جستجوی پیشرفته
بازدید
17634
آخرین بروزرسانی: 1393/09/18
خلاصه پرسش
اسلام در مورد عدالت زمام‌داران چه دیدگاهی دارد؟ آیا حاکم عادل غیر مسلمان نیز مورد تأیید است؟
پرسش
دیدگاه اسلام در مورد حاکم غیر مسلمان چیست؟ اگر هم عادل باشد؟
پاسخ اجمالی
هر جامعه‌ای برای حفظ، بقا و پیشرفت خود نیاز به یک حکومت دارد تا آن‌را اداره کند و به سرمنزل مقصود برساند. دین اسلام که کامل‌ترین و مطلوب‌ترین نظام حقوقی را برای تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی همه مردم در تمام زمان‌ها دارد. بدیهی است که چنین دینی نمی‌تواند نسبت به وجود زمام‌دار و حکومت دیدگاهی نداشته باشد؛ از این‌رو لزوم حکومت از ضروریات دین اسلام است: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر».[1]
با توجه به ضرورت حکومت، طبیعی است که نظام حکومتی اسلام، برتر از دیگر نظام‌ها است؛ لذا از منظر اسلام حکومتی مطلوب است که در رأس آن زمام‌دار مسلمان عادل باشد. آنچه از نگاه اسلام مهم است برقراری عدالت در جامعه است؛ از این‌رو حاکم غیر عادل نمی‌تواند خواسته‌های حکومت را بر آورده سازد.
در تعالیم دین ما، به عدالت زمام‌داران بسیار تأکید و از حاکمان ظالم و ستم‌گر به شدت مذمت شده است. امام علی(ع) که خود تجربه زمام‌داری مسلمانان را دارد، در نکوهش و مذمت حاکمان جور می‌فرماید: «سَبُعٌ أَکُولٌ حَطُومٌ، خَیْرٌ مِنْ وَالٍ‏ ظَلُومٍ‏ غَشُومٍ»؛[2] جانور درنده خورنده بهتر است از زمام‌دار ستم‌کار ظلم کننده!
«شَرُّ الْأُمَرَاءِ مَنْ ظَلَمَ رَعِیَّتَه»؛‏[3] بدترین حاکمان کسی است که به مردمش ستم کند.
در تعالیم دینی مسئله عدالت و دادگری زمام‌داران نسبت به مردم از اهمیت بالایی برخوردار است: «وَ قَالَ (ص) أَحْسِنُوا إِلَى رَعِیَّتِکُمْ فَإِنَّهَا أُسَارَاکُمْ»؛[4] رسول خدا(ص) فرمود: به مردم تحت حکومت خود نیکی کنید که آنها تحت مدیریت شما هستند.
موضوع عدالت حاکم اسلامی آن‌قدر مهم و حیاتی است که بر اساس حدیث منقول از پیامبر اسلام(ص)،[5] یا منقول از برخی بزرگان دین،[6] وجود آن مساوی با بقای حکومت و نفی آن‌ ملازم با نابودی حکومت شمرده شده است: «الْمُلْکُ یَبْقَى مَعَ الْکُفْرِ وَ لَا یَبْقَى مع الظلم»؛‏ حکومت با کفر باقی می‌ماند و با ظلم باقی نمی‌ماند.
علت این‌که ظلم و ستم آن‌قدر -بویژه در حقوق اجتماعی- قبیح شمرده شده است؛ این است که حاکم ظالم مردم را از سعی و تلاش و شکوفایی استعدادهایی که خداوند به انسان داده، و از کمالات انسانی باز می‌دارد؛ لذا مردم در تحت مدیریت زمام‌دار ستم‌گر به خمودی و یأس می‌گرایند؛ زیرا در هر زمینه‌ای که بخواهند فعالیت مفید داشته باشند، با ممانعت روبرو شده و مجبورند که از خط و مشی حکومت پیروی کنند. به عبارتی، در واقع هیچ اختیاری از خود ندارند، در حالی‌که خداوند آنها را بر دین و خوبی‌ها اجبار نکرده است.[7]
از آن سو، خداى متعال عدالت را مایه قوام جوامع، پاکیزگی مردم از گناهان و جلوگیری از ظلم به یکدیگر و روی آوردن مردم به اسلام گردانید؛ یعنى عدالت زمام‌داران به مردم و اجتماع قوام می‌بخشد و باعث پاکیزگى مردم از ظلم‏‌ها و گناهان شده، و باعث می‌‏شود که مردم به اسلام روی آورند، در نتیجه نصرت و پیروزی اسلام را به دنبال دارد.
وجود زمام‌دار عادل از آن‌رو سبب پاکیزگى مردم می‌شود که ترس از حاکم عادل باعث خواهد شد که ظلم کم‌تر واقع شود و از این جهت مردم پاک می‌مانند از ظلم به یکدیگر و اگر گاهى ظلمی واقع شود، حقّ مظلوم را از ظالم گرفته، و او از آن مظلمه را پاک می‌گرداند. همچنین وجود حاکم عادل سبب پاکیزگى مردم از گناهان خواهد شد. به دلیل آن‌که خوف از حاکم عادل و امر او به معروف و نهى از منکر، سبب می‌‏شود که کم‌تر گناه کنند و اگر گناهی از آنان صادر شد، به جهت اجرای حدود و تعزیرات پاک خواهند شد. و این سبب رغبت و روی آوردن مردم به اسلام خواهد شد.‏[8]
بنابر این روشن است در نظام اسلامی اولویت با زمام‌داران مسلمان است، اما اگر به هر دلیلی زمینه برقراری چنین نظامی در برخی مناطق فراهم نشد، طبیعی است که حاکم عادل و دادگر، بهتر از حاکم ظالم خواهد بود. حتی وجود حاکم ظالم هم بهتر از آنارشیسم و هرج و مرج است: «وَالٍ ظَلُومٌ غَشُومٌ خَیْرٌ مِنْ فِتْنَةٍ تَدُومُ»؛[9] حاکم بسیار ستم‌گر و بسیار بد اخلاق بهتر از فتنه‌‌‌ای است که ادامه‌‌دار باشد.
به اعتقاد ما ظلم به بندگان خدا نکوهیده است از هرکسی که باشد، حتی زمام‌دار مسلمان. و اجرای عدالت مورد تأکید است، اگرچه از حاکم غیر مسلمان.
 

[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص ۸۲، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[2]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 347، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[3]. همان.
[4]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 1۱9، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بی‌تا.
[5]. غزالی، ابو حامد، التبر المسبوک فی نصیحة الملوک، ص ۴۴، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
[6]. ابن اسحاق طوسی، حسن بن علی، سیاست نامه(سیر الملوک)، ص ۴۸، قطر، دار الثقافة، ۱۴۰۷ق.
[7]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج‏ 9، ص 366، تهران، ‌المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
.[8] آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، حسینی ارموی محدث، جلال‌الدین، ج ۳، ص ۳۷۴، تهران، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش.
[9]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 347.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها