
لطفا صبرکنید
80604
- اشتراک گذاری
هرچند دلایل عقلی، بر لزوم معاد و جهانی غیر این زندگی دنیوی گواهی میدهند؛ اما کیفیت و چگونگی معاد و اینکه آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی، و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است، یا جسم برزخی و مثالی؟ اینها مسئلهای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آنرا ثابت نمود؛ به همین جهت گروهی از متکلمان، معاد را تنها جسمانی دانسته و به وجود روحی به غیر از جسم و مکانیسم بدن معتقد نیستند.
عدهای از فلاسفه به ویژه پیروان حکمت «مشاء» تنها به معاد روحانی معتقدند و میگویند پس از مرگ علاقۀ روح به بدن قطع میشود؛ اما از آنجا که روح موجود پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی و جاوید خواهد ماند.
اما بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و... به هر دو معتقدند و میگویند: در رستاخیز روح به بدن باز میگردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی است.
آنچه مسلم و قطعی است، این است که معاد و رستاخیز، مانند خداشناسی از عقاید همگانی پیروان ادیان و مذاهب به شمار میرود؛[1] لذا افرادی که به مبدأ حکیمی معتقدند -اگرچه از مذهب خاصی پیروی نکنند- به وسیلۀ وجدان باطنی و شعور درونی خود بدین باور عمومی(رستاخیز) اعتراف کرده، ولی در چگونگی آن اختلاف دارند.
آیا معاد جسمانی است یا روحانی، در صورت جسمانی بودن آیا بدن اخروی عین همان بدن طبیعی است که انسان در این جهان با آن زندگی میکرد، یا بدن لطیفتر، که از آن به بدن مثالی و یا برزخی تعبیر میکنند.
در اینجا به صورت خلاصه نظریات دانشمندان را مطرح، سپس نظریه مشهور را بیان میکنیم:[2]
- گروهی از متکلمان معاد را تنها جسمانی دانسته و به وجود روحی غیر از جسم و مکانیسم بدن معتقد نیستند.
- عدهای از فلاسفه به ویژه پیروان حکمت «مشاء» تنها به معاد روحانی معتقدند و میگویند: پس از مرگ علاقۀ روح به بدن قطع میگردد؛ اما از آنجا که روح موجود پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی و جاوید خواهد ماند. این نظریه از آنجا ناشی میشود که این گروه از فلاسفه نتوانستند اشکالات و شبهات معاد جسمانی را حل کنند، لاجرم به معاد روحانی معتقد شدند و معاد جسمانی را انکار کردند.
- بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و... به هر دو معتقدند و میگویند: در رستاخیز روح به بدن بازمیگردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی است. البته نه جسم بدون روح؛ بلکه جسمی که دارای روح است. دارندگان این نظریه خود به دو گروه تقسیم شدهاند:
الف) برخی از آنان معتقدند روح در قیامت به بدن طبیعی و عنصری که دارای فعل و انفعالات طبیعی و شیمیایی است بازمیگردد.
ب) عدهای نیز برآنند که روح در سرای دیگر به بدن مثالی و برزخی که لطیف است و جرم و ماده ندارد؛ اما از مقدار و شکل برخودار است تعلق میگیرد. این بدن لطیف به گونهای عین بدن دنیوی است و هرکس آنرا ببیند میگوید این همان انسانی است که در دنیا زندگی میکرد، ولی از این جهت که دارای جرم و ماده نیست و قابلیت فعل و انفعال شیمیایی و فیزیکی ندارد، با آن تفاوت دارد؛ مانند جسمی که انسان در خواب و رؤیا میبیند.
هرچند دلایل عقلی بر لزوم معاد و جهانی غیر این زندگی دنیوی گواهی میدهند؛ اما کیفیت معاد و اینکه آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است یا جسم برزخی و مثالی؟ اینها مسئلهای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آنرا ثابت نمود؛ به همین جهت است که حکیم ابنسینا میگوید:
باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آنرا پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر(ص) نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آنرا به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئنترین و کاملترین معیاری است که بشر میتواند از اینراه، حقایق اطمینانبخشی به دست آورد.[3]
بنابر این، ضروری است در باره کیفیت معاد به سراغ آیات قرآن و روایات رفت و در موضوع این امر خطیر از آنان مدد جست.
قرآن و معاد جسمانی
آیات قرآن به روشنی گواهی میدهد که معاد انسانها در رستاخیز تنها روحانی نیست؛ بلکه این بازگشت روحانی و جسمانی است. همچنین جسمی که روح به آن تعلق خواهد گرفت همان جسم عنصری دنیوی است. آیات فراوانی بر این مطلب دلالت دارد که در اینجا به جهت اختصار تنها به نقل چند نمونه اکتفا میکنیم:
- برخی از آیات در پاسخ کسانی است که زنده شدن استخوانها را محال میپنداشتند؛ مانند این آیات:
«بگو استخوانها را آنکس که آنها را بار نخست آفرید زنده میکند».[4]
«آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد»؟! «آرى قادریم که (حتّى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم»![5]
- تعدادی از آیات گواهی میدهند که انسان روز قیامت از قبر برخاسته و پای محاسبه میآید، آنجا که میفرماید:
«آیا نمیداند در آنروز تمام کسانى که در قبرها هستند برانگیخته می شوند».[6] و «... (بار دیگر) در «صور» دمیده میشود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان میروند».[7]
- گاه قرآن امکان معاد جسمانی را از راه وقوع آن در دنیا روشن میکند؛ مانند سرگذشت شگفتانگیز عزیر(ع) [8] و داستان حضرت ابراهیم(ع) در پرسش از خداوند، از چگونگی معاد جسمانی.[9] از اینکه قرآن کریم گاهی از طریق ارجاع به زندگی نخست و گاهی با ارائه نمونههایی از احیای مردگان؛ مانند داستان عزیر(ع) یا داستان اصحاب کهف و... سخن به میان میآورد، میتوان نتیجه گرفت که حیات مجدد انسان با همین بدن مادی همراه خواهد بود.
از سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز میتوان فهمید که معاد انسانها در سرای دیگر، با بدن طبیعی خواهد بود. آنحضرت در این باره میفرماید:
«بدانید که این پوست نازک انسان را بر آتش شکیبی نتواند بود، پس به خود رحم کنید ...».[10]
یا آنجا که میفرماید:
«... و رستاخیز پیش آید، آنگاه از قالب گورها ... بازشان گیرد و بیرونشان کشد، در حالی که همه در جهت امر خداوندی دواناند و به سوی معادش شتابان...».[11]
حضرتش در جایی دیگر فرمود:
«... و هر آنکس را زمین در درون خود دارد بیرون ریزد، پس خداوند آنان را در پی کهنگی، باز آفرینی کند، و در پی پراکندگی، اجزایشان را فراهم آورد...».[12]
- نعمتهای فراوانی که مژدۀ استفاده از آنها در بهشت به افراد نیکوکار داده شده، نظیر استفاده از میوههای رنگارنگ،[13] گوشت پرندگان،[14] ازدواج با حور عین،[15] و ...، از مواردی هستند که تصور آنها بدون جسمانی بودن معاد، دشوار به نظر میرسد.
بر این اساس، مشهور متکلمان، فلاسفه و عالمان دینی با بهرهگیری از آیات و روایات، معتقدند که معاد انسانها در قیامت جسمانی است.[16]
[1]. برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید از پاسخ 1916 (سایت: 1917)، (معاد جسمانی از نظر اهل کتاب) استفاده کنید.
[2]. ملاصدرا، مبدأ و معاد، احمدبن محمد الحسینی اردکانی، عبد الله نورانی، ص 433- 436، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362ش؛ سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص 290- 297، قم، شفق، چاپ دوم، 1379ش.
[3]. ابن سینا، الهیات شفاء، حسن زاده آملی، حسن، مقالۀ 9، ص 460، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376ش.
[4]. یس، 79. «قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیم».
[5]. قیامت، 3- 4. «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَه».
[6]. عادیات، 9. «أَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُور».
[7]. یس، 51. «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُون»".
[8]. بقره، 259. «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر».
[9]. بقره، 260. «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم».
[10]. معادیخواه، عبد المجید، خورشید بی غروب نهج البلاغة، خطبه 182، ص 218، نشر ذره، چاپ اول، 1373ش.
[11]. همان، خ 82، ص 80.
[12]. همان، خ 108، ص 125.
[13]. مرسلات 42، مؤمنون 19، صافات 42، دخان 55 و ...
[15]. الرحمن، 72، واقعه 22 و ... .
[16]. برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید از پاسخ 125 (سایت: 2404) استفاده کنید.