«هند» دختر «عتبه بن ربیعه بن عبد شمس بن عبد مناف»،[1] یکی از افراد معروف در تاریخ صدر اسلام است. نام مادر او «صفیة بنت أمیة بن حارثة بن الأوقص» است.[2] در توصیف او آمده که زنی زیبارو، صاحبنظر، عاقل،[3] دارای اقتدار و برخوردار از فصاحت و بلاغت و توانا در شعر سرایی و سخنوری بود.[4]
او ابتدا با «حفص بن مغیره بن عبدالله» ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی به نام «ابان» شد.[5] سپس با ابوسفیان ازدواج نمود.[6] مشهورترین فرزند او معاویة بن ابوسفیان است.[7]
او نه تنها تا سال فتح مکه ایمان نیاورد،[8] بلکه از جمله افرادی بود که با اسلام و مسلمانان دشمنی فراوانی داشت؛ به گونهای که در جنگ احد مشرکان را به کشتن مسلمانان تشویق میکرد.[9] مهمترین کاری که او را مشهور و منفور ساخت، دستور دادن به وحشی برای کشتن حمزه سیدالشهداء،[10] و اقدام به مُثله کردن شهدای جنگ احد خصوصاً حمزه سید الشهدا و جویدن جگر او است[11] که او را در زبان عربی به «آکله الاکباد»[12] و در زبان فارسی به «هند جگر خوار» معروف کرد. گناه چنین رفتارهایی را نمیتوان کمتر از گناه زنا دانست.
این کارها موجب شد که پیامبر خدا(ص) در فتح مکه او را در لیست سیاه قرار دهد و مهدور الدم اعلام کند، ولی او با اسلام آوردن، جان خود را نجات بخشید.[13] هند سرانجام در زمان خلافت خلیفه دوم و در همان سالی که ابو قحافه پدر خلیفه اول فوت کرد(14 ق)، از دنیا رفت.[14] برخی نیز معتقدند که او در زمان عثمان و بعد از شوهرش ابوسفیان دنیا را ترک گفت. [15]
دیدگاه اهلسنت نسبت به هند
برخی از اهلسنت، به این دلیل که صحابه پیامبر(ص) را بدون استثنا عادل دانسته و حتی صحابی بودن را در علم رجال خود، نهایت توثیق قلمداد میکنند،[16] نسبت به «هند» نیز نگاه خوشبینانهای داشته و او را در دایره صحابه پیامبر(ص) جای داده؛ تا جایی که از او با اوصافی، نظیر صحابی جلیل القدر یاد میکنند.[17]
نقل شده است؛ هنگامی که زنان مکه بعد از فتح آن برای بیعت با پیامبر نزد آنحضرت آمدند، حضرت از آنان خواست که از فساد و فحشا خودداری کنند. هند در جواب گفت: مگر کسی که آزاده است، مرتکب زنا میشود؟[18] از اینرو اهلسنت با استناد به این مطالب، معتقد به پاک بودن دامن او از آلودگی به زنا شدهاند.
ایمان هند و اهل مکه
بخشی از مردم مکه تا زمانی که این شهر توسط پیامبر و یارانش فتح گردید، از بتپرستی دست برنداشته و به اسلام و پیامبری حضرت محمد(ص) ایمان نیاوردند. تا اینکه پس از فتح این شهر توسط پیامبر، اکثر آنها با زبان اظهار ایمان کرده و با این روش جان خود را حفظ کردند.[19] هند نیز از کسانی بود که در سال فتح مکه و بعد از ایمان آوردن شوهرش ابوسفیان، علیرغم میل باطنی به پیامبر(ص) ایمان آورد.[20]
با اینکه مسلمانان دستور داشتند که اقدام به جنگ و کشتن اهل مکه نکنند،[21] ولی پیامبر دستور داده بود افراد معدودی که در این لیست قرار دارند در هر جا و هر حالتی که دیده شدند، به قتل برسانند. از جمله این افراد «هند» بود که در لیست سیاه پیامبر قرار داشت، اما توانست خود را به پیامبر رسانده و با به زبان آوردن شهادتین، جان خود را حفظ کند. اما چون این ایمان حقیقی نبود، نتوانست گذشته او را پاک کند. این حقیقت را میتوان از نگاه پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) به او، درک کرد. به عنوان نمونه، در زیارت عاشورا از نوه او یزید با عنوان «فرزند زن جگرخوار»، یا ««ابن آکله الاکباد» یاد شده،[22] و امام حسن(ع) نیز معاویه را با همین لقب یاد و مذمت کرده که به نوبه خود، تأکیدی بر این معنا است.[23] و یا برخی دیگر از افراد مانند زیاد بن ابیه - آن زمان که در زمره یاران امام علی(ع) بود - همین لقب را به معاویه میدادند.[24]
شواهد تاریخی بر زناکار بودن هند
اگرچه جگرخواره بودن او گناهی بالاتر از زنا است و نیازی نیست تا حتماً این گناه را برایش ثابت کنیم، اما بر خلاف اعتقاد برخی، مبنی بر پاک بودن دامن هند بنت عتبه از آلودگی به زنا، شواهدی وجود دارد که او را متهم به چنین گناهی کرده است:
تمام اینها نشانگر آن است که آنچه او در مورد عدم آلوده شدن زنان آزاده به فحشا گفته بود، تنها نوعی طنز و تمسخر بوده و اعتقاد باطنی او به شمار نمیآمد!
البته این گزارش، تنها ناظر به بدبینی شوهر هند به او است و نمیتوان زناکار بودن او را از این گزارش اثبات کرد.
لمن الصبی بجانب البطحا فی الترب ملقى غیر ذی مهد
این کودکی که در حاشیه بطحاء در خاک افتاده و گهوارهای ندارد، فرزند کیست؟![29]
و نسیت فاحشة أتیت بها یا هند ویحک سبة الدهر
ای هند! وای بر تو در طول زمان! آیا فاحشهای که مرتکبش شدهای را فراموش کردی؟! [31]
اینکه پیامبر از این گفتار حسان ممانعت نکرده بود، خود مهر تأییدی از جانب ایشان بر این امر بوده و حتی میتواند بیانگر وجود شهرت این مشکل اخلاقی هند در بین مردم باشد.
به هر حال اگر او، شوهر و فرزندش بعد از اسلام، توبه واقعی میکردند ممکن بود هر گناهی که مرتکبش شده بودند بخشیده شود، اما از برخی رفتارهای آنان مشخص میشود که اسلام آنان کاملاً داوطلبانه و از روی قلب نبود.
[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1922، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 8، ص 187، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[3]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 3، ص 298، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[4]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 6، ص 292، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[5]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 187.
[6]. همان، ج 8، ص 188.
[7]. «زندگینامه معاویه»، 55805؛ «معاویه در نگاه خلفای عباسی»، 8012؛ «معنای معاویه»، 67862.
[8]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1922.
[9]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 6، ص 292.
[10]. «چگونگی برخورد پیامبر (ص) با وحشی قاتل حمزه»، 23827؛ «سرنوشت وحشی»، 62292.
[11]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 203، پور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[12]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 4، ص 287، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[13]. ابن حیون، نعمان بن محمد، المناقب و المثالب، ص 177، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ اول، 1423ق.
[14]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1923.
[15]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 8، ص 347، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[16]. «عدالت صحابه»، 2803؛ «عدالت همۀ صحابه»، 3817؛
[17]. مجموعه من المحققین، الموسوعه الموجزه فی التاریخ الاسلامی، ج 10، ص 358، بیتا، بیجا.
[18]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 62، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[19]. «فلسفه تعبیر طلقا نسبت به عباس و عقیل»، 23056؛ «آثار و نتایج فتح مکه»، 83932.
[20]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1922؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 6، ص 292.
[21]. «رحمت و مهربانی پیامبر اسلام(ص) نسبت به مردم در فتح مکه»، 31567؛ «علت مجازات نشدن خالد بن ولید توسط پیامبر(ص)»، 67244.
[22]. «لعن بر بنی أمیه»، 2407.
[23]. الطبقات الکبری، ج 10، ص 333.
[24]. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 219، قم، منشورات الرضی، 1368ش.
[25]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 6، ص 293.
[26]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایه، تحقیق، شیری، علی، ج 8، ص 116، دار احیاء التراث عربی، چاپ اول، 1408ق.
[27]. زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج 4، ص 275-276، بیجا، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیتا.
[28]. همان.
[29]. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 336، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1404ق؛ المناقب و المثالب، ص 242 – 243.
[30]. ابوالفرج اصفهانی، على بن الحسین، الاغانی، ج 9، ص 37، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1415ق.
[31]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 2، ص 526.