسم او از خطبه‌ها حذف شد و او بعد از خلع از خلافت مرد. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 105.

[15]. وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی، ص 155.

[16]. همان، ص 144.

[17]. همان، ص 145.

[18]. البدایة و النهایة، ج 12، ص 363.

[19]. همان، ص 151.

[20]. همان، ص 146.

[21]. همان، ص 153.

[22]. خیری، حسن، تاراج تمدن شرق، ص 51، مجله معرفت، پاییز 72.

[23]. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ترجمه: آیتى، عبد المحمد، ج 4، ص 449، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363ش.

[24]. همان، ج 4، ص 285.

[25]. ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 29، ص 78، بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1385ق.

[26]. همان، ج 12، ص 96.