جستجوی پیشرفته
بازدید
17769
آخرین بروزرسانی: 1390/11/17
خلاصه پرسش
تفسیر آیۀ "وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ"، بنابر نظر اهل بیت(ع) چیست؟
پرسش
تفسیر آیۀ 60 از سورۀ نور که می فرماید: "وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ"، بنابر نظر اهل بیت(ع) چیست؟
پاسخ اجمالی

با بررسی روایات وارده در ذیل آیۀ مورد سؤال، معنا و مفهوم آیه این است که آن دسته از زنانی که سالخورده شدند، به گونه ای که میل و رغبتی به ازدواج ندارند و دیگران هم به جهت سالخوردگی آنها میل و رغبتی برای ازدواج با آنها پیدا نمی کنند، می توانند لباس های روئی خود را نزد نامحرم بردارند، به شرطی که خود آرایی جسمی یا عملی و لفظی نکنند که موجب تحریک و سوء استفادۀ نامحرم گردد. اگرچه در این مورد هم احتیاط کنند و همانند دوران جوانی حجاب داشته باشند، برای آنان بهتر است. البته اگر بخواهند به ترخیص و اجازۀ موردی آیه عمل کنند و مثل دوران جوانی، رعایت حجاب نکنند باز بهتر و مستحب این است که آن چیزی را که با آن سر خود را می پوشانند؛ مانند روسری، مقنعه و... بر ندارند، فقط آن لباس روئی؛ مانند چادر، رداء و... را بردارند.

پاسخ تفصیلی

آیۀ «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ»،[1] استثنايى است از عموم حكم حجاب،[2] و معنايش اين است كه بر هر زنى حجاب واجب است، مگر زنان مسن و سالخورده كه مى‏ توانند بى حجاب باشند، البته در صورتى كه كرشمه و تبرج نداشته باشند.[3]

اين استثناء (بی حجابی زنان سالمند)، در واقع دارای دو شرط است:

نخست اين كه به سن و سالى برسند كه معمولاً اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملاً از دست داده باشند، ديگر اين كه در حال برداشتن حجاب، خود را زينت ننمايند.

روشن است كه با اين دو قيد، مفاسد كشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت؛ و به همين دليل اسلام اين حكم را از آنان برداشته است.

اين نكته نيز روشن است كه منظور از بی حجابی برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباس ها نيست، بلكه تنها كنار گذاشتن لباس هاى رو است كه بعضى روايات[4] از آن تعبير به جلباب و خمار كرده است.[5]

اصل استثنای اين گروه، از حكم حجاب در ميان علماى اسلام محل بحث و گفت و گو نيست؛ چرا كه قرآن کریم به آن تصریح دارد، ولى در خصوصيات آن گفت و گوهايى وجود دارد.[6]

حال با بهره گیری از روایات اهل بیت (ع) و نظر مفسّران و اهل لغت به بررسی معنا و مفهوم دقیق این آیه می پردازیم.

کلمۀ "قواعد" جمع "قاعده" است و در لغت به معنای زنی است که از حیض و نکاح بازنشسته است.[7]

اما در روایات در مورد سن اين زنان و اين كه تا چه سنی برسند حكم "قواعد" را دارند، تعابیر مختلف است. در بعضى از روايات تعبير به "مسنه" شده (زنان سالخورده)،[8]

در حالى كه در بعضى ديگر، تعبير به "قعود از نكاح" (بازنشستگى از ازدواج) آمده است.[9]

در کلمات فقها و مفسران نیز تعابیر متفاوت است. برخی از فقها و مفسران، قواعد را به معناى رسيدن به حدی که از ازدواج بازنشسته باشند و دیگر کسی به خاطر زیادی سن آنها رغبت به ازدواج و میل به آنها نکند دانسته‏اند.[10] و برخی دیگر آن را به معناى پايان دوران قاعدگى و رسيدن به حد نازايى و عدم میل و رغبت كسى به ازدواج با آنها و عدم میل آنها به ازدواج با کسی دانسته‏اند.[11]

البته برخی از مفسّران گفته اند تمام این تعابیر مختلف به یک واقعیّت اشاره می کند و آن این که به سن و سالى برسند كه معمولاً در آن سن و سال كسى ازدواج نمى‏ كند، هر چند ممكن است به طور نادر چنين زنانى اقدام به ازدواج بنمايند.[12]

همچنین در روایات در تفسیر ثیاب، تعابیر مختلف آمده، مثلاً از امام صادق (ع) در ذيل همين آيه مى‏خوانيم كه فرمود: "منظور از ثیاب، خمار و جلباب است، راوى مى ‏گويد از امام پرسيدم: در برابر هر كس كه باشد؟ فرمود: در برابر هر كس باشد، اما خود آرايى و زينت نكند".[13]

و در برخی دیگر از روایات، بیان شده منظور از ثیاب، جلباب است.[14]

برخی از علما این دو گروه از روایات را نیز چنین جمع کرده اند که روایات دستۀ اول حمل بر جواز می شوند، ولی روایات دستۀ دوم حمل بر استحباب،[15] یعنی برای زنان مورد خطاب در آیه، جایز است لباس های روئی خود را بر دارند، اما بهتر این است که فقط آن لباس های روئی؛ همانند چادر، رداء و قطیفه را بردارند، ولی آنچه را که با آن سر خود را می پوشانند- همانند روسری و مقنعه- را بر ندارند.

با عنایت به این که در روایات معصومین(ع)بیان شده که مراد از ثیاب، در آیه جلباب و خمار است، برای روشن شدن معنای این دو کلمه، ابتدا به لغت و سپس به کلمات مفسّران، مراجعه می کنیم:

جلباب در لغت:

جلباب، مفرد است و جمع آن جلابیب است و در معناى آن بین اهل لغت، اختلاف است. راغب آن را پيراهن و روسرى گفته (قميص و خمار) مجمع البيان در لغت فرموده: روسرى زن كه وقت خروج از منزل سر و صورتش را با آن مي پوشاند. صحاح آن را ملحفه (چادر مانند) گفته. ابن اثير در نهايه آن را چادر و رداء معنا كرده و مي گويد: گفته شده مانند چارقد و مانند ملحفه است. در قاموس است كه آن پيراهن و لباس گشاد كوچك تر از ملحفه يا چيزى است مثل ملحفه كه زن لباس هاى خود را بآن مي پوشاند يا آن ملحفه است.

با اين قرائن و آنچه از نهايه و صحاح و قاموس نقل شد، مي شود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالائى و چادر مانند است نه فقط روسرى و خمار معناى آيه اين است: اى پيغمبر به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو لباس هاى چادر مانند خود را به خود نزديك كنند و خود را با آن جمع و جور كنند و جلباب را طورى از خود دور نگاه ندارند و بدن خود را از آن بيرون نكنند كه پوشيدن آن مانند نپوشيدن باشد.[16]

امّا خمار در لغت:

خمار از خمر مشتق است در لغت، به معنای پوشاندن است. طبرسى گويد: اصل خمر به معناى ستر و پوشاندن است. راغب مي گويد:

اصل خمر به معناى پوشانيدن شى‏ء است و به آنچه با آن چيزى را مى‏ پوشانند خمار گويند، ولى در تعارف، خمار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مى‏ پوشاند و جمع آن خمر (بر وزن عنق) است.[17]

مراد از ثیاب که در روایات از آن به جلباب و خمار تعبیر شده بنابر نظر اکثر مفسّران: لباسهای ظاهری و روئی است؛ مانند ملحفه، رداء، چادر و... نه لباس های زیرین.[18]

پس با عنایت به روایات وارده از معصومین(ع) در مورد این آیه، و جست و جو در لغت و کلمات مفسّران می توان آیه را این گونه معنا کرد:

آن دسته از زنانی که به سن و سالی برسند که معمولاً و به طور متعارف، در آن سن و سال کسی ازدواج نمی کند، می توانند لباس های روئین خود را بر زمین بگذارند، به شرط این که در برابر نامحرم خودآرائی و عشوه گری نکنند. البتّه، اگر در این سن و سال هم احتیاط کنند و خود را همانند دوران جوانی بپوشانند بهتر است.

 


[1] «و زنان از كارافتاده‏اى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (رويين) خود را بر زمين بگذارند، بشرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست»،نور، 60.

[2] "وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ"، نور، 31.

[3]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 15، ص 164، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق.

[4] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، محقق: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، ج 5، ص 522، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، چاپ چهارم، 1407 ق.

[5] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 14، ص 542-543، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374ش.

[6] تفسیر نمونه، ج 14، ص 546.

[7] راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقيق، صفوان عدنان داودى، ج 1، ص 679، دارالعلم الدار الشامية، دمشق - بيروت، چاپ اول، 1412ق.

[8] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق، مصحح، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 20، ص 203، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم‏، چاپ اول، 1409ق.

[9] وسائل الشيعة، ج 20، ص 203.

[10] طيب، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن،ج 9، ص 561 ، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش ؛ تفسیر الميزان ،ج 15، ص 164.

[11] مغنيه، محمد جواد، تفسير الكاشف، ج 5، ص 440 ، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1424 ق.

[12] تفسیر نمونه، ج 14، ص 546 و 547.

[13]كلينى‌، الكافي، محقق/ مصحح: پژوهشگران مركز تحقيقات دار الحديث، ج 11، ص 198،‌ دار الحديث للطباعة و النشر، قم- ايران، چاپ اول‌، 1429 ق.

[14] وسائل الشيعة، ج20، ص 203.

[15] فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى‏، الوافي، ‏ج 22، ص 824، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام‏، اصفهان‏، چاپ اول‏، 1406 ق‏.

[16] قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 42و41، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1371 ش.

[17] قاموس القرآن، ج 2، ص 299.

[18] تفسير نمونه، ج 14، ص543؛ طبرسى فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، ج3، ص 119، انتشارات دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم، تهران، چاپ اول،1377 ش؛ حسينى شيرازى، سيد محمد، تبيين القرآن، ج 1، ص370، دار العلوم، بيروت، چاپ دوم، 1423 ق.

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها