
لطفا صبرکنید
1
- اشتراک گذاری
در آیه 103 سوره مائده، به چهار نوع از چارپایان اشاره شده است که در دوران جاهلیت با عناوین محترمانه «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام» شناخته شده و برای آنها قوانین ویژهای مقرر میکردند!
قرآن کریم با اشاره به این چارپایان، تصریح میکند که مقررات یاد شده منشأ الهی نداشته و تنها ساخته و پرداخته افکار و سنن جاهلی است:
خداوند براى «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام»، حکم ویژهای صادر نکرده است، ولی کافران به دروغ، و بدون آنکه اندیشهای کنند، احکامی را به خدا نسبت میدهند.
بر این اساس، آنچه در آیه منتفی اعلام شده، ناظر به بیاعتباری مقررات و ویژگیهایی است که عربهای جاهلی برای این گروه از حیوانات در نظر میگرفتند، نه آنکه حیواناتی با این ویژگیها وجود ندارند.
به عبارت دیگر، خداوند حیواناتی را با این ویژگیها آفریده، اما مقررات خاصی در شرع برای آنها لحاظ نشده است.
با این توضیح، شرح مختصری در مورد این بخش از آیه ارائه میکنیم؛ اما قبل از آن روایتی از امام صادق(ع) را در تفسیر این آیه متذکر میشویم:
«زمانی که شتری دوقلو میزایید، مردم زمان جاهلیت میگفتند که او «وصیله» شده و به همین دلیل نمیتوان او را ذبح کرد و از گوشتش استفاده نمود و اگر شتری برای دهمین بار فرزندی به دنیا میآورد، او را «سائبه» دانسته و علاوه بر موارد قبلی، حتی سوار شدن بر او را نیز جایز نمیدانستند. همچنین «حام» به شتر نری میگفتند که برای جفتگیری مورد استفاده قرار میگرفت و به همین دلیل، معتقد بودند که نباید استفاده دیگری از او نمود!
خداوند با نزول این آیه، تمام مقررات یاد شده را نادرست اعلام کرد».[1]
گفتنی است در این روایت، به «بحیره» اشارهای نشده است.
برخی مفسران نیز در این زمینه نظرات گوناگونی ارائه کردهاند و به عنوان نمونه ادعا شده است که سه صنف از این موارد(بحیره، سائبه و حامی) در ارتباط با شتر، و یک صنف(وصیله)، مربوط به گوسفند است.[2]
- «بحیره»: زجاج میگوید: «بحیره» شترى است که پنج شکم زاییده و بچه آخرش «نر» باشد. در این هنگام گوش شتر را شکافته و از نحر کردن و سوار شدن بر آن خوددارى میکردند.
ابن عباس اما میگوید: هرگاه شترى پنجبار میزایید، اگر بچه آخرش نر بود، او را میکشتند و همه زنان و مردان، گوشت آنرا میخوردند و اگر بچه شتر ماده بود، گوش شتر را میشکافتند و پشمش را نمیکندند. در موقع کشتن، نام خدا را بر او نمیبردند و بار بر پشت او نمیگذاشتند، شیر و منافع دیگر آن نیز بر زنان حرام و بر مردان حلال بود؛ اما اگر شتر میمرد، زنان و مردان میتوانستند از گوشت آن بخورند.
محمد بن اسحاق میگوید: «بحیره» به ماده شترى گفته میشد که مادرش «سائبه» باشد.
- «سائبه»: زجاج میگوید: «سائبه» شترى بود که آنرا رها کرده و از منافع آن چشمپوشى میکردند.
هرگاه کسى نذر میکرد که سفرش بدون خطر باشد و یا بیماریاش بر طرف شود، میگفت: شترم سائبه است. بنابر این، مثل «بحیره» از آن نفعى نبرده و از چراگاه و آبخور، منعش نمیکردند.
ابن عباس و ابن مسعود گفتهاند: «سائبه» شترى است که براى بتها آزاد شود(وقف شود). رسم عرب این بود که بخشی از مال خود را براى بتها آزاد کرده و در اختیار خدمتگزاران بتها قرار میدادند و آنها شیر چنین شترانى را به مسافران میدادند.
محمد بن اسحاق اما میگوید: «سائبه» شترى است که ده فرزند ماده بزاید. آنها از سوار شدن و کندن پشم و نوشیدن شیر چنین شترى خوددارى میکردند، ولی مهمانها میتوانستند از منافع چنین شتری استفاده کنند.
و هرگاه شتری پس از ده بچه ماده، یازدهمین بچه ماده را نیز به دنیا میآورد، گوش بچه را میشکافتند و با مادر رهایش میکردند. این بچه «بحیره» نامیده میشد.
- وصیله: برخی مفسران، این عنوان را ویژه گوسفندان میدانند. زجاج میگوید: هرگاه گوسفند، بچهای ماده، میزایید، براى صاحبانش بود و هرگاه بچهای نر میزایید، براى خدایان بود؛ اما هرگاه از یک شکم، یک نر و یک ماده میزایید، میگفتند: «وصلت اخاها»، یعنى بچه ماده، برادر خود را حفظ کرد؛ از اینرو بچه نر را براى خدایان قربانى نمیکردند.
ابن مسعود و مقاتل میگویند: هرگاه گوسفند، هفت شکم میزایید، در صورتى که بچه هفتم نر بود، بچه را براى خدایان میکشتند و گوشتش را فقط مردها میخوردند، و اگر ماده بود، او را نگهمیداشتند و اگر یکی نر و دیگری ماده بود، میگفتند: برادر خود را حفظ و او را بر ما حرام کرد و هر دو حرام شمرده میشدند بدین ترتیب که منافع و شیر آنها براى مردان بود نه زنان!
محمد بن اسحاق میگوید: هرگاه گوسفندى در پنج شکم، ده بچه ماده میزایید، میگفتند: «وصیله» شد. بچههایى که بعداً میزایید، براى مردان بود نه زنان.
- «حام»: ابن عباس، ابن مسعود، ابو عبیده و زجاج میگویند: «حام» شتر نرى بود که ده شتر از نسل او پدید میآمد و در این وقت میگفتند: «حامى» شد. بعد از آن دیگر بار بر پشتش نمیگذاشتند و از آب خور و چراگاه، منع نمیشد.
فراء میگوید: «حام» شتر نرى بود که بچه بچهاش لقاح میشد، در این وقت «حامى» شمرده میشد و بر او سوار نمیشدند.[3]
در پایان میتوان نتیجه گرفت، صرف نظر از آنکه معنای دقیق هر کدام از این واژهها چه بوده و کدام نظر مفسران صحیح باشد، آیه تنها در صدد بیان این موضوع است که هر کس نمیتواند بر اساس سلیقه خود، مقرراتی وضع کند و حلال و حرامی را مشخص نماید؛ بلکه تنها مقرراتی باید مورد عمل قرار گیرد که خداوند توسط پیامبران(ع) آن را ابلاغ نموده است.
[1]. ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الأخبار، محقق، غفاری، علی اکبر، ص 148، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403 ق.
[2]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 156، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. ر. ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، محقق، قصیرعاملی، احمد، ج 4، ص 38، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 389- 390، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.