جستجوی پیشرفته
بازدید
6748
آخرین بروزرسانی: 1396/05/10
خلاصه پرسش
مختصری از زندگی ابن خلدون ارائه کرده و دیدگاه او را نسبت به شیعه بیان نمایید؟
پرسش
آیا امکان دارد در مورد ابن خلدون اطلاعاتی را بیان کنید؟
پاسخ اجمالی
«ابو زید، عبدالرحمن بن محمد بن محمد بن خلدون حضرمی إشبیلی» معروف به «ابن خلدون» در روز چهارشنبه اول ماه مبارک رمضان سال 732 ق، در تونس متولد شد، در آن‌جا رشد و نمو کرد[1] و در سال 808 ق در تِلِمْسان‏ -شهری است در مغرب(مراکش)[2]- از دنیا رفت.[3] نسب او به وائل بن حجر حضرمى (یمنى) می‌رسد که از اصحاب پیامبر اسلام(ص) بود.[4]
نیاکان ابن خلدون، از مردم حضرموت بودند که پس از فتح اندلس به دست مسلمانان، با قوم خود به آن سرزمین هجرت کرده و نخست در قرمونه، سپس در اشبیلیه اقامت گزیدند. در اواسط قرن هفتم هجرى که اشبیلیه دستخوش تهدید مسیحیان قرار گرفت، خاندان خلدون اندلس را ترک گفته، نخست به سبته(شهری در نزدیکی مراکش فعلی) رفته و از آن‌جا راهى تونس گردیدند.[5]
اساتید ابن خلدون
ابن خلدون، از علمای بسیاری مثل «وادی آشی» دانش آموخت[6] و زبان عربی را از پدر خود «محمد بن محمد بن خلدون» و « أبی عبدالله سایری» و دیگران فرا گرفت.[7]
او قرآن را از عبدالله بن سعد بن نزال و فقه را از قاضی ابن عبد السلام و دیگران فرا گرفت.[8] استادان او در علوم معقول، محمد بن ابراهیم آبلى و در علوم منقول، یکى از پیشوایانِ محدّثان و نحویان مغرب، به نام ابو محمد عبد المهیمن الحضرمى بودند.[9]
مناصب ابن خلدون
او در دربار سلطان ابوعنان در فأس (یکی از شهرهای بزرگ مراکش)، وظیفه نوشتن فرمان‌هاى همایونى را به عهده گرفت و پس از کشته شدن ابوعنان و در زمان سلطنت برادر او، ابوسالم، رئیس «دار الانشاء» و سپس متصدى دیوان دادرسى شد.[10]
او صاحب مناصب مختلف شد. سپس به تونس برگشت و مورد اکرام سلطان قرار گرفت؛ اما در اثر بی احترامی به او در سال 784 هـ ق به سوی مشرق کوچ کرد و در قاهره مصر سکنا گزید. و به جهت آوازه علمى مورد تکریم «برقوق» شاه مصر قرار گرفت. ابن خلدون در مدت اقامت در مصر، به ریاست قاضی القضاتی مصر رسید؛ اما به زودی عزل شد و عهده‌دار ریاست مدرسه «بیبرسیه» شده، اما دوباره به منصب «قاضى القضاتی» منصوب شد که تا پایان عمرش متصدی این امر بود.[11]
کلام مورّخان در مورد ابن خلدون
«ابن خلدون شخصی فصیح و دارای صورتی زیبا بود. او همچنین شخص عاقل و  دارای لهجه خوبی بود».[12]
لسان الدین ابن الخطیب در «الإحاطة» می‌نویسد: او دارای جایگاه بالا و همت عالی بود. در فنون عقلی و نقلی پیش‌تاز بود و دارای حافظه‌ای بسیار قوی بود.[13]
آثار و تالیفات ابن خلدون
ابن خلدون که به عنوان پیشرو طریقه علمى تاریخ یا در شمار پیشگامان فلسفه تاریخ،[14] به نگارش چند کتاب اقدام کرد که عبارت‌اند از:
1. «لباب المحصّل»: این کتاب، تلخیصى از کتاب محصل فخر الدین بن الخطیب‏ رازی است. نصیر الدین طوسى، فیلسوف شیعى شرحى بر این اثر نوشته بود و در فهم رازى از آراى فلاسفه به طور اعم و درک مقام ابن سینا به طور اخص، اظهار تردید کرده بود. ابن خلدون در «لباب المحصل» تقریباً به بررسی تمام انتقادات خواجه نصیر پرداخت.
3. «کتاب العبر و دیوان المبتدأ و الخبر...»، معروف به تاریخ ابن خلدون.[15] ابن خلدون در مورد علت نامیدن این کتاب به این نام می‌نویسد: «از آن‌جا که این کتاب شامل اخبار عرب و بَربَر، خواه شهرنشینان و خواه بادیه‌نشینان آنان و پرتو افکنى پیرامون دولت‌هاى بزرگ معاصر آنان است، آن‌را به این نام نام‌گذاری کردم».[16]
شهرت و اعتبار علمى ابن خلدون مرهون مقدمه و کتاب اول او است که مجموعاً «مقدمه» نامیده می‌شود.
همچنین «لسان الدین خطیب»،[17] که نخست در مغرب اقصى و آن‌گاه در اندلس با ابن خلدون آشنایى و دوستى معنوى پیدا کرده، ترجمه زندگى ابن خلدون را نوشته و به برخی تألیفات دوستش اشاره کرده که اکنون اثری از آنها در دست نیست؛ مانند «رساله‏اى در منطق، رساله‏اى در حساب، تلخیص برخى از نوشته‏هاى ابن رشد، شرح قصیده بردة، تلخیص کتاب فخر رازى، شرح رجزى در اصول فقه».[18]
بعضی از عقاید ابن خلدون درباره شیعه
در بررسی آثار ابن خلدون به نکات مهمی درباره نگرش او به شیعه می‌توان دست یافت که البته در موارد بسیاری دور از انصاف بوده و در جای خودش به همه این شبهات جواب داده شده است[19]:
1. او در مقدّمه، پس از تفسیر واژه «شیعه»، به ردّ اعتقاد شیعیان در مورد امامت على(ع) می‌پردازد و آن‌را مستند به نصوصى می‌داند که توسط شیعیان تأویل شده است، و این نصوص در شریعت نقل نشده و بیشتر آنها مجعول، یا از نظر سند مورد خدشه، یا از تأویل‌هاى فاسد آنها به دور است![20]
2. ابن خلدون در مورد مبدأ پیدایش تشیع بعد از نقل روایت «قرطاس»[21] می‌نویسد: «این گفتار بر وجهى که قابل اعتماد باشد به ثبوت نرسیده است؛ زیرا عائشه چنین وصیّتى را منکر شده است و همین انکار او کافى است».[22]
در ادامه می‌گوید: «در قضیّه شورا، جمعى از اصحاب رسول خدا(ص)، از على بن ابی‌طالب پیروی می‌کردند و تشیّع او را اظهار می‌کردند و او را در امر خلافت بر دیگران مقدّم می‌داشتند؛ اما وقتی خلافت به غیر ایشان رسید، از آن‌جایی که این طرفداران در دین استوار، و بر الفت مسلمانان حریص بودند، فقط به نجوا و پنهان سخن گفتن همراه با ملالت پرداختند».[23]
3. ابن خلدون عقاید شیعیان به مهدویت را به غیبت محمد بن حنفیه در کوه رضوی تشبیه کرد و با نسبت دادن طعن‌آلود این عقیده به غلات شیعه اثنی عشریه، آن‌را زیر سؤال برده است.[24]
4. ابن خلدون در بحث علم فقه پس از تبیین فقه اهل‌سنت، به بررسی فقه شیعه پرداخته است. او می‌نویسد: «آنان فقه خود را بر حسب عقیده‌شان، بر اساس قدح بعضى از صحابه و عصمت ائمه و نفى هر گونه خلاف و اشتباه از اقوال ائمه، بنیان نهادند. در حالى‌که همه اینها از اصول واهى و بی‌پایه است؛ لذا به خاطر فقه خاصّى که دارند بدعت‌گذار و فقه آنان، فقه شاذّ می‌باشد».[25]
و ...[26]
 

[1]. ابن عماد حنبلى‏، ابوالفلاح عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 1، ص 71، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق.
[2]. حموی، یاقوت بن عبدالله‏، معجم ‏البلدان، ج ‏2، ص 44، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[3]. زرکلى، خیر الدین بن محمود بن محمد، الأعلام‏، ج 3، ص 330، بیروت، دار العلم  للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[4]. ابن حزم، على بن احمد، جمهرة أنساب العرب‏، تحقیق لجنة من العلماء، ص 460، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.
[5] عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه گنابادى، محمد پروین، ص 41، تهران، علمى و فرهنگى، چاپ هشتم، 1375ش.
[6]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج ‏1، ص 71.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. همان.
[12]. همان.
[13] همان، ص 72.
[14]. ابن مسکویه رازى‏، احمد بن محمد، تجارب ‏الأمم، ج ‏1، ص 29، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش.
[15]. شذرات‏ الذهب، ج ‏1، ص 72.
[16]. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، تحقیق، خلیل شحادة، ج 1، ص 10 بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[17] أبو عبدالله محمد بن عبد الله بن سعید سلمانی، صاحب کتاب «الإحاطة فی تاریخ غرناطة» در 25 ماه رجب سال 713 در شهر لوشه به دنیا آمد. شذرات‏ الذهب، ج ‏1، ص 69.
[18]. مقدمه ابن خلدون، ص 29.
[19]. می‌توان به درختواره کلام از همین سایت بخش امام شناسی مراجعه کرد.
[20]. نک: تاریخ ‏ابن ‏خلدون، همان، ج ‏1، ص 246.
[21]. رسول خدا(ص) در آن مرضى که از دنیا رحلت کردند، کاغذ و قلمی خواستند تا چیزی بنویسند که مسلمانان بعد از آن هرگز گمراه نشوند! در این حال در نزد رسول الله اختلاف کردند، لذا چیزی نوشته نشد.
[22]. تاریخ ‏ابن ‏خلدون، ج ‏3، ص 214 – 215.
[23]. نک: همان، ص 215.
[24]. نک: همان، ج ‏1، ص 249.
[25]. نک: همان، ص 564.
[26]. نک: همان، ص 265 – 266 و 401.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها