جستجوی پیشرفته
بازدید
7216
آخرین بروزرسانی: 1395/02/20
 
کد سایت fa66239 کد بایگانی 81231 نمایه بررسی و نقد دیدگاه ابوالفضل گلپایگانی درباره «مولود فی آخر الزمان»
طبقه بندی موضوعی درایه الحدیث
اصطلاحات آخر الزمان
گروه بندی اصطلاحات سرفصل‌های قرآنی
خلاصه پرسش
روایتی در تفسیر آیاتی از سوره تکویر، میلاد مهدی موعود را در آخرالزمان می‌داند«مولود فی آخر الزمان». بهائیان به استناد همین روایت، مؤسس فرقه خود را مصداق آن می‌دانند و نه امام دوازدهم شیعیان! پاسخ شما چیست؟
پرسش
ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بهائیت در کتاب «فرائد» خود به چندین روایت در بشارت ظهور باب تمسک کرده است که روایت أم هانی یکی از این روایات می‌باشد. این روایت دارای تعبیر «مولود فی آخر الزمان» است، که ابوالفضل گلپایگانی آن‌را بر علی محمد باب حمل و ادعا کرده است که او همان مولود آخرالزمان و موعود اسلام است. آیا می‌توان این استدلال را پذیرفت؟
پاسخ اجمالی
با آن‌که تولد مؤسس فرقه بهائیت، قرن‌ها بعد از تولد امام زمان(عج) بود، اما با توجه به این‌که «آخر الزمان» مفهومی وسیع و نسبی بوده و می‌تواند شامل گستره وسیعی از زمان‌ها باشد، تولد امام مهدی(عج) در نیمه دوم قرن سوم هجری، نسبت به زمان پیامبر(ص)، «آخر الزمان نسبی» به شمار می‌آید، استناد بهائیان به این روایت ارزش علمی ندارد. از طرفی از تولد باب نیز مدت‌ها گذشته و بدیهی است که او در «آخر الزمان مطلق» به دنیا نیامده است!
 
پاسخ تفصیلی
ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بهائیت در فصل دوم از کتاب «فرائد» در باب «کیفیت احتجاج به احادیث و بشارات» به چندین روایت در بشارت ظهور باب تمسک کرده است که روایت أمّ‌هانی یکی از این روایات می‌باشد. این روایت که مشتمل بر تعبیر «مولود فی آخر الزمان» است، دستاویزی برای او قرار گرفته تا مصداق آن‌را «علی محمد باب» دانسته و ادعا کند که او؛ مولود آخرالزمان و همان موعود اسلام است.
این ادعا در ردّیه‌هایی که بر کتاب «فرائد» نگاشته شده مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. با این وجود به صورت مختصر به بررسی سند و محتوای این روایت خواهیم پرداخت.
بررسی روایت مورد استناد ابوالفضل گلپایگانی
او مدعی است؛ روایت زیر که مشتمل بر تعبیر «مولودٌ فی آخرالزمان» می‌باشد بر ظهور «علی محمد باب» در سال 1260هـ.ق مطابق است:[1]
أمّ‌هانی ثَقَفیّه می‌گوید خدمت حضرت باقر(ع) رفتم و گفتم: یا سیدی! آیه‌ای از قرآن بر قلب من وارد شده و مرا مضطرب کرده و از خواب باز داشته است. حضرت فرمود: «ای أم‌هانی! سؤالت را بپرس!» گفتم: پرسشم درباره این فرموده خداوند است: «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْکُنَّسِ».[2] فرمود: «نیکو مسئله‌ای سؤال نمودی ای أم‌هانی! این کسی است که در آخرالزمان متولد شود و او مهدی این عترت است، او را حیرت و غیبتی است که در آن گروهی گمراه شوند و گروهی هدایت یابند. پس، خوشا به حال تو اگر او را دریابی و خوشا به حال کسی که او را دریابد».[3]
بررسی سندی روایت أمّ‌هانی
در منابع روایی شیعه؛ تنها سه روایت از أمّ‌هانی نقل شده است[4] که همگی در تفسیر آیات 15 و 16 سوره تکویر می‌باشد. یکی از این روایات چنین است:
ام هانی نقل می‌کند:‏ امام باقر(ع) را ملاقات کرده و در مورد آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ» از آن‌حضرت توضیح خواستم، حضرتشان در پاسخ فرمود: «خنس (ستاره غروب‌کننده) امامى است که در زمان خود هنگامى که مردم از او خبر ندارند، در سال 260 هـ.ق پنهان می‌شود، سپس مانند شعله درخشان در شب تار ظاهر می‌شود، اگر آن زمان را درک کنى چشمت روشن شود».[5]
در این روایت صریحاً به سال غیبت اشاره شده؛ لذا به هیچ وجه نمی‌تواند مورد استناد بهاییان قرار گیرد.
اگرچه محتوای این روایات، تا حد زیادی همخوان با روایات معتبر دیگر است، اما به لحاظ اعتبار سنجی سندی باید گفت: هر سه روایت نقل‌شده از ام هانی از جمله روایتی که مورد تمسک گلپایگانی قرار گرفته، در دسته روایات ضعیف ارزیابی شده و در مورد اخیر تنها دارای یک طریق (کتاب کمال الدین شیخ صدوق) است و همه راویان آن مجهول‌اند و هیچ شرح حالی از آنها موجود نیست، بلکه روایات دیگری نیز از آنها در کتاب‌های روایی وجود ندارد. به‌علاوه؛ خود «أم‌هانی» -که هر سه روایت به واسطه او از معصوم نقل شده است-، مجهول است و به غیر از این سه روایت، هیچ حدیثی از او نقل نشده و در کتاب‌های رجالی نامی از او برده نشده است.[6] بر این اساس، این روایت را نمی‌توان در زمره روایات صحیح رده‌بندی کرد.
بررسی دلالتی روایات أم‌ّهانی
اما صرف نظر از سند، این روایات در چند چیز مشترک هستند:
1. سخن از ستاره پنهان‌شونده؛
2. تأویل آن به امام مهدی(عج)؛
3. اشاره به غیبت امام مهدی(عج)؛
4. سعادتمندی در درک آن‌حضرت؛
بنابراین، از لحاظ محتوایی، مشکلی در این روایات وجود نداشته و با قرآن، سنت و عقل و سایر معیار‌های سنجش، هیچ تنافی ندارند و حتی روایتی که گلپایگانی بدان استناد کرده، با توجه به قراینی که در همین روایت و در دو روایت دیگر وجود دارد؛ کاملاً منطبق بر حضرت مهدی(عج) بوده و مقصود از آخرالزمان، زمانی است که شامل زمان حضرتشان نیز می‌شود؛ این قراین عبارتند از:
الف. «خنس» و «کنس» در آیه شریفه به مهدی موعود(عج) تأویل برده می‌شود؛ چراکه او دارای غیبتی است، همانند ستارگان پنهان‌شونده. به این صورت که اگر آخرالزمان نزدیک قیامت باشد، دیگر غیبت و بازگشت از آن، معنا ندارد.[7]
ب. دو روایت دیگر منقول از امّ‌هانی(مانند روایت: أسید بن ثعلبة عن أم‌هانی)؛ به دلیل صراحت در زمان غیبت، قرینه بر آخرالزمان در روایت مورد بحث می‌باشد و این واژه مبهم، توسط آن دو روایت تفسیر می‌شود.
ج. نشانه‌هایی در متن روایت وجود دارد. اولاً: سؤال از ستاره‌های پنهان‌شونده بازگشت‌کننده است. ثانیاً: در روایت به «له غیبة» تعبیر شده که این دو تعبیر حاکی از آن است که حضرت مهدی(عج) غیبتی دارند و این البته با ولادت در «آخرالزمان مطلق» که به قیامت خواهد پیوست سازگار نیست.
ذکر این نکته نیز لازم است که  دو روایت دیگر ام هانی که مورد استناد گلپایگانی قرار نگرفته؛ در دیگر منابع روایی کهن نیز آمده است[8] که اعتماد قدما دلیل بر ترجیح آن دو است، اما روایت مورد استناد او  تنها در کتاب «کمال الدین» وجود دارد.
از طرفی بسیار بعید است أم‌هانی، سه مرتبه به محضر امام باقر(ع) آمده باشد و هر بار به نحوی یک پرسش را مطرح کرده و همان یک پاسخ را بشنود و با توجه به این‌که غیر از این روایات، روایت دیگری از ام‌هانی وارد نشده است؛ بعید است ایشان مکرر خدمت امام باقر(ع) رسیده و کسب روایت کرده باشد، لذا به این نتیجه می‌رسیم که می‌تواند بازگشت هر سه روایت، به یک روایت باشد. و آن روایتی است که ما در این تحقیق آوردیم(روایت: أسید بن ثعلبة عن أم‌هانی)، این روایت، بیشترین اشتراک را در بین روایات دارد و از لحاظ سندی دارای افراد مجهول کمتری است.
نتیجه‌گیری
1. ابوالفضل گلپایگانی به نقل حدیث و ترجمه آن بسنده کرده و از ذکر نحوه استدلال به آن امتناع کرده است؛ چراکه این استدلال، آن‌قدر سخیف است که او خود را به زحمت نینداخته و نخواسته شأن کتاب مثلاً استدلالی خود را با آن ضایع کند.
2. با در نظر گرفتن مجموع روایات مربوط به مهدی(عج) و ادله و قراین بی‌شمار بر ولادت آن‌حضرت، نمی‌توان با روایتی ضعیف و با استدلالی ضعیف‌تر، ولادت مهدی موعود را در آخرالزمان مطلق دانست.
3. «مولود فی آخرالزمان» عنوانی کلی است که بر افراد زیادی قابل تطبیق است. بنابراین، این تطبیق نمی‌تواند معیار صحت ادعای ابوالفضل گلپایگانی باشد. به‌علاوه؛ این استدلال او به روایت، زمانی درست است که منحصراً آن معنا، از روایت فهمیده شود؛ اما با وجود احتمالات در معنای آخرالزمان، قابل استدلال نیست. جدا از این‌که با دقت در تعابیر این روایت و ملاحظه قراین؛ انسان را به این یقین می‌رساند که قطعاً مراد از مهدی، حضرت ولی عصر(عج) است.
4. از آن‌جا که بهائیت سلسله ظهور مظاهر الهی بعد از «بهاء» را مستمر می‌داند؛[9] اساساٌ تعبیر آخرالزمان برای آنها بی‌مفهوم است. بنابراین، باید آخرالزمان را به معنای پایان اسلام به تأویل ببرند. در این صورت، تعبیر آخرالزمان مطابق عقیده شیعه به خاطر ظهور لفظی آن، بر معنای تأویلی اولویت دارد.
5. حتی اگر مدعای بهائیت در تفسیر این روایت بپذیریم؛ این تفسیر با روایات بسیاری که شامل روایات صحیحه نیز می‌باشد متعارض است و در این صورت چنین تفسیری قابل پذیرش نخواهد بود.
 

[1]. گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص 58، هوفهایم، آلمان، مؤسسه مطبوعات امری آلمان، 158بدیع، 2001م.
[2]. تکویر، 15 – 16.
[3]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 330، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[4]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 341، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 330.
[5]. «أُمِّ هَانِئٍ قَالَتْ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ عَنْ قَوْلِ اللهِ تَعَالَى فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ قَالَتْ فَقَالَ إِمَامٌ یَخْنِسُ سَنَةَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ ثُمَّ یَظْهَرُ کَالشِّهَابِ یَتَوَقَّدُ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَإِنْ أَدْرَکْتِ زَمَانَهُ قَرَّتْ عَیْنُکِ»؛ الکافی، ج ‏1، ص 341.
[6]. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 23، ص 181، بیروت، مدینة العلم، چاپ دوم.
[7]. ر. ک: شاهرودی، أحمد، حق المبین، ص 434، نشر الماهر، مشهدی خداداد؛ حسینی شیرازی، ابوطالب، اسرار العقائد در اثبات امامت دوازده امام و رد بر طائفه بابیه، ص 64، بمبئی، چاپخانه مظفری، چاپ اول.
[8]. ر. ک: الکافی، ج ‏1، ص 341؛ ابن بابویه، على بن حسین‏، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص 119، قم، مدرسة الإمام المهدى(عج)‏، چاپ اول‏، 1404ق؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 324 – 325؛ ابن أبی زینب نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 149، تهران، چاپ اول، 1397ق؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 159، قم، دارالمعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
[9]. در کتاب «بهایی چه می‌گوید»، چنین آمده است: «پس‏ از گذشتن هزار سال دیگر از زمان حسینعلی بهاء، باز هم مظهر امری از جانب خدا پیدا خواهد شد؛ بلکه به همین قسم بعد از آن هم باز ظهورات آخری الی ما لا نهایه خواهد بود. پس سال تولد سید باب هم از آخرالزمان نمی‌باشد»؛ تهرانی، جواد، بهایی چه می‌گوید، ص 102، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها