"شرک" در لغت به معنای نصیب(سهم) قراردادن، و در اصطلاح قرآن، مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خدای متعال است. در مقابل شرک "حنفیت" قرار دارد. "حنیف"؛ یعنی میل به استقامت و اعتدال، و از آنجا که پیروان توحید خالص، از شرک رویگردان شده و به این اصل اساسى متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود.
شرک بر دو قسم: شرک در عقیده و شرک در عمل(عبادت و طاعت) تقسیم میشود.
شرک در عقیده، اقسامی دارد:
شرک در عمل نیز به دو قسم شرک جلیّ(آشکار) و شرک خفی(پنهان) تقسیم میشود و احکامی دارد که در علوم فقه و کلام، از آن بحث شده است.
از نظر خدای متعال، همۀ اقسام شرک، گمراهی محسوب شده و ظلم عظیمی به پروردگار است که قابل بخشایش نیست.
امروزه، بعضی از فرقهها این مسئله(شرک) را دستآویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار دادهاند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دستخالی میبینند، دیگران را به شرک متهم میکنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است. البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفتهاند.
تعریف شرک
"شرک"،[1] در لغت به معنای "نصیب" قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است.[2] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل "حنفیت" به کار برده میشود و مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خدای متعال است.
تعریف حنیف
"حنیف"، به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است، و از آنجا که پیروان توحید خالص، از شرک رویگردان شده و به این اصل اساسى متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود و به همین دلیل، یکى از معانى حنیف، مستقیم و صاف است".[3]
خدای متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود میفرماید: "بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرد، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم(ع) که از آیینهای خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود".[4]
همچنین میفرماید: "و به من دستور داده شد که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش".[5]
بنابراین از نظر قرآن، شرک، نقطۀ مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت: "تعرف الاشیاء باضدادها"؛ (اشیا به واسطۀ ضدشان شناخته میشوند).
اقسام شرک
در یک جمله، میتوان گفت که شرک، ضد توحید است و همانطور که توحید اقسامی دارد، شرک نیز اینگونه است.
در یک تقسیمبندی کلی، شرک به دو قسم "شرک در عقیده" و "شرک در عمل" تقسیم میشود.
شرک در عقیده
شرک در عقیده، بر سه قسم است:
شرک در عمل
شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت مینامند و به این معنا است که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام میگذارد.
اینها ملاکها و معیارهای شرک است که از قرآن مجید استفاده میشود.
اما عدهای، از پیش خود معیارها و ملاکهایی برای شرک ابداع کردهاند و با آنها، دیگر مسلمان را به شرک متهم میکنند.
از نظر ما، ملاکها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کردهاند، هیچگونه اعتباری ندارد؛ زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیرۀ پیامبر گرامی اسلام(ص) و جانشینان ایشان(دوازده امام) منافات دارد.
در اینجا به بعضی از معیارهای خودساختۀ آنها اشاره میکنیم:
این معیارهای خود ساخته و عقاید را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
در رد این دسته از عقاید آنها، میتوان گفت که اگر اعتقاد به سلطۀ غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به بر آوردن حاجت و ... ، به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا هیچگونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت و شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا میکند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند؛ اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرکی نخواهد بود. ما و سایر مسلمانهایی که از پیامبر اکرم(ص) و جانشینان ایشان حاجت میخواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العادهای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار واحد متعال میدانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟
در مکتب اسلام عبادت، دارای ویژگیهایی است و با آن ویژگیها مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از: خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد.
اما اگر خضوع و خشوعی، ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سورۀ یوسف قرآن مجید، سجدۀ برادران یوسف(ع) در مقابل آنحضرت را نقل میکند، آنرا شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچگاه دربارۀ یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.
خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خودساخته جواب دادهاند.[11]
[1]. «علت بخشیده نشدن شرک»، 97049؛ «شرک ورزیدن به خدا»، 85950؛ «تاریخ شرک و بتپرستی در روی زمین»، 34259.
[2]. ر. ک: مجمع البحرین، ج 5، ص 274، واژهی "شرک"؛ العین، ج 5، ص 293، واژهی "شرک".
[3]. حنیف از ماده حنف(بر وزن هدف) به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است، در حالیکه جنف، عکس آن است؛ یعنى از راستى به کجى گرائیدن. و از آنجا که پیروان توحید خالص، از شرک، رویگردان شده و به این اصل اساسى متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود. و نیز به همین دلیل، یکى از معانى حنیف، مستقیم و صاف است.
و از اینجا روشن میشود، تفسیرهایى که مفسران براى کلمۀ حنیف کردهاند؛ مانند حج خانۀ خدا، پیروى از حق، پیروى ابراهیم(ع) و اخلاص عمل، همگى به همان معناى کلى و جامع، بازگشت میکند و اینها هر یک، مصداقى از آن است. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 471، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. "قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین". انعام، 161.
[5]. "و ان اقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین". یونس، 105.
[6]. گفتنی است که همهی اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد. البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی است.
[7]. "لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم". مائده، 17.
[8]. مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.
[9]. فتح المجید، ص 68.
[10]. الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی)، رضوانی، علی اصغر ، ص 135- 143.
[11]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سبحانی، جعفر، بحوث قرآنیة فی التوحید و الشرک.