جستجوی پیشرفته
بازدید
7499
آخرین بروزرسانی: 1395/08/03
خلاصه پرسش
از آغاز حرکت امام حسین(ع) از مکه تا روز عاشورا، چه گروه‌ها و افرادی ایشان را ترک کردند؟
پرسش
شنیده ایم در شب عاشورا امام حسین علیه السلام با یاران خود صحبت نموده و به آنها فرمود این لشکر غیر از کشتن من منظوری ندارند، بنابراین از تاریکی شب استفاده کرده و پراکنده شوید . لطفا پاسخ فرمایید آیا در شب عاشورا کسانی بودند که حضرت را تنها گذارده و رفته باشند ؟
پاسخ اجمالی
هدف ظاهری امام حسین(ع) در حرکت به سمت کوفه، تشکیل حکومت بوده است. همین امر سبب طغیان طمع در میان برخی شد. در نتیجه افراد بسیاری به ظاهر پیرو حضرتشان شده و به امید رسیدن به نان و نوایی، همراهی ایشان را برگزیدند. چنین افرادی که در آرمان و عقیده، وابستگی چندانی به رهبر قیام نداشته و تنها بر مدار منفعت و دنیاطلبی حرکت می‌کردند، هرگاه که به این نتیجه می‌رسیدند که همراهی با امام نفعی برای دنیایشان ندارد، از کاروان حضرتشان جدا می‌شدند.
بیشترین ریزش همراهان پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و عبدالله بن یَقطُر رخ داده است. برخی گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که در ادامه نیز، فراس بن جعدة بن هبیرة مخزومی در سرزمین کربلا، و فرزند محمّد بن بشر حضرمى در شب عاشورا و ضحاک بن عبدالله مشرقى همدانى در روز عاشورا، امام را رها کردند.
 
پاسخ تفصیلی
امام حسین(ع) مکه را به مقصد کوفه ترک کردند. در این‌که هدف واقعی از این حرکت چه بوده است؛‌ بحث‌های بسیاری در میان محققان، شکل گرفته است.[1] در هر صورت، بسیاری از مردم گمان می‌کردند که این حرکت به تشکیل حکومتی جدید خواهد انجامید. همین باور سبب طغیان طمع در میان گروهی شد و افراد بسیاری به ظاهر پیرو حضرتشان شده و به امید رسیدن به نان و نوایی، همراهی ایشان را برگزیدند تا جایی که در تاریخ نقل شده است که قافله امام از هیچ آبادی گذر نمی‌کرد، مگر این‌که گروهی بر کاروانشان افزوده می‌شد.[2]
اما در ادامه مسیر، این همراهان دنیاطلب هرگاه به این نتیجه می‌رسیدند که همراهی با امام نفعی برای دنیایشان ندارد، از کاروان حضرتشان جدا می‌شدند.
قبل از پرداختن به ذکر برخی ریزش‌ها، لازم است به این نکته توجه داشت که در منابع تاریخی تنها دو مورد برای فرار و ترک دسته‌جمعی همراهان امام حسین(ع) گزارش شده است. البته این احتمال نیز وجود دارد که این دو مورد - با توجه به وجود شباهت‌های بسیار در جزئیات گزارش شده - در واقع به یک حادثه برگشت کند، و به عبارتی تنها یک ریزش گروهی در میان کاروانیان پدید آمد.
در هر صورت، با جست‌وجویی که در منابع تاریخی و روایی انجام شد؛ چندین گزارش از ریزش‌های فردی و گروهی وجود دارد که در ذیل بیان می‌شود:
1. جداشدن گروهی پس از اعلام خبر شهادت مسلم بن عقیل
در پاره‌ای از منابع آمده هنگامى که خبر شهادت مسلم و هانى به امام حسین(ع) رسید؛ پسرش على اکبر(در سخنی نه از روی ترس، بلکه برای آنکه همراهان به وضعیت موجود آگاه‌تر شوند) گفت: «پدر جان! برگَرد که کوفیان اهل کدورت، مکر و بی‌وفایند و براى تو وفادارى نخواهند کرد». اما فرزندان عقیل به حسین(ع) گفتند: اینک هنگام بازگشت نیست. و امام را به حرکت تشویق کردند. امام حسین(ع) ضمن تأیید ضمنی سخنان فرزندشان به همراهان فرمود: «خود می‌بینید که براى ما چه پیش آمده است و من این قوم را چنین می‌بینم که ما را به زودى خوار می‌سازند و یارى نخواهند داد، هر کس دوست ‏دارد که برگردد؛ برود». در این هنگام افرادی که میان راه به حسین(ع) پیوسته بودند؛ برگشتند.[3]
2. برگشتن برخی کاروانیان پس از اعلام خبر شهادت عبدالله بن یَقطُر
هنگامی که مسلم بن عقیل بعد از رسیدن به کوفه و در ابتدای کار با ارسال نامه‌ای، وفاداری اهل کوفه را به اطلاع حضرتشان رساند، امام حسین(ع) برادر رضاعی خویش به نام عبدالله بن یقطُر را با نامه‌ای به سمت کوفه فرستاد. عبدالله در میانه راه توسط حُصَیْن بن نُمَیْر دستگیر شده و به کوفه برده شد و پس از وقایعی به شهادت رسید.[4]
زمانی که خبر شهادت عبدالله به امام رسید؛ حضرتشان فرمودند: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏. خبر دلخراش شهادت مسلم و هانى و عبدالله به ما رسید و معلوم شد شیعیان ما از طریق فریب‌کاری وارد شدند و ما را ذلیل ساختند. اینک هر یک از شما که می‌خواهد با کمال میل و رغبت برگردد، از طرف ما هیچ‌گونه نگرانى نداشته باشد». کاروانیان که از این خبر مطلع شدند؛ دسته دسته به طرف راست و چپ حرکت کرده و پراکنده شدند و جز افرادی که از مدینه ملتزم رکاب بوده و جز تعداد اندکی از افرادی که در میانه راه به کاروان پیوسته بودند، همراه دیگری باقی نماند.[5]
ممکن است پرسیده شود که امام همواره به دنبال جذب نیرو بود. حال که احتمال نبرد میان امام و سپاه کوفه قوی‌تر شد؛ چرا حضرتشان با تعابیری ناامید کننده؛ راه را برای فرار همراهان فراهم می‌کند؟! به نظر می‌رسد علت این امر چنین بود که امام می‌دانست این جمعیت از آن نظر پا به پاى او حرکت می‌کنند و آهنگ پیروى دارند که گمان می‌کنند چون به شهرى برسند؛ همه مردم سر اطاعت فرود ‌آورده و مطیع اوامر امام خواهند شد و آنان نیز از این گذر، به ناز و نعمتی می‌رسند!
امام حسین(ع) مناسب نمی‌دید اصحابش را بدون اطلاع از چنین پیش‌آمدى به چنگال دشمن بیندازد. به همین جهت آنان را از بی‌وفایى کوفیان باخبر ساخت تا هر کس خواست به مقصد خود روانه شود.[6]
به هر حال، غیر از دو مورد اشاره شده، گزارش معتبر دیگری از جدایی دسته جمعی برخی کاروانیان – از جمله در شب عاشورا – نیافتیم.
3. جدایی فراس بن جعدة بن هبیرة مخزومی در سرزمین کربلا
فراس بن جعدة بن هبیرة مخزومی همراه امام حسین(ع) بود و گمان می‌کرد که مخالف جدی در مقابل امام وجود ندارد. اما بعد از رسیدن به سرزمین کربلا زمانی که با واقعیت‌ها روبرو شد و احساس خطر کرد؛ از امام اجازه خواست تا ایشان را رها کند. امام اجازه داد و او نیز شب هنگام رفت.[7] البته برخی این گزارش «بلاذری» را با دیده تردید نگریسته‌اند؛ زیرا او تنها فردی است که این ماجرا را نقل کرده و شخصیتی به این نام در هیچ کتاب‌ تاریخی و رجالی دیگری وجود ندارد.[8]
4. جداشدن فرزند محمّد بن بشیر حضرمى در شب عاشورا به توصیه امام
(در شب عاشورا) به محمّد بن بشیر حضرمى خبر رسید که فرزندت در مرزهای منطقه رى اسیر شده است. واکنش او این بود که گفت: با این‌که مایل نبودم که من زنده باشم و فرزندم اسیر گردد، این مشکل او و خودم را به خداوند واگذار می‌کنم. امام حسین(ع) با مشاهده این واکنش قهرمانانه او فرمود: «رحمت‏خدا بر تو باد. تو از قید بیعت من رها هستی [و می‌توانی بروی]، برو و برای آزادى فرزندت از بند اسارت تلاش کن»، محمّد بن بشیر گفت: درّندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از تو جدا شوم. امام(ع) فرمود: «پس این لباس‌ها را به فرزندت بده تا آنها را هزینه آزادى برادرش کند». سپس پنج قطعه لباس به ارزش هزار دینار به محمّد بن بشر عطا فرمود.[9]
از فحوای این گزارش تاریخی می‌توان نتیجه گرفت که فرزند محمد بن بشیر به دستور امام و پدرش، سرزمین کربلا را در شب عاشورا ترک کرده است و در پی آزادی برادرش روانه شد.
5. جدایی ضحاک بن عبدالله بعد از اندکی نبرد (در روز عاشورا)
ضحاک بن عبدالله مشرقى همدانى می‌گوید؛ من به همراه مالک بن نضر ارحبى نزد حسین بن علی(ع) رفتیم و پس از سلام، نشستیم. ایشان سلام ما را جواب داده و پس از خوش آمدگویی؛ پرسید که براى چه آمده‌ایم؟
گفتیم: آمده‌ایم به تو سلام گوییم و از خدا براى تو سلامتی خواهیم، دیدار تازه کنیم و خبر این مردمان را با تو بگوییم؛ به تو می‌گوییم که آنها به جنگ علیه شما اتفاق نظر دارند؛ لذا در کار خویش تجدید نظر کن. حسین(ع) گفت: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا بس است و نیکو تکیه‌گاهى است. ... شما چرا مرا یارى نمی‌کنید؟» مالک بن نضر گفت: از طرفی قرض بر گردنم است و همچنین زن و فرزند نیز دارم. من نیز گفتم: قرض دارم و نانخوار، با این حال؛ با شما بیعت می‌کنم؛ به این شرط که وقتى دیدم وجود من، نه سودی به شما رسانده و نه بلایی را از شما دفع می‌کند؛ بیعتتان را از من بردارید!؛ امام با این شرط موافقت فرمود و من نیز با وى همراه شدم.[10]
این همراهی تا ظهر عاشورا ادامه یافت. ضحاک خود نقل می‌کند: زمانی که دیدم یاران حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت وى و خاندانش رسیده و جز سوید بن عمرو خثعمى و بشیر بن عمرو حضرمى، فردی با او باقی نمانده، به او گفتم: اى پسر پیامبر خدا! می‌دانى قرار میان من و شما چه بود؟!؛ این بود که تا وقتى جنگاورى باشد در کنارتان می‌جنگم و چون جنگاورى نماند و سودی برایتان نداشتم؛ اجازه دارم بروم! امام در پاسخ فرمود: «راست می‌گویى، اما چگونه می‌توانی از این معرکه بیرون روی؟ اگر توان بیرون رفتن را داری، از طرف من اجازه دارى!». ضحاک نقل می‌کند: زمانی که دیده بودم؛ اسب‌های یاران ما را از پاى می‌اندازند، اسبم را در خیمه یکى از یارانمان مخفی کرده بودم و پیاده به جنگ می‌پرداختم و پیش روى حسین(ع) دو فرد از دشمنان را کشتم و دست یکى دیگر را نیز قطع کردم و حسین(ع) بارها به من گفت: «دستت از کار نیفتد، خدا دستت را نبرد، خدایت از جانب خاندان پیامبر(ص) پاداش نیک دهد». بعد از این نبردها و هنگامی که ایشان اجازه رفتن داد؛ اسب مخفی شده‌ام را از خیمه در آورده و بر آن نشستم آن‌گاه زدمش و آن‌را میان قوم تاختم که راه گشودند. پانزده نفر از آنها به تعقیب من آمدند. تا این‌که به کنار دهکده‌اى نزدیک ساحل فرات رسیدیم و چون به من رسیدند سوى آنها تاختم. تعدادی از آنها مرا شناختند و گفتند: این ضحاک بن عبدالله مشرقى است، این پسر عموى ما است(از قبیله ما است)، شما را به خدا دست از او بدارید. در نهایت دیگران نیز از کشتن من منصرف شدند و خدا مرا نجات داد».[11]
در پایان باید گفت در مورد آنچه که در برخی کتب متأخر نقل شده است که شب عاشورا بعد از اتمام حجت امام، بخش زیادی از سپاهیان حضرت، از ایشان جدا شدند،‌ گزارش معتبری نیافتیم.
 

[2]. «کان الحسین لا یمر بماء من میاه العرب إلا اتبعوه»؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 168، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[3]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج 5، ص 11، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبدالقادر، خامسه 1، ص 463، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[4]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 177، قم،‌ انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش.
[5]. ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق، یوسفی غروی، محمدهادی‏، ص 166،‌ قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 75، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق.
[6]. وقعة الطف، ص 166؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 75.
[7]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 180، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق.
[8]. ر. ک: جمعى از نویسندگان‏، مع الرکب الحسینی‏، ج 4، ص 104 – 105، قم، تحسین‏، چاپ دوم‏، 1428ق.
[9]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 93- 94، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
[10]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 418- 419، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[11]. همان، ج ‏5، ص 444- 445.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

  • چرا خداوند در قرآن مسائلی را بیان می کند و بعد هم خود خدا می‌فرماید علم آن نزد من است و کسی نمی‌فهمد!؟
    8554 تفسیر 1391/06/15
    بیان این‌گونه مطالب اگر چه به صورت مشروح و مبسوط در قرآن نیامده است، اما همین مقدار هم در مجموع آثار و فوایدی دارد؛ مانند: 1. بیان اصل وجود روح: این آیه وجود روح را تأیید می‌کند و انسان را-در مقابل مادی‌گرایان که منکر چنین ...
  • واجب شدن نفقه‌ی همسر بر شوهر چه شرایطی دارد؟
    16389 نفقه 1386/03/26
    نفقه‌ی همسر با شرایط زیر بر شوهر واجب می‌شود:عقد دایم باشد.همسر قابلیت برای امور زناشویی داشته باشد.(همسری که در سنین کودکی است و قابلیت برای امور زناشویی نداشته باشد نفقه‌اش واجب نیست).زن در مواردی که اطاعت از مرد واجب است (مثل تمکین در مسائل زناشویی)، مطیع ...
  • «اصالة اللزوم» یا «قاعده لزوم» چیست و در چه مواردی کاربرد دارد؟
    1106 1402/06/12
    اصالة اللزوم(قاعده لزوم) قاعده‌ای از قواعد فقهى است که در معاملات و «هنگام شک در لزوم یا جواز عقد» مورد استفاده قرار می‌‏گیرد. این اصل یا قاعده فقهى، کمتر در کلمات فقها به صورت مستقل مورد بحث و بررسى قرار گرفته، ولى معمولا در ابتداى بحث معاملات - به خصوص ...
  • انصار چه کسانی بودند؟
    38247 تاريخ بزرگان 1388/12/03
    "انصار" جمع ناصر، از ریشه "نصر" به معنای یاوران است. در صدر اسلام به ساکنانمسلمانمدینهو اطرافآن، به ویژه افراد دو قبیلهاوسوخزرج،انصار گفته می‌شد؛ چرا که آنان به یاریپیامبر اسلام (ص)ومسلمانان مهاجر مکیو نقاط دیگر پرداختهبودند و در نشر ...
  • آیا انجام عمل حج با غسل مستحب جایز است؟
    9973 Laws and Jurisprudence 1388/08/03
    در ابتدا باید متذکر شد؛ هر طهارتی (وضو، تیمم، غسل مستحب،..) که برای نماز کفایت کند، برای اعمالی از حج که باید همراه طهارت باشد کفایت می کند. بنابراین ابتداءً باید چند بحث را مطرح کرد: 1- آیا با غسل واجب می توان اعمالی مانند نماز یا اعمال حج ...
  • چرا نیروهای یزید در همان لحظات اول امام حسین(ع) را شهید نکردند؟
    13695 حوادث روز عاشورا 1391/02/28
    1. اگرچه در جنگ‌ها معمولاً نیروهای مهاجم برای ضربه زدن به طرف مقابل، از هر حیله و وسیله‌ای کمک می‌گیرند، تا دشمن را از پای در آورند، اما در تمام زمان‌ها حتی در بدوی ترین قبیله‌ها که بویی از تمدن و فرهنگ نبرده بودند، جنگ و نبرد دارای ...
  • آیا «أصالة»(به فتح) صحیح است یا «إصالة»(به کسر)؟ تفاوت میان اصالة الحقیقه با تبادر چیست؟
    9721 مبانی فقهی و اصولی 1393/06/04
    «أصالة» -به فتح- مصدر ثلاثی مجرّد از ماده «أصُلَ»، «یَأصُل» است.[1] اما کلمه «إصالة» -به کسر- که در سخن فارسی‌زبانان شایع است، در لغت عرب وجود ندارد. بنابراین، تعبیر «أصالة الحقیقة» -با حرکت فتحه-، صحیح است. أصالة الحقیقة قاعده «أصالة الحقیقة» در اصطلاح یکی ...
  • «تأنّی» در آموزه‌های اسلامی به چه معنا است؟
    10811 آرامش و اطمینان 1392/04/24
    «تأنّی» در لغت به معنای درنگ کردن و آهستگی در انجام عمل، نیز وقار و متانت آمده است.[1] در زبان دین هم احادیثی که در آنها واژۀ «تأنّی» و مشتقات آن آمده، همین معنا را می‌رساند؛ مانند: ۱. «التَّأَنِّی‏ حَزْمٌ»؛ تأنّى در کارها دور ...
  • علت حسادت قابیل به هابیل چه بوده است؟
    56657 تفسیر 1391/02/28
    داستان هابیل و قابیل؛ پسران آدم (ع) از جمله داستان های معروف در نزد پیروان ادیان الاهی است. این داستان در تورات و قرآن کریم ذکر شده است که هر کدام قسمت هایی از این داستان را نقل کرده اند. آنچه را ...
  • حکم پرورش قورباغه و جلبک و فروش آن به غیر مسلمانان چیست؟
    21481 Laws and Jurisprudence 1388/01/17
    سؤال شما به دفاتر مراجع ارسال گردید و تا کنون جواب های زیر دریافت گردید:دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):فی نفسه اشکال ندارد ولی فروش آنها برای استفاده های غذایی انسان، جایز نیست هرچند خریدار خوردن آن را حلال بداند.دفتر حضرت آیت الله العظمی ...

پربازدیدترین ها