انحراف از توحید و افتادن به بیابان گمراهی شرک، پیامدهای متعدّدی دارد که هم در دنیا و هم در آخرت، گریبانگیر شخص مشرک میشود. برخی از این آثار عبارتاند از:
1. محروم ماندن از رحمت الهی و ورود قطعی به جهنم: خداوند در قرآن کریم،
[1] دست خود را برای بخشش هر گناهی در روز قیامت باز گذاشته است، ولی شرک را استثنا کرده و آنرا غیر قابل بخشش معرّفی کرده است. بنابر این، اگر فرد مشرکی بدون توبه از شرک خود، از دنیا برود، هیچ نقطه امیدی برای او وجود نداشته و قطعاً وارد جهنم خواهد شد و از رحمت خدا بینصیب خواهد ماند.
2. محروم ماندن از داشتن یار و یاور: شرک به خداوند باعث میشود که خدای تعالی، چتر حمایت خود را از سر آن شخص بردارد و او را به معبودهای ساختگی خودش که قادر بر حمایت کردن از کسی نیستند، واگذارد و به تعبیر قرآنی، مخذول شود.
[2] این محرومیت هم در دنیا
[3] و هم در آخرت
[4] شامل اینگونه افراد میشود.
3. سقوط از درجه انسانیّت: خداوند حکیم در قرآن کریم، مشرکان را به کسی تشبیه کرده که از آسمان سقوط میکند و پرندگان گوشت بدنش را میربایند یا اینکه باد شدیدی او را به منطقه دوری پرتاب میکند.
[5] این بدین معنا است که مشرک، از درجات والای انسانیت سقوط کرده و شیطان او را شکار میکند.
[6]
4. نجاست و پلیدی باطنی: شخص مشرک، با اعتقاد به خدایان خود ساخته یا بدون اعتقاد به هر خدایی، درون خود را با اعتقادهای خلاف واقع آلوده میسازد و موجب پلیدی و نجاست باطنی خود میشود
[7] که ممکن است این نجاست درونی، بر ظاهر و بدن او نیز تأثیرگذار باشد.
5. ناتوانی و ذلت؛ قرآن کریم، یکی از نتایج شرک را، ضعف و زبونی میداند و از شرک ورزیدن نهی میکند.
[8] و این در حالی است که توحید عامل قیام و حرکت است.
[9]
6. مذموم واقع شدن: شرک، مایه مذمّت و نکوهش است، چرا که یک خط روشن انحرافى است در برابر منطق عقل و کفرانى است آشکار در مقابل نعمت پروردگار، و آنکس که تن به چنین انحرافى دهد درخور مذمّت است.
[10]
7. دوری از امنیّت و آرامش: مشرکان، به دلیل شرک ورزیدن به پروردگار عالم، به عنوان کسانی که خداوند دشمن آنها است،
[11] آرامش از آنها سلب میشود، خصوصاً در هنگام جنگ با مسلمانان، ترس و وحشت را بر قلب آنان مسلّط میسازد تا مغلوب جبهه حق شوند.
[12]
مسئله اثبات توحید که خود مقدمه اثبات دین و شریعت است، فقط از راه عقل و تفکّر قابل اثبات بوده و لذا برای رهایی از ورطه شرک و انحراف از توحید، باید از استدلالها و راههای عقلی و نقلی کمک گرفت. برخی از این دلایل و راهها را ذکر میکنیم.
1. تفکّر در آفرینش و مخلوقات موجب میشود تا انسان پی به وجود آفرینندهای ببرد که در علم و قدرت یگانه و بیهمتا است و کسی جز او شایستگی این مقام را ندارد و هر چه غیر او است همه نیازمند و مخلوقند و در همه امور خود محتاج به خالق و پرودگار خویش هستند.
2. اگر در عالم غیر از خداوند، خدایان دیگر وجود داشته باشد آسمانها و زمین دچار فساد و تباهی میشد؛
[13] زیرا در این صورت، هر بخشی از عالَم، مخلوق خدایی مخصوص به خود بود و با تدبیر و خواسته آن خدای متعلق به خود اداره میشد و موجب میشد تا ناهماهنگی و چندگانگی در نظم جهان و اداره آن به وجود آید، حتی این امکان وجود خواهد داشت که هر خدایی برای گسترش قلمرو حکمرانی خود، به منازعه با دیگر خدایان بپردازد و در این زمینه از دیگران پیشی بگیرد که این کار جز نابودی و فساد، چیزی برای عالم به ارمغان نمیآورد.
[14]
البته در این راه، همراهی با اولیای الهی و پیامبران، نقش مؤثری در شناخت حق و دوری از شرک ایفا میکند؛ چرا که یکی از رسالتهای این حجتهای الهی این است که، توانمندیهاى پنهان شده عقلها را آشکار سازند و آنها را پرورش دهند.
[15]
3. توجه به نعمتهایی که خداوند به بندگان عطا کرده است؛ زیرا یاد نعمتهاى او انسان را به معرفت او دعوت میکند، و حسّ شکرگزارى را در انسان بر میانگیزد، سپس توجه به این نکته که این نعمتها بیقید و شرط نیست و در کنار آن خدا عهد و پیمانى گرفته، انسان را متوجه تکالیف و مسئولیتهایش میکند.
[16]