جستجوی پیشرفته
بازدید
8665
آخرین بروزرسانی: 1399/04/08
خلاصه پرسش
عثمان بن مظعون از چه ویژگی‌هایی برخوردار بود که امام علی(ع) به جهت علاقه‌ی شدید به او نام فرزندش را عثمان گذاشت؟
پرسش
عثمان بن مظعون چه شخصیتی بود که حضرت علی(ع) به جهت علاقه‌ی به او نام فرزندش را عثمان گذاشت؟
پاسخ اجمالی

عثمان بن مظعون بن حبیب بن وهب بن حذافة بن جمح بن عمرو ابن هصیص القرشی الجمحی، با کنیه‌ی «ابوسائب» از افراد سرشناس سرزمین حجاز بود.[1]

مادرش «سخیله دختر عنبس بن وهبان بن وهب»،[2] و نام همسر وی «خوله بنت حکیم بن حارثه» بود که از وی دارای دو فرزند به نام «عبدالرحمن» و «سائب» شد.[3]

البته در برخی گزارش‌ها ام ایمن را مادر عثمان بن مظعون دانسته‌اند؛ از این‌رو ایشان را به منزله‌ی برادر مادرى پیامبر(ص) معرفی کرده‌اند؛ چون ام ایمن مربی حضرتشان بود.[4]

عثمان به شدت سیه‏چرده و داراى قدی متوسط و ریشی پهن و بزرگ بود.[5] وی برادر زن خلیفه‌ی دوم و دایی حفصه بنت عمر بن خطاب، همسر پیامبر(ص) به شمار می‌رود.[6]

بر اساس گزارش‌های تاریخی، او سیزدهمین نفری بود که به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورد.[7] عثمان برای مسلمان شدن به همراه عبیده بن حارث و عبدالرحمن بن عوف و ابوسلمه بن عبدالاسد و ابوعبیده بن جراح به حضور پیامبر(ص) رفتند و ‌حضرتشان اسلام را بر ایشان عرضه داشت و همگى با هم و در یک ساعت مسلمان شدند. این موضوع پیش از ورود رسول خدا(ص) به خانه ارقم و آشکار ساختن دعوت بود.[8]

وی سپس در اجتماعات قریش حضور یافته؛ آنان را موعظه کرده و به پیروی از پیامبر اسلام(ص) فرا می‌خواند؛ و از عذاب دوزخشان می‌ترساند.[9]

وی حتی در جاهلیت شراب نمی‌نوشید و می‌گفت من آنچه عقلم را زایل ‌کند نمی‌نوشم.[10]

عثمان بن مظعون در هر دو هجرت مسلمانان(هم به حبشه و هم به مدینه) شرکت داشت.[11]

او بعد از بازگشت از هجرت اول، در پناه ولید بن مغیره درآمد؛ و از این‌رو از آزار مشرکان در امان بود، ولى بعد از دیدن مناظر رقت‌بار مسلمانان که به واسطه بی‌پناهى دچار زجر و شکنجه مشرکان بودند، با خود گفت: براى من عیب بزرگى است که به دلیل پناهندگى به یک مرد مشرک، آزادانه هر صبح و شام در کوچه‌‏هاى مکه رفت و آمد کنم، اما هم‌کیشان من در راه خدا دچار این همه صدمه و شکنجه باشند! به همین منظور نزد ولید بن مغیره رفت و به او گفت پناه تو به پایان رسید و از این پس من در پناه تو نخواهم بود. ولید علت آن‌را پرسید. عثمان گفت می‌خواهم مانند دیگر صحابه در پناه خدا باشم.

لذا این دو نفر به نزد قریش در حرم رفتند و عثمان به آنها گفت من پناه ولید را رد نمودم و به پناه خداوند درآمدم. در این لحظه لبید بن ربیعه که شاعر بود، اشعاری سرود تا به آن‌جا رسید که گفت «الا کلّ شى‏ء ما خلا الله باطل». عثمان بن مظعون شعر او را مورد تأیید قرار داد، اما وقتی لبید این شعر را «و کلّ نعیم لا محالة زائل» خواند، عثمان به او گفت دروغ گفتى؛ چرا که نعمت بهشت هرگز زایل نشود. اطرافیان از لبید عذر خواستند و گفتند تو از سخن وى مرنج، که او مردى نادان است و بر دین و ملّت ما نیست. عثمان جواب آنها را داد. یک نفر از میان آنها مشتى بر چشم عثمان زد، چنان‌که یک چشم وى سیاه شد. ولید بن مغیره گفت: اى عثمان، جوار مرا رد کردى و تو را زدند. عثمان گفت: باکى نیست (ای کاش یک چشم دیگر در راه حق چنین تباه می‌شد). ولید خواست بار دیگر عثمان را در پناه خود بگیرد تا کسى او را نیازارد که عثمان قبول نکرد و گفت: برای من در پناه حق بودن بهتر است.[12]

در جریان هجرت به مدینه، وی به همراه برادرانش قدامه و عبدالله و پسرش سائب هجرت کرد و بر عبدالله بن سلمه عجلانى وارد شد و در خانه‌ی حزام بن ودیعه سکونت گزید.[13]

در جریان عقد اخوت[14] نیز پیامبر(ص) میان عثمان بن مظعون و ابوالهیثم بن تیهان عقد برادرى بست.[15]

سعد ابی‌وقاص می‌گوید: عثمان بن مظعون در میان اصحاب، به عبادت و تهجد شناخته شده بود.[16]

گزارش شده است که او فردی بسیار عفیف بود و در همین راستا روزی به پیامبر(ص) عرضه داشت که شرم می‌کنم و خوش ندارم که همسرم مرا برهنه یا عورت مرا ببیند. پیامبر(ص) فرمود: خداوند همسرت را براى تو لباس و عیب پوش قرار داده است و تو را براى او! عثمان گفت: با این وجود بر من دشوار است. پیامبر(ص) نیز فرمود: عثمان بن مظعون مردى پر آزرم و سخت پارسا است.[17]

عثمان توفیق حضور در جنگ بدر را در رکاب پیامبر اسلام(ص) را داشت، اما اولین مهاجری بود که در مدینه بعد از بازگشت از جنگ بدر از دنیا رفت.[18]

گفته‌اند وفات ایشان در سال دوم و یا سوم قمری، 22 و یا 30 ماه بعد از هجرت بود.[19] او اولین نفری بود که در قبرستان بقیع دفن شد.[20]

پیامبر اسلام(ص) بعد مرگ عثمان او را غسل داده و کفن کرد و بین دو چشمانش را بوسید.[21] و بعد از دفنش فرمود: او از نیکان ما بود که درگذشت. بعدها هنگامی که ابراهیم فرزند پیامبر(ص) از دنیا رفت حضرتشان فرمود: او به نزد یکی از درگذشتگان نیکوکارمان عثمان بن مظعون رفت.[22]و همین سخن را هنگام مرگ دخترشان زینب نیز تکرار فرمود.[23] ابابصیر از امام باقر(ع)و امام صادق‌(ع) نقل می‌کند که چنین سخنی را پیامبر(ص) هنگام وفات دختر دیگرشان رقیه نیز بر زبان آورد.‏[24]

علامه مجلسی به نقل از سمهودى می‌گوید: ظاهراً تمام دختران پیامبر(ص) در بقیع و کنار قبر عثمان‏‏ دفن شده‌‏اند؛ زیرا آن‌حضرت وقتى سنگ بر قبر عثمان گذاشت، فرمود: با این سنگ، قبر برادرم را مشخص می‌‌کنم و هر یک از فرزندانم که از دنیا رفتند را همین‌جا دفن خواهم کرد.[25]پیامبر زمانى طولانى بر عثمان بن مظعون گریه کرد. سپس فرمود:خوشا به حالت، دنیا تو را آلوده نکرد، و تو نیز به دنیا آلوده نشدى.[26]

امام علی(ع) می‌فرماید: رسول خدا(ص) بعد از آن‌‌که عثمان را به خاک سپرد بر خاک قبرش آب پاشید و پارچه‌‌ای بر روی قبرش پهن کرد. و او اولین کسی بود بر روی خاکش پارچه پهن کردند.[27]

پیامبر اسلام(ص) بعدها نیز به زیارت قبر وی می‌رفت. [28]

ام العلاء مى‏گوید: در خواب دیدم در کنار عثمان بن مظعون چشمه‏اى جارى است. خوابم را برای پیامبر(ص) بازگو کردم و حضرتشان فرمود: آرى! آن چشمه، اعمال او است.[29]

از آن‌جا که عثمان بن مظعون در میان صحابه‌ی رسول خدا(ص) شخصیتی کم نظیر بود، امام علی(ع) به دلیل علاقه‌ای که به ایشان داشت، نام او را بر یکی از پسرانش نهاد. راوی می‌گوید: خدمت علی(ع) نشسته بودیم، فرزندش عثمان را صدا زد، بعد فرمود: او را به نام برادرم عثمان بن مظعون نام‌گذاری کردم‏.[30]

هم‌چنین امام علی(ع) در خطبه‌ای با تعبیر «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ‏ فِی‏ اللَّه‏» فردی را توصیف فرمود و از او به عنوان برادر خود یاد کرد و ویژگی‌های مثبت فراوانی را برای او برمی‌شمرد،[31]که برخی منابع گفتند مراد حضرتشان از این برادر، عثمان بن مظعون است.[32]


[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1053، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.

[2]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 3، ص 300، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.

[3]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض،ج 1، ص 212، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.

[4]. اصفهانی (مجلسی اول)، محمد تقی، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه، ج ‏2، ص 226، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، 1414 ق.

[5]. الطبقات ‏الکبرى،ج ‏3، ص 305.

[6]. انساب الاشراف،ج 1، ص 212.

[7]. الاستیعاب، ج 3، ص 1053.

[8]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏3، ص 301.

[9]. الموسوى، فخار بن معد،إیمان أبی طالب (الحجة على الذاهب إلى کفر أبی طالب)،محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد، ص 221، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1410ق.

[10]. الاستیعاب، ج 3، ص 1054.

[11]. همان، ص 1053.

[12]. قاضى ابرقوه، سیرت رسول الله، تحقیق، مهدوی، اصغر، ج ‏1،ص 355– 356، تهران، خوارزمى، چاپ سوم، 1377ش.

[13]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏3، ص 302 – 303.

[14]. «عقد اخوت؛ بیانگر فضیلت امام علی(ع)»، 68916؛ «صیغه عقد اخوت و برادری»، 11126؛ «وجود عقد اخوت در ادیان دیگر»، 65138.

[15]. الطبقات‏الکبرى،ج ‏3،ص 303.

[16]. الاستیعاب، ج ‏3، ص 1054.

[17]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏3، ص 301.

[18]. همان، ص 1053.

[19]. همان.

[20]. همان، ص 1054.

[21]. در برخی از نقل‌ها آمده است، رسول خدا(ص) صورت او را بوسید. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 161، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.

[22]. الاستیعاب، ج ‏3،ص 1053.

[23]. همان، ص 1054.

[24]. کافی، ج ‏3، ص 241.

[25]. مجلسی، محمد باقر،بحار الأنوار، ج ‏48، ص 297، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق.

[26].بحار الأنوار، ج ‏79، ص 91.

[27]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح، فیضی، آصف،‏ ج 1، ص 238، قم، مؤسسة آل البیت (ع)، چاپ دوم، 1385 ق.

[28]. الاستیعاب، ج ‏3، ص 1054.

[29]. الطبقات‏الکبرى، ج‏3، ص304.

[30]. بحار الأنوار، ج ‏31، ص 307؛ ج ‏45، ص 37- 38.

[31]. سید رضی، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 526، قم، هجرت، 1414 ق.

[32]. بحار الأنوار، ج ‏66، ص 296.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها