جستجوی پیشرفته
بازدید
29899
آخرین بروزرسانی: 1394/07/29
خلاصه پرسش
امام علی(ع) در نهج البلاغه چه ویژگی‌هایی برای «سالک الی الله» اعلام کرده و چه فرد و یا افرادی را مصداق آن می‌داند؟
پرسش
لطفاً خطبه 220 نهج البلاغه را توضیح دهید و بفرمایید مقصود امام علی(ع) از عنوان «السالک الی الله» چه کسی است؟
پاسخ اجمالی
امام علی(ع) در خطبه 220 با عباراتى کوتاه و گویا به معرفى افراد سالک و پویندگان راه خدا پرداخته و رمز موفقیّت آنان را در زنده‌کردن عقل و مهار هوا و هوس‌هاى سرکش نفسانى برمی‌شمرد. سپس به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى رفته و به ثمرات پرارزش آن‌ در چند بخش می‌پردازد.
درباره این‌که ویژگی‌های موجود در این خطبه، مربوط به شخص خاصی بوده و یا آن‌که - بدون اعلام مصدق - تنها اوصاف سالک الی الله بیان شده است؛ به نظر می‌رسد این سخن امام علی(ع) انحصار به شخص خاصی ندارد، بلکه ‌حضرتشان در مقام بیان ویژگی هر سالک و عارف الی الله است. اما برخی ترجمه‌ها و شرح‌های نهج البلاغه، این کلام حضرت علی(ع) را در توصیف پیامبر اسلام(ص) دانسته‌اند که البته هیچ شکی در تطبیق آن به پیامبر اسلام(ص) به عنوان کامل‌ترین فرد در سلوک الی الله نیست.
 
پاسخ تفصیلی
امام علی(ع) در ارتباط با ویژگی‌های سالکی که‏ به سوی پروردگارش ره می‌پیماید، چنین می‌فرماید: «همانا عقل خود را زنده کرد، و نفسش را میراند، به طورى که جسمش باریک، و دلش نرم شد، و نورى در نهایت فروزندگى برایش درخشید، که راه را براى او روشن کرد، و به آن نور راه را پیمود، ابواب سلوک، او را به در سلامت و خانه اقامت راندند، و قدم‌هایش همراه آرامش تن در جایگاه امن و راحت استوار شد؛ چرا که قلبش را به کار گرفت و پروردگارش را خشنود ساخت»‏.[1]
شرح اوصاف سالک الی الله
ابن میثم بحرانی در ابتدای شرح این کلام حضرت علی(ع) می‌گوید: «این سخن امام(ع) از والاترین سخنانى است که درباره بیان اوصاف سالک الى الله و عارف حقیقى و چگونگى سیر و سلوک او در این طریق آمده است. امام(ع) در این خطبه با این تعبیر که سالک راه حق عقل خود را زنده کرده، به این مطلب اشاره فرموده‌اند که عارف با ریاضت‌هاى عارفانه و کوشش‌هاى سالکانه خود براى به‌دست آوردن کمالات عقلى؛ از قبیل دانش‌ها و معارف و ویژگی‌هاى اخلاقى موفقیت‌هاى شایانى کسب می‌کند، و با دارا بودن خصیصه زهد و انجام دادن عبادات خالصانه، عقل نظرى و عقل عملى خویش را کامل و احیا می‌کند».[2]
الف. احیای عقل و میراندن نفس
امام(ع) در این گفتار پُرمعنا نخست به احیای عقل و میراندن شهوت می‌پردازد و می‌فرماید: «قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُه‏».
احیاى عقل اشاره به بهره گرفتن از استدلالات عقلى براى تکامل ایمان و حُسن و قُبح عقلى براى تکامل فضایل اخلاقى است. به این ترتیب، واژه عقل در این‌ خطبه هم عقل نظرى را شامل می‌شود و هم عقل عملى را.[3]
امّا میراندن«نفس» به معناى از بین بردن غرایز نفسانى نیست، بلکه منظور مهار کردن آنها است به ‏گونه‌اى که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شیطان گرفتار کنند و از راه خدا باز دارند.
واژه «جلیل» در عبارت «دقّ جلیله» اشاره به بدن‌هاى چاق و فربه است که بر اثر پُرخورى و افراط در غذاهاى چرب و شیرین به این صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم می‌کند و سبک‌بار می‌شود.[4]
واژه «غلیظ» در «لطف غلیظه» اشاره به خلق و خوى خشن در رذایل اخلاقى است که در پرتو ریاضت نفسانى به لطافت می‌گراید و تصفیه می‌شود.
ب. آثار احیای عقل و میراندن نفس
سپس امام(ع) به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى می‌رود و ثمرات پرارزش آن‌را در چند بخش برمی‌شمارد:
1. در این زمان برقى پُرنور براى او می‌درخشد، راه را براى او روشن می‌سازد و او را به مسیر حق و سلوک الى الله می‌برد.
این همان نور معرفت و معنویّت است که بر اثر ریاضات عقلانى و نفسانى براى انسان می‌درخشد و مسیر را براى او کاملاً روشن می‌سازد.[5] همان‌گونه که قرآن مجید می‌فرماید: «اى کسانی ‏که ایمان آورده‌اید، تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن راه را بپیمایید».[6]
در حقیقت پویندگان راه خدا را به کسانى تشبیه کرده که در یک بیابان ظلمانى به راه افتاده‌اند؛ ولى عنایات ربّانى شامل حال آنها می‌شود، برقى از آسمان جستن می‌کند و مسیر را تا اعماق بیابان به آنها نشان می‌دهد.
بعضى از عارفان اسلامى براى انوار هدایت الهى که به دنبال ریاضات نفسانى حاصل می‌شود سه مرحله قائل شده‌اند، مرحله اوّل را «لوائح» می‌نامند؛ نورى در درون جان آنها می‌درخشد؛ ولى چندان دوام نمی‌یابد. مرحله دوم آن‌را «لوامع» می‌نامند که با آن سرعت زائل نمی‌شود، ولى سرانجام خاموش می‌گردد. و مرحله سوم آن‌را «طوالع» گفته‌اند که بقا و دوام قابل ملاحظه‌اى دارد و پویندگان راه خدا را از هرگونه انحراف حفظ می‌کند.[7]
2. او در این مسیر پیوسته از درى به در دیگر منتقل می‌شود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد. همان‌گونه که قرآن مجید می‌فرماید: «براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است و او ولىّ و سرپرست آنها است به سبب اعمالى که انجام می‌دادند».[8]
نیز از قول بهشتیان می‌فرماید: «پروردگار ما آمرزنده و سپاس‌گزار و بخشنده است؛ همان کسى که با فضل خود ما را در سراى جاویدان جاى داد که نه در آن رنجى به ما می‌رسد و نه سستى و درماندگى».[9]
3. گام‌هاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت می‌گردد. گویا این همان است که قرآن می‌فرماید: «تو اى نفس مطمئن! به‌سوى پروردگارت بازگرد، در حالی‌که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس در سلک بندگان خاص من در آى، و در بهشتم وارد شو!».[10]
انسان در مسیر قرب الى الله، هرزمان در معرض وسوسه‌هاى شیاطین جنّ و انس است و ترس از گمراهى وجود او را می‌لرزاند، تا به جایى برسد که ابرهاى تیره و تار وساوس نفسانى و شیطانى از آسمان روح او کنار رود و برق معرفة الله تمام وجودش را روشن سازد و آرامش جاودانى به او دست دهد و مفتخر به خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[11] شود.[12]
4. امام(ع) در پایان این سخن ‏بار دیگر بر این حقیقت تأکید می‌کند که: اینها همه براى آن است که عقلش را در راه حق به کار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است. این همان است که در آیات بالا بدان اشاره شد که؛ «به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود خواهى بود و هم او از تو خشنود است».
هدف از این سیر و سلوک الى الله که با خودسازى و تهذیب نفس و توبه و انابه و ریاضات مشروع شروع می‌شود، همان عبور از نفس اماره به سوى نفس لوّامه و از آن‌جا به‌سوى نفس مطمئنّه و رسیدن به مقام پرافتخار «راضیة مرضیه» است. عبورى که در نهایت به مکاشفاتى منتهى می‌شود و پرده‌ها از برابر چشم انسان برداشته می‌شود. همان‌گونه که پیامبر اکرم(ص) درباره جوان سعادت‌مندى که صبح‌گاهان در صف نماز جماعت با آن‌حضرت ملاقات کرد و آثار عبادت‏ شبانه در او نمایان بود، فرمود: «این بنده‌اى است که خداوند قلبش را با ایمان روشن ساخت».[13]
گفتنی است؛ این سخن حضرت علی(ع) اشاره به حکمت حقیقی است؛ حکمت حقیقى، جاذبه‌اى عقلانى بر ضدّ کشش‌هاى نفسانى است که هر اندازه در جان انسان قوّت یابد، به همان اندازه، تمایلات نفسانى در او ضعیف می‌شوند، تا آن‌جا که کاملاً از بین می‌روند. در این حال است که عقل به‌طور کامل، زنده می‌گردد و زمام انسان را به دست می‌گیرد و از آن پس، زمینه‌اى براى انجام دادن کارهاى ناشایست، در وجود انسان، باقى نمی‌مانَد. در نتیجه، حکمت، با عصمت، همراه می‌گردد و در نهایت، همه ویژگی‌هاى حکیم و عالِم حقیقى، براى آدمى حاصل می‌گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت، به والاترین درجات خودشناسى، خداشناسى، امامت و رهبرى دست می‌یابد.[14]
تطبیق این سخن بر پیامبر اسلام(ص)
اینک باید دید که آیا این اوصاف و ویژگی‌ها مربوط به شخص خاصی است، یا این‌که شخص خاصی مورد نظر نیست، بلکه در این سخن امام علی(ع) به‌طور کلی اوصاف و ویژگی‌های سالک الی الله بیان شده است؟
به نظر می‌رسد این سخن امام علی(ع) در توصیف شخص خاصی نیست، بلکه آن‌حضرت در مقام بیان ویژگی هر سالک و عارف الی الله است.[15] اما در برخی از ترجمه‌ها و شرح‌های قدیمی و متأخر نهج البلاغه دیده می‌شود که این کلام حضرت علی(ع) را در توصیف پیامبر اسلام(ص) دانسته‌اند:
1. در ترجمه فارسی نهج البلاغه مربوط به قرن ششم - که مترجم آن نامعلوم است - چنین آمده است: «و من کلام له علیه السلام فی صفة النّبی صلّى اللّه علیه و آله».[16]
2. مرحوم نواب لاهیجی در ابتدای شرح این سخن امام علی(ع) می‌‌نویسد: «و من کلامه(ع) فى وصف النّبىّ (ص)».[17]
به هر حال؛ چه شخصیت خاصی در این خطبه مورد نظر باشد یا نه، بی‌گمان این اوصاف به پیامبر اسلام(ص) به عنوان کامل‌ترین فرد در سلوک الی الله تطبیق می‌کند.
 

[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 337، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ انصاریان، حسین‏، ترجمه نهج البلاغة، ص 479 – 480، تهران، پیام آزادى‏، چاپ دوم‏، 1386ش.
[2]. ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 4، ص 53، بی‌جا، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1362ش؛ محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه (ابن ‏میثم بحرانی)، ج 4، ص 100، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1375ش.
[3]. مکارم شیرازى، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ‏8، ص 298، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1386ش.
[4]. پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ‏8، ص 298.
[5]. ر. ک: ابن میثم بحرانی، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 4، ص 53 – 54.
[6]. حدید، 28.
[7]. ر. ک: قشیرى‏، ابوالقاسم عبد الکریم، الرسالة القشیریة، ص 151 – 152، قم، بیدار، چاپ اول‏، 1374ش.
[8]. انعام، 127.
[9]. فاطر، 34 – 35.
[10]. فجر، 27 – 30.
[11]. فجر، 29 – 30.
[12]. پیام امام امیر المومنین(ع)، ج ‏8، ص 300.
[13]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏2، ص 53، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. محمدى ری‌شهرى، محمد، غلامعلى، مهدى‏، آریانى، جعفر، حکمت نامه لقمان، ص 17 – 18، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث‏، چاپ چهارم، 1388ش.
[15]. ر. ک: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ج ‏11، ص 127، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[16]. سید رضی، نهج البلاغه، مترجم: نامعلوم(با ترجمه فارسی قرن پنجم و ششم)، مصحح: جوینی، عزیز الله، ج 2، ص 122، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.
[17]. نواب ‏لاهیجى، میرزا محمد باقر، شرح‏ نهج ‏البلاغه، ص 195، تهران، اخوان کتابچی، بی‌تا.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

  • تفسیر آیات 27 و 28 سوره فاطر چیست؟
    10993 تفسیر 1396/06/08
    محور اصلی آیات 27 و 28 سوره فاطر در ارتباط با مسئله مهم توحید است. همچنین به صفت مهم اندیشمندان واقعی؛ یعنی خشیت الهی می‌پردازد. ...
  • حکم ازدواج موقت با زن کافر شوهر دار چیست؟
    18154 Laws and Jurisprudence 1389/05/31
    هر ملت و مذهبی برای ازدواج و زناشویی عقد و نکاح خاص خود را دارد و اسلام عقد و نکاح همه ادیان و ملت ها اعم از مسیحی، یهودی، بودایی، هندو، بت پرست، مادیگرا (کمونیست) و ... را محترم شمرده است و فرزندان ...
  • آیا امکان دارد سند زیارت مفجعه و زمان و مکان وارده برای زیارت را بیان کنید؟
    27114 درایه الحدیث 1391/11/28
    زیارت مفجعه در کتاب‌های معتبر ادعیه نیامده، و تنها در کتاب متأخر «مفتاح الجنان» ذکر شده که این کتاب مورد انتقاد بسیاری از دانشمندان علم حدیث از جمله شیخ عباس قمی قرار گرفته است. علاوه بر این که در همین کتاب، سندی برای زیارت مفجعه نقل نشده است.
  • آیا مغالطه کردن نیز نوعی دروغ بوده و گناه به شمار می‌آید؟
    7971 کلیات 1396/07/30
    مغالطه، نوعی استدلال است که یا از لحاظ ماده، یا از لحاظ صورت در آن خلل وجود دارد که معمولاً منجر به نتیجه خلاف واقع می‌گردد. اگر چنین کاری از روی جدیت و عمد باشد، به دلیل این‌که منجر به باطل جلوه دادن حق و یا حق جلوه ...
  • آیا در منابع اهل‌سنت، به روایت مشهور به «حدیث طیر مشوی» در فضیلت امام علی(ع) اشاره‌ای شده است؟
    3786 خصوصیات و مناقب 1399/10/01
    یکی از دلایلی که برتری امام علی(ع) بر دیگر صحابه را اثبات می‌کند، حدیث «طیر مشوی» یا «پرنده‌ی کباب‌شده» است. امام علی(ع) در روزی که اعضای شورای انتخاب‌شده توسط عمر برای تعیین خلیفه‌ی بعدی گردهم آمده بودند، طی سخنانی به برخی از فضایل خود از جمله ...
  • در چه مواردی روزه مسافر، صحیح است؟
    20790 گوناگون 1393/06/25
    هر چند روزه مسافری که قصد اقامت ده روز در مکانی را ندارد صحیح نیست، ولی مراجع تقلید، مواردی را از عموم این قاعده استثنا نموده‌اند، که شرح آن چنین است: 1. مسافر مى‌تواند براى خواستن حاجت، سه روز در مدینه طیبه، روزه مستحبى بگیرد.
  • نام شمشیرهای پیامبر(ص) چه بود؟ آیا جنس خاصی هم داشته‌اند؟
    20336 تاریخ 1396/11/30
    پیامبر اکرم(ص) علاوه بر شمشیر معروف ذو الفقار،[1] شمشیرهای دیگری نیز داشتند که به نام و ویژگی‌های برخی از آنها در کتب تاریخی اشاره شده است که تنها به نقل برخی گزارش‌ها بسنده می‌کنیم: 1. مأثور؛ نام شمشیری که پیامبر(ص) از پدر خود به ...
  • سربازانی که برای گرفتن سردوشی به شهری غیر از شهر خود می روند، وضعیت نماز و روزه آنان چگونه است؟
    14645 Laws and Jurisprudence 1388/03/18
    برای پاسخ به این سؤال به دو استفتائی که از دفتر مراجع عظام شده است توجه کنید: سوال 1:نظر حضرت عالى(آیة الله خامنه ای) در باره نماز و روزه کسانى که به مدت معینى بیش از یک سال در شهرى براى کار اقامت مى‏کنند و یا سربازانى که به ...
  • آیا بدعت که لازمه‌اش انکار ضروریات دین است، کفر حساب می‌شود؟
    8158 بدعت 1392/01/19
    اگرچه بدعت­گذاری در دین به عنوان انحرافی مسلّم مورد نکوهش قرار گرفته است، اما کمتر بدعتی وجود دارد که مستقیماً لازمه‌­اش انکار ضروری دین باشد. بله، اگر بدعتی دارای این ویژگی باشد، مثلاً اگر لازمه‌­اش آن باشد که نماز مورد انکار واقع شود، طبیعتاً چنین بدعتی همان پیامدهای ...
  • عایشه چگونه از دنیا رفت؟
    88958 تاريخ بزرگان 1392/03/30
    درباره چگونگی مرگ عایشه، اختلاف نظر وجود دارد. منابع اهل سنت مرگ او را طبیعی دانسته و گفته‌اند که در سال 58 هـ.ق عایشه از دنیا رفت و ابوهریره بر او نماز خواند. البته قبل از آن نوشته‌اند که ابوهریره نیز در همان سال عمرش به پایان رسید.

پربازدیدترین ها