جستجوی پیشرفته
بازدید
7395
آخرین بروزرسانی: 1393/07/03
خلاصه پرسش
فیلسوفان چه دلایلی برای اثبات وجود محمولی بیان کرده‌اند؟
پرسش
چرا فیلسوفان برای اثبات وجود مستقل محمولی دلیلی ذکر نکرده‌اند؟ اساساً چگونه می‌توان اثبات کرد که وجود محمولی در خارج وجود دارد؟ از نظر فلسفه صدرا محمول واقعی چه محمولی است؟
پاسخ اجمالی
به نظر می‌رسد از چند طریق می‌توان موجود مستقل محمولی را اثبات کرد:
1. توجه به بداهت و روشن بودن وجود موجود مستقل محمولی.
2. راه دیگر برای اثبات وجود مستقل محمولی، ابطال سخن سوفسطائیان است.
3. راه سومی که می‌توان از آن طریق موجود مستقل محمولی را اثبات کرد، توجه و دقت در دلیلی است که حکیمان برای اثبات وجود رابط بیان کرده‌اند. در مورد بخش پایانی پرسش باید گفت؛ بر اساس حکمت متعالیه صدرایی، موجود محمولی واقعی فقط منحصر در ذات خداوند متعال است. توضیح این مطالب در پاسخ تفصیلی بیان می‌شود.
پاسخ تفصیلی
وجود یا فى نَفْسِه است، یا فى غَیْرِه. وجود فى نَفْسه همان وجود محمولى است که مفاد کان تامّه مى‏‌باشد؛ و از آن به وجود نَفْسِىّ، و به ثبوتُ الشّى‏ء تعبیر مى‌‏شود. وجود فى غَیْره مفاد کان ناقصه است؛ و از آن به وجودِ رَابِط، و به ثبوتُ الشّى‏ء لِلشَّى‏ء تعبیر مى‏‌شود. وجود فى نَفسِهِ، یا لِنَفْسِه است و یا لِغَیْرِه. وجود لِغیره مثل وجود عرض است براى معروض که از آن به وجود رابِطىّ و ناعتىّ و عَرَض تعبیر مى‌‏شود. و وجود لِنَفسه یا بِنَفْسه است و یا بِغَیْره. آن‌که بغیره است همانند وجود جوهر است که در وجودش نیاز به علّت دارد. و آن‌که بنفسه است، وجود واجب الوجود است که در وجودش استقلال دارد، و به نفس خود قائم است. بنابراین در واجب تعالى سه مرتبه از نفسیّات مذکوره موجود است: «فى نَفسِه یعنى لَا فى غَیْرِه»، «لِنَفْسِهِ یعنى لا لِغَیْرِه» و «بنفْسِهِ یعنى لا بِغَیْرِه». و در وجود جوهر دو تا از نفسیّات موجود است: فى نَفْسِهِ لِنَفسهِ و لا یکون بنفسه بل بغیره الَّذى هو وجود علّته. و در عَرَض یک نفسیّت هست، و آن وجود فى نَفْسِهِ است. ولی این وجود، لِنَفسه نیست بلکه لغیره مى‌‏باشد؛ زیرا عَرَض است و وجود فى نفسِهِ آن نعت و صفت برای غیر است. از این‌رو، از آن تعبیر به وجود ناعتى مى‌‏کنند و چون موجب رَبْط با جوهر مى‏‌شود، آن‌را وجود رابِطىّ گویند.
اما قسم دیگر وجود آن‌که بِنَفْسِهِ نیست، بلکه بِغَیْره است. آن‌را رَبْط هم گویند (نه رابِطىّ) تمام نفسیّات سه گانه در او‏ منتفى است و آن، أضعف مراتب وجود است، مانند معناى حرفى که بالذات ملحوظ نمى‌‏شود.[1]
به نظر می‌رسد از چند طریق می‌توان موجود مستقل محمولی را اثبات کرد:
1. بداهت و روشن بودن موجود مستقل محمولی؛ زیرا موجود مستقل محمولی، همین موجوداتی است که مشهود و مُشاهَد همه است. شاید به همین دلیل حکیمان برای اثبات موجود مستقل محمولی دلیل اقامه نکرده‌اند.
2. راه دیگر برای اثبات وجود مستقل محمولی، ابطال سخن سوفسطائیان است؛ به این بیان که سوفسطائیان منکر واقعیت بودند و بر این باور بودند که جهان هستی از واقعیتی برخوردار نیست؛ همه آنچه ما می‌بینیم خواب و خیال است؛ حال اگر سخن سوفسطائیان ابطال شود؛ نتیجه‌اش اثبات واقعیت یعنی اثبات وجود محمولی است؛ زیرا واقعیت یعنی وجود فی نفسه و وجود فی نفسه، همان وجود محمولی است. شاید به همین جهت حکیمان بخشی از مباحث فلسفی را به ابطال سخن  سوفسطائیان اختصاص می‌دادند.[2]
3. راه سومی که می‌توان از آن طریق موجود مستقل محمولی را اثبات کرد، توجه و دقت در دلیلی است که حکیمان برای اثبات وجود رابط بیان کرده‌اند.
توضیح این‌که: حکیمان در اثبات وجود رابط می‌گویند: موجود بر دو قسم است: یکى موجودى که وجودش «فى نفسه» مى‏‌باشد؛ و آن‌را وجود مستقل، وجود محمولى و یا وجود نفسى مى‌‏نامیم؛ و دیگر موجودى که وجودش «فى غیره» مى‌‏باشد و آن‌را وجود رابط مى‏‌نامیم.
 دلیل بر انقسام موجود به این دو قسم آن است که‏ ما قضایاى خارجى‏‌اى‏ داریم که با موضوع و محمولشان بر خارج منطبق مى‏‌شوند. [یعنى هم موضوعشان‏ داراى مصداق خارجى است و هم محمولشان.] مانند قضیه «زید قائم است» و قضیه «انسان خندان است». همچنین مرکبات تقییدى‌‏اى داریم که از این قضایاى خارجى به دست مى‏‌آیند، مانند: قیام زید و خنده انسان. در این موارد [علاوه‏بر موضوع و محمول و علاوه‏ بر مضاف و مضاف الیه‏] چیز دیگرى به نام نسبت و ربط مى‌‏یابیم که اگر موضوع را به تنهائى، و یا محمول را به تنهائى، و یا موضوع را با غیر محمول، و یا محمول را با غیر موضوع در نظر بگیریم، آن‌را نخواهیم یافت. پس علاوه ‏بر موضوع و محمول چیز دیگرى نیز وجود دارد. [مثلاً در قضیه «زید قائم است» علاوه‏ بر زید و قیام، چیز دیگرى نیز وجود دارد که لفظ «است» بر آن دلالت مى‌‏کند، و آن چیز همان ربط قیام به زید است. این ربط به گونه‏‌اى است که متکى به موضوع و محمول مى‌‏باشد؛ لذا اگر زید را به تنهائى و یا قیام را به تنهائى در نظر بگیریم و یا زید را با دیوار و یا قیام را با سنگ در نظر بگیریم نشانى از آن نخواهیم یافت].
از طرف دیگر این نسبت و ربط، ذاتى جدا و مستقل از دو طرف خود ندارد به گونه‌‏اى که آن هم چیز سومى در کنار آن دو و جداى از آنها باشد. [یعنى آن استقلال و دوئیّتى که میان موضوع و محمول یافت مى‌‏شود میان نسبت و هریک از موضوع و محمول یافت نمى‌‏شود]. چراکه اگر نسبت امرى جدا و مستقل از طرفین خود باشد، نیاز به دو نسبت دیگر خواهد داشت، یکى براى آن‌‏که آن‌را با موضوع مرتبط سازد و دیگرى براى آن‌‏که آن‌را با محمول مرتبط کند. و در نتیجه اجزاى قضیه که‏ بنابر فرض سه جزء است پنج جزء خواهد شد. این پنج جزء نیز براى آن‌‏که با هم مرتبط شوند، نیاز به چهار رابط دیگر دارند، در نتیجه شمار اجزاى قضیه به نُه خواهد رسید، و به همین ترتیب ادامه مى‌‏یابد، و اجزاى قضیه و یا مرکب تا بى‌‏نهایت افزایش مى‏‌یابد، بدون آن‌‏که در نقطه‌‏اى متوقف شود؛ [و به عبارت دیگر: تسلسل در اجزاى قضیه لازم مى‌‏آید.] درحالى‌‏که قضیه محدود و محصور بین دو حدّ است و [لزوما اجزایش محدود و متناهى مى‏‌باشد.] این محال است.
بنابراین، ربط و نسبت مورد نظر وجودش در طرفین خود بوده و قائم به آن دو مى‌‏باشد؛ یعنى بیرون از طرفین خود نیست و در عین‏ حال جزء آنها و یا عین آنها و یا جزء یکى و یا عین یکى از آنها نیز نیست، همچنین از طرفین خود جدا نمى‌‏باشد. اما طرفین نسبت که وجود نسبت در آنها است، برخلاف خود نسبت، داراى وجود مستقلى هستند.
لذا با این بیان به اثبات مى‌‏رسد که موجود بر دو قسم است: یک قسم موجودى که وجودش فى نفسه و در خود مى‌‏باشد، و آن‌را وجود «مستقل» مى‌‏نامند، و قسم دیگر موجودى که وجودش فى غیره و در غیر مى‌‏باشد، و آن‌را وجود «رابط» مى‌‏نامند.[3]
البته با توجه به مباحثی که در اقسام محمولی بیان شده است، نیز می‌توان وجود محمولی را نیز اثبات کرد که به جهت طولانی شدن از پرداختن به آن خودداری می‌کنیم.
در مورد بخش پایانی پرسش که از نظر فلسفه صدرا محمول واقعی چه محمولی است؟ باید گفت؛ در نظر صدرا وجود محمولی واقعی فقط مخصوص ذات خداوند متعال است؛ زیرا بر اساس حکمت متعالیه صدرایی ماسوی الله همه عین ربط هستند و وجودشان وجود فی غیره است؛ و از خود هیچ نفسیتی ندارند. علامه طباطبایی بعد از بیان اقسام وجود می‌گوید: حال که این أقسام معلوم شد مى‌‏گوئیم: این تقسیم در کَثَرات است، و مرحوم صدر المتألّهین که قائل به تشکیک در وجود بوده است، این تقسیم را فرموده است،[4] و موجودات إمکانیّه و جمیع أشیاء را نسبت به ذات أقدس حقّ تعالى وجود رابط قرار داده است؛ که از خود هیچ نفسیّتى ندارند، و استقلالى به هیچ گونه ندارند.[5]
به بیان دیگر: نظر رائج در فلسفه، تقسیم سه ضلعی وجود، از طریق تقسیم اوّلی آن به فی نفسه و فی غیره، و تقسیم ثانوی وجود فی نفسه به لنفسه و لغیره و تقسیم ثالثی وجود لنفسه به بنفسه و بغیره است؛ ولی نظر نهایی صدرالمتألهین تقسیم یک ضلعی آن به مستقل و رابط می‌باشد... که همراه با انکار وجود فی نفسه برای ممکن است و بدین ترتیب چیزی برای ممکن جز وجود فی غیره که عین ربط به وجود مستقل الهی و نشانه آن است باقی نمی‌ماند.[6]
 

[1]. طباطبائى، محمد حسین‏، توحید علمی و عینى‏، ص 293، مشهد مقدس، نشر علامه طباطبایى‏، چاپ دوم، بی‌تا.  علّامه طباطبائى در جزوه‏‌اى به نام «صدر المتألّهین» محمّد إبراهیم شیرازى مجدّد فلسفه اسلامى می‌گوید: از جمله مسائل بسیارى که صدر المتألّهین خودش به میدان آورده و از آن بحث نموده است و قبل از او سابقه نداشته و معهود نبوده است؛ یکى تقسیم وجود به خارجى و ذهنى؛ و یکى تقسیم وجود به مستقلّ و رابط؛ و یکى تقسیم وجود بر لنفسه و لغیره مى‌‏باشد.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 253، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.
[3]. طباطبائى، محمد حسین، ترجمه و شرح نهایة الحکمة، ج ۱، ص ۱۶۱- ۱۶۴، قم، موسسه بوستان کتاب، چاپ دوم، 1387ش.
[4]. علّامه طباطبائى (قدّس سرّه) در جزوه‌‏اى که به نام «صدر المتألّهین» محمّد إبراهیم شیرازى مجدّد فلسفه اسلامى در قرن 11 هجرى منتشر فرموده‌‏اند، در ص 7 ذکر کرده‏‌اند که از جمله مسائل بسیارى که از صدر المتألّهین خودش به میدان آورده و از آن بحث نموده است و قبل از او سابقه نداشته و معهود نبوده است؛ یکى تقسیم وجود به خارجى و ذهنى؛ و یکى تقسیم وجود به مستقلّ و رابط؛ و یکى تقسیم وجود بر لنفسه و لغیره مى‏‌باشد.
[5]. توحید علمی و عینى‏، ص 293.
[6]. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه(صدر الدین شیرازی)، ج1، ص 532، قم، اسراء، ١٣٨۶ش.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها