جستجوی پیشرفته

اصطلاحات و مدخل ها (گروه اصطلاح:اصطلاحات فقهی - اصولی)

  • ابن السبیل
    3936 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «سبیل» به معنای راه است و «ابن السّبيل» اگرچه معنای اولیه‌اش «فرزند راه» است، اما آنچه در قرآن و روایات و دیگر منابع دینی به این اصطلاح اشاره شده است، مراد از آن، مسافری است که در راه مانده و نيازم

  • اجماع
    2744 اصطلاحات فقهی - اصولی

    اجماع در لغت از مادّه «جمع» به دو معنا آمده است: 1. اتفاق و انضمام چیزى به چیز دیگر. 2. عزم. اما اجماع در اصطلاح فقهی و اصولی؛ به معنای اتفاق نظر گروهی خاص است که این اتفاق نظر آنان در اثبات حکم شر

  • اجماع بسیط
    2144 اصطلاحات فقهی - اصولی

    از یک نگاه، «اجماع» به دو نوع «اجماع بسیط» و «اجماع مرکّب» تقسیم می‌شود. اتفاق‌نظر همه فقها در یک مسئله؛ «اجماع بسیط» است، چون اجماع آ

  • اجماع تحقیقی
    1776 اصطلاحات فقهی - اصولی

    از یک نگاه، «اجماع» به دو گروه «اجماع تحقیقی» و «اجماع تقدیری» تقسیم می‌شود. معنای «اجماع تحقیقی» آن است که اتفاق نظرعلما بدون هیچ‌گون

  • اجماع تضمّنی
    1663 اصطلاحات فقهی - اصولی

    رجوع کنید: «اجماع حسّی».

  • اجماع تعبدی
    2381 اصطلاحات فقهی - اصولی

    یکی از تقسیم‌بندی های مرتبط با «اجماع»، تقسیم آن به «اجماع تعبّدی» و «اجماع مدرکی» است. «اجماع تعبدى» به اجماعى می‌گویند که براى مسئله

  • اجماع تقدیری
    1865 اصطلاحات فقهی - اصولی

    از یک نگاه، «اجماع» به دو گروه «اجماع تقدیری» و «اجماع تحقیقی» تقسیم می‌شود. معنای «اجماع تقدیری» آن است که اجماع علما در مسئله‌اى خاص

  • اجماع حدسی
    1940 اصطلاحات فقهی - اصولی

    از یک منظر، «اجماع» را می‌توان به «اجماع حدسی» و «اجماع حسی» تقسیم کرد. «اجماع حدسى» در مواردی است که نتوان با قطعیت گفت که امام معصوم

  • اجماع حسّی
    2608 اصطلاحات فقهی - اصولی

    از یک منظر، می‌توان «اجماع» را به «اجماع حسّی» و «اجماع حدسی» تقسیم کرد. «اجماع حسّی» زمانی به دست می‌آید که این اطمینان حاصل شود که ا

  • اجماع دخولی
    1640 اصطلاحات فقهی - اصولی

    رجوع کنید: «اجماع حسّی».

  • اجماع سکوتی
    1901 اصطلاحات فقهی - اصولی

    یکی از اقسام «اجماع»، اجماع سکوتی است. به فتوایى که توسط یک فقیه و یا گروهی از فقها صادر شده، سپس آن فتوا در میان فقهاى عصر منتشر شود، و بعد از گذشت مدتی قابل توجه، ه

  • اجماع عملی
    1976 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «اجماع» از یک نگاه به «اجماع عملی» و «اجماع قولی» تقسیم می‌شود. اگر تمام مجتهدان در مقام عمل، به قاعده‌ای مانند «استصحاب» عمل کنند، حت

  • اجماع قولی
    2045 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «اجماع» از یک نگاه به «اجماع قولی» و «اجماع عملی» تقسیم می‌شود. «اجماع قولی» زمانی رخ خواهد داد که تمام فقها به موضوعی معتقد باشند و ا

  • اجماع محصّل
    1479 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «اجماع» از یک نگاه به «اجماع محصّل» و «اجماع منقول» تقسیم می‌شود. «اجماع محصّل» اجماعى است که فقیه، خودش از راه جستجو و بررسی آراى تما

  • اجماع مرکّب
    1966 اصطلاحات فقهی - اصولی

    از یک نگاه، «اجماع» به دو نوع «اجماع مرکّب» و «اجماع بسیط» تقسیم می‌شود. اگر گروهى از فقها به حرمت چیزى نظر داده و برخى نیز به کراهت آن

  • اجماع منقول
    1625 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «اجماع» از یک نگاه به «اجماع منقول» و «اجماع محصل» تقسیم می‌شود. «اجماع منقول» اجماعى است که در آن، فقیه شخصاً به اجماع علما در یک مسئ

  • الضرورات تبیح المحظورات
    1717 اصطلاحات فقهی - اصولی

    رجوع کنید: «قاعده اضطرار».

  • امتثال
    1900 اصطلاحات فقهی - اصولی

    معنای لغوی «امتثال» پیروی  است و در فقه و اصول به «موافقت عملى با شارع که با قصد قربت انجام شده» امتثال می‌گویند. در دانش اصول فقه، چهار نوع از «امتثال» مورد بررسی قرار گرفته است: «امتثال علمى تفصی

  • امر ارشادی ، نهی ارشادی
    2903 اصطلاحات فقهی - اصولی

    اوامر و نواهی ارشادى به توصیه‌هایی از جانب شارع گفته مى‌شود که جنبه تشریع و قانون‌گذاری نداشته، بلکه تنها نوعی آگاهی دادن به مکلّف می‌باشد. به عنوان نمونه اگر توصیه‌ای وجود داشته باشد که «هنگام فلا

  • امر مولوی ، نهی مولوی
    2261 اصطلاحات فقهی - اصولی

    اوامر و نواهی مولوی، به آن دسته از فرمانهای الاهی گفته می‌شود که به عنوان یک دستور شرعی صادرشده باشد و در آن «بعث حقیقی» وجود داشته باشد؛ مانند امر به نماز و روزه و نهی از نوشیدن شراب که عمل به آنه

  • بعث حقیقی
    1814 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «بعث» به معنای برانگیختن و تشویق می‌باشد..اگر آمر(دستور دهنده)، حقیقتاً خواستار آن باشد که دستور او به عنوان یک قانون به مرحله اجرا برسد، «بعث حقیقی» در دستور او وجود خواهد داشت و از این رو گفته می

  • دلیل اخص از مدعا
    2136 اصطلاحات فقهی - اصولی

    اگر دلیلی که برای اثبات مدعا اقامه می‌شود، تنها بخشی از آن را ثابت کند؛ گفته می‌شود که «دلیل اخص از مدعاست».

  • دلیل اعم از مدعا
    1567 اصطلاحات فقهی - اصولی

    اگر دلیلی که اقامه می‌شود، علاوه بر آنکه مدّعا را ثابت کرده،  اثبات‌کننده موارد دیگری غیر از مدعا نیز باشد، گفته می‌شود که «دلیل اعم از مدعاست».

  • فحوای خطاب
    1628 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «فحوای خطاب» به معنای دلالت لفظ بر یک معناست بدون آنکه صریحاً از آن نامی برده شود و به عبارت دیگر، فحوای خطاب، «مدلول مطابقی» یک لفظ نبوده، بلکه «مدلول التزامی» آن است. مانند آنکه اگر خدا توصیه کند

  • قاعده استطاعت
    1356 اصطلاحات فقهی - اصولی

    رجوع کنید: «قاعده میسور».

  • قاعده اضطرار
    3991 اصطلاحات فقهی - اصولی

    معنای «قاعده اضطرار» آن است که با پیدایش اضطرار، برخی احکام شرعی تغییر می‌یابند و به عنوان نمونه با آنکه تصرف بدون اجازه در اموال دیگران در حالت عادی حرام است، اما در حالت تشنگی شدیدی که ترس مرگ در

  • قاعده میسور
    1738 اصطلاحات فقهی - اصولی

    در مواردی اگر انجام تکلیفى به صورت کامل، دشوار یا ناممکن بوده، اما به‏‌جا آوردن بخشى از آن امکان‌پذیر باشد، باید تا همان اندازه که ممکن است به تکلیف عمل شود. این اصل در فقه و اصول به «قاعده میسور»

  • ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه
    2106 اصطلاحات فقهی - اصولی
  • متردیه
    1825 اصطلاحات فقهی - اصولی

    به حیوانى که با افتادن از پرتگاه کشته شده باشد، «متردّیه» گفته می‌شود که در آیه سوم سوره مائده نیز به آن اشاره شده است.

  • مسائل مستحدثه
    1778 اصطلاحات فقهی - اصولی

    مسائل مستحدثه مسائلی است که یا در آثار فقهی کهن به آنها پرداخته نشده باشد و یا به آن گونه که می بایست مطرح شود، از آنها بحث نشده و طبیعتاً نیاز به نگاه و تحقیق مجدد دارد.

  • مصادره به مطلوب
    1761 اصطلاحات فقهی - اصولی

    وقتی مشخص شود که برای اثبات یک چیز به  خود آن چیز - و لو با عبارتی دیگر - استدلال شده است، می‌گوییم این «مصادره به مطلوب» است. مانند آنکه در اثبات گرمای هوا گفته شود که «چون هوا خنک نیست، پس گرم اس

  • وضع تخصّصی
    1356 اصطلاحات فقهی - اصولی

    گاهى در ابتدا یک لفظ و یا عبارت براى معنایی وضع نشده است، ولى در آن معنا (بدون آنکه واضعی آن را وضع کرده باشد)، به اندازه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد که به تدریج مختص همان معنا شده و مورد استفاده

  • وضع تخصیصی
    1433 اصطلاحات فقهی - اصولی

    «وضع تخصیصى»، آن است که فرد وضع‌کننده لغت یا اصطلاح، صریحاً لفظ و یا عبارتی را براى دلالت بر معناى خاصّى مشخص و ارائه کند. نام دیگر این وضع، «وضع تعیینی» بوده و در مقابل آن، «وضع تخصصی» قرار دارد.<

  • وضع تعیّنی
    1373 اصطلاحات فقهی - اصولی

    رجوع کنید: «وضع تخصّصی».

  • وضع تعیینی
    1231 اصطلاحات فقهی - اصولی

    رجوع کنید : «وضع تخصیصی».

طبقه بندی موضوعی

پربازدیدترین ها