جستجوی پیشرفته
بازدید
7407
آخرین بروزرسانی: 1401/03/02
خلاصه پرسش
در زبان عربی، اسم‌های منصرف و غیر منصرف چه تفاوتی با یکدیگر داشته و در چه وضعیتی یک اسم، غیر منصرف می‌شود؟
پرسش
با سلام؛ از نظر قواعد نحوی چرا ملائکه غیر منصرف نیست؟
پاسخ اجمالی

اسم در زبان عربی با این نگاه که آیا در آخر خود اعراب می‌پذیرد یا خیر، به دو بخش معرب و مبنی تقسیم می‌شود. اسم معرب، اسمی است که اعراب‌های گوناگون را می‌توان در حرف آخر آن دید. مانند کلمه‌ی «سلام» که حرف آخر آن (م) می‌تواند انواع مختلف اعراب‌ها اعم از فتحه، کسره، جر، و نیز انواع تنوین‌ها را بپذیرد.

در نقطه مقابل، اسم مبنی قرار دارد که حرکت حرف آخر آن همیشه یکسان بوده و تغییر نمی‌کند، و به معنای دیگر هیچ‌گونه اعرابی را نمی‌پذیرد مانند واژه‌ی «هو» که همیشه و در تمام وضعیت‌ها آخرش تنها حرکت فتحه دارد.

از طرفی اسم معرب به نوبه خود به دو نوع منصرف و غیر منصرف تقسیم می‌شود. «اسم منصرف» اسم معربی است که همه انواع اعراب‌ها اعم از ضمه، فتحه و کسره را قبول کرده و انواع مختلف تنوین در آخر آن ظاهر می‌شود. اما «اسم غیر منصرف» اسمی است که با وجود معرب‌بودن اما هیچ‌گاه تنوین را نپذیرفته و حرکت کسره (حتی بدون تنوین) نیز در آخر آن مشاهده نمی‌شود. به عبارتی یک اسم غیر منصرف تنها حرکت‌های ضمه و فتحه بدون تنوین را می‌پذیرد؛ و در حالت جر نیز حرکت فتحه جایگزین حرکت کسره خواهد شد؛ مگر زمانی که مضاف واقع شده یا «ال» بر سر آن وارد شود که در این حالت حرکت جر را نیز قبول می‌کند.[1]

گفتنی است؛ برای این‌که یک اسم، غیر منصرف باشد، باید در آن علت و دلیلی برای منع صرف وجود داشته باشد. در برخی موارد، وجود یک علت برای منع صرف کافی است؛ اما در برخی موارد لازم است که دست کم دو علت در اسم وجود داشته باشد تا آن اسم تبدیل به اسمی غیر منصرف شود.

الف) علت‌‌هایی که به تنهایی موجب منع صرف اسم می‌شوند:

در صورتی که یک واژه در زبان عربی یکی از شرایط زیر را داشته باشد، غیر منصرف می‌شود:

  1. الف تأنیث: الف تأنیث الفی است که در انتهای اسم معرب می‌آید تا دلالت بر مؤنث‌بودن لفظ آن کند. وجود هر دو نوع از الف تأنیث(مقصور و ممدود) در انتهای یک اسم، موجب غیر منصرف شدن آن می‌شود:

1-1 . الف مقصور مانند: ذکری(مصدر ذکر)، رضوی(نام کوهی در مدینه)، جرحی(جمع مکسر جریح) و حبلی.

2-1 . الف ممدود مانند: صحراء، زکریاء، اصدقاء و حمراء.

  1. صیغه منتهی الجموع: مراد از صیغه‌ی منتهی الجموع، جمع مکسری است که بعد از الف تکسیر آن، دو حرف قرار گرفته و یا این‌که سه حرف قرار گرفته و حرف دوم آن ساکن باشد. بنابر این، کلماتی که جمع آنها بر وزن «مفاعل» و «مفاعیل»، «فواعل» و «فواعیل»، «افاعل» و «افاعیل» باشند غیر منصرف هستند؛ مانند: معابد، أقارب، طبائع، جواهر، تجارب، دواب، منادیل، عصافیر، أحادیث، کراسی، دواع.[2] اما اگر بعد از الف، سه حرف قرار گرفته باشد و حرف دوم متحرک باشد، آن کلمه منصرف خواهد بود مانند ملائکه.

همچنین کلماتی که جمع مکسر نبوده، اما وزن آن شبیه به وزن‌های جمع مکسر باشد، نیز غیر منصرف خواهند بود مشروط بر این‌که دلالت بر مفرد نداشته باشند؛ مانند هوازن، شراحیل، سراویل، بهادر و صنافیر.

ب) علت‌هایی که به صورت مشترک موجب منع صرف می‌شوند:

واژه‌هایی که دو خصوصیت از خصوصیت‌های زیر در آن وجود داشته باشند، غیر منصرف خواهند شد، اما وجود یکی از خصوصیت‌ها به تنهایی دارای این عملکرد نخواهد بود:

  1. وصفیت: اسمی که معنای وصفی داشته باشد و در انتهای آن الف و نون زائده قرار داشته و بر وزن فَعلان باشد مشروط به این‌که وصفیت آن اصلی باشد نه عارضی و تأنیث آن به تاء تأنیث نباشد یا این‌که اصلا مؤنث نداشته باشد؛ یکی از عوامل منع صرف را خواهد داشت مانند عطشان، غضبان، سکران، ریان و لحیان (به معنای کسی که ریش بزرگ دارد که مؤنث ندارد)؛ برخلاف سفیان که تأنیث آن به تاء است: سفیانه و برخلاف صفوان که معنای وصفی ندارد و در اصل به معنای نوعی سنگ است، اگر این‌گونه اسم‌ها علم واقع شوند، بازهم غیر منصرف خواهند بود.
  2. وزن فعل به همراه وصفیت: در صورتی که اسمی وزنش شبیه به وزن فعل‌ها باشد (اعم از این‌که آن وزن، مختص به فعل باشد و یا این‌که مشترک بین اسم و فعل باشد ولی بیشتر برای فعل‌ها مورد استفاده قرار گیرد) و معنای وصفی داشته و وصفیتش نیز اصلی بوده و تأنیث آن به تاء نباشد، آن اسم غیر منصرف خواهد بود؛ مانند احمر، اجمل. برخلاف واژه ارمل و اربع که مؤنث آنها به تاء است. و نیز برخلاف ارنب که به عنوان وصف برای ترسو بودن افراد استفاده می‌شود ولی اصل آن به معنای یک حیوان است. همچنین کلماتی نظیر ادهم، ارقم و ابرق غیر منصرف هستند؛ زیرا در ابتدا و اصالتا معنای وصفی داشتند که بعد از آن منتقل شده و معنای وصفیت آن کنار گذاشته شده است.
  3. عدل: اسمی که حالت لفظی آن از شکل اولیه خود تغییر کرده و شکل دیگری به خود گرفته باشد، ولی با این وجود معنای اصلی آن حفظ شده باشد؛ غیر منصرف خواهد شد. مشروط به این‌که این تغییر بر اثر قلب یا برای تخفیف و الحاق یا زیادت در معنا نباشد. چنین اسمی در دو حالت، غیر منصرف می‌شود اول: در عددهای 1 تا 10 باشد. دوم این‌که وزن آن بر وزن فعال یا مفعل باشد؛ مانند احاد، ثناء، مثنی، ثلاث، مثلث، رباع، مربع، خماس، مخمس، سداس، مسدس، سباع، مسبع، ثمان، مثمن، تساع، متسع، عشار، معشر.

به گفته نحویون اصل این کلمات، لفظ همان عدد مربوطه به صورت جفت بوده است؛ یعنی اصل احاد، واحدا واحدا بود.

  1. عَلَم: اسم علم اگر با یکی دیگر از عوامل منع صرف جمع شود، موجب غیر منصرف شدن آن اسم می‌شود. مانند فاطمه که علمیت و تأنیث با هم جمع شده‌اند. و مانند حضرموت که دارای دو ویژگی علمیت و مزجیت می‌باشد.

اسم علمی که مؤنث باشد ولی فقط از دو حرف تشکیل شده باشد و یا سه‌حرفی باشد و حرف وسط آن ساکن باشد، جایز الوجهین است یعنی می‌توان آن را به هر دو صورت منصرف و غیر منصرف مورد استفاده قرار داد.

  1. ترکیب مزجی: در صوتی که دو کلمه با هم ترکیب شوند به گونه‌ای که گویا یک کلمه واحد را تشکیل می‌دهند، این ترکیب را ترکیب مزجی گویند؛ مانند سیبویه، نیویُرک، طبرستان، بعلبک، رامهرمز. این نوع از ترکیب نیز از عوامل منع صرف خواهد بود.
  2. الف و نون زائده: اسمی که در انتهای آن الف و نون زائد وجود داشته باشد و آن اسم علم باشد، غیر منصرف خواهد بود؛ مانند بدران، حیان، مروان، قحطان، غطفان، شعبان، عمان،‌ رغدان.
  3. عجمه: به اسمی که اصالتی غیر عربی داشته باشد، عجمه می‌گویند. چنین اسمی اگر علم باشد و تعداد حروف آن نیز بیش از سه حرف باشد، غیر منصرف خواهد بود؛ مانند ابراهیم، یوسف، اسحاق. بر خلاف نوح که سه حرف دارد.
  4. اجتماع دو حرف غیر متعارف: در صورتی که در یک اسم، دو حرفی که معمولا در زبان اصیل عربی با هم نمی‌آیند، گرد هم آیند، آن اسم غیر منصرف خواهد بود؛ مثل این‌که دو حرف جیم و قاف در یک اسم قرار بگیرند؛ مانند جرموق و جیقه. یا این‌که دو حرف صاد و جیم در یک کلمه جمع شوند، مانند صولجان یا دو حرف کاف و جیم در یک کلمه جمع شوند، مانند سکرجه یا این‌که در اول یک کلمه حرف راء بعد از نون قرار بگیرد، مانند نرجس و یا در آخر کلمه راء بعد از ذال قرار گیرد، مانند مهتذر.
  5. الف الحاق: گاهی عرب زبانان به آخر برخی کلمات الف الحاق اضافه می‌کنند که موجب می‌شود وزن آن اسم تغییر کرده و به وزن اسامی دیگری درآید. این الف ممکن است به صورت مقصور یا ممدود باشد. از جمله این موارد می‌توان به علقی، ارطی اشاره کرد. در صورتی که چنین اسمی علم قرار بگیرد، ممنوع از صرف خواهد شد؛ مانند علقی که علم برای نوعی گیاه و ارطی علم برای نوعی درخت است.[3]

[1]. عباس حسن، النحو الوافی، ج 1، ص 174 – 175، دار المعارف، چاپ پانزدهم.

[2]. اصل آن دواعی بوده است که طبق قاعده مخصوص اسم‌های منقوص، یاء آن حذف شده و به جای آن تنوین جر قرار می‌گیرد. البته اگر ال بر سر آن در بیاید و یا مضاف قرار گیرد، یاء آن برمی‌گردد.

[3]. ر. ک: النحو الوافی، ج 4، ص 203 – 262.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها