جستجوی پیشرفته
بازدید
28883
آخرین بروزرسانی: 1404/03/22
خلاصه پرسش
آیا ربوبیت تنها مخصوص خدای متعال است؟
پرسش
آیا ربوبیت تنها مخصوص خدای متعال است، یا بندگانی که دارای مقام خلیفة اللهی هستند، نیز در این زمینه تأثیر و سهمی دارند؟ (البته مراد غیر خالقیت است) اگر این نحوه از تأثیر را دارند؟ لطفا موضوع را به گونه‌ای که با عقیدۀ توحید تضادی نداشته باشد، توضیح دهید.
پاسخ اجمالی

 

«ربوبیت» از ریشه «ر ب ب»، در زبان عرب در مواردی؛ مانند مالک، صاحب و تربیت‌کننده به کار می‌رود. از آن‌جا که خدای متعال مالک تمام هستى‏ است، در نتیجه تدبیر تمام عالم از او خواهد بود. پس او «رب» تمامى ماسواى خویش است. با آن‌که تمام موجودات عالم، مظهرى از مظاهر حق‌‏اند، ولی برای این مظاهر اصول و اساسی وجود دارد؛ یکی از آنها مرتبۀ جاعلیت و ربوبیت است که اوّلین تنزّلات و تجلّیات ذات حقّ قیّوم مطلق است.

بر اساس بینش توحیدی، جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه نشانه، مظهر و تجلی آن ذات متعالی‌اند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند؛ بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت الهی به مخلوق فقط به عنوان این‌که مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.

از این‌رو، بر اساس حکمت و عرفان می‌توان گفت؛ انسان کامل که نمودار مجموع عالم جسمانى و عالم مثالى و نور است، می‌تواند مثال عالم ربوبیّت باشد، و به همین جهت گفته‌‏اند که انسان کامل مظهر اسم اللّه و ربوبیت الهی است. علاوه بر این‌که بر اساس سخن امام صادق(ع) انسان هر قدر در راه عبودیت و فنای در ذات خدا تلاش کند، به همان اندازه می‌تواند به مقام تجلّی ربوبی برسد.

هر چند فهم این مطالب و جدا کردن مرز بین توحید و شرک، غالبا برای عموم مردم دشوار است، و چه بسا در اثر نداشتن دانش لازم، دچار انحراف از توحید و افتادن در ورطۀ شرک می‌گردند، و به همین جهت ائمه(ع) یاران خود را از انتساب و به کارگیری صفت ربوبی در بارۀ خودشان(ائمه) برحذر می‌داشتند، ولی در عین حال با تثبیت اصل قطعی مخلوق و محتاج بودن آنها به خداوند، می‌توان ایشان را به داشتن برخی از صفات الهی و فرابشری توصیف کرد.

پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن پاسخ چند مطلب را باید متذکر شویم:

  1. معنای ربوبیت

«ربوبیت» از ریشه «ر ب ب»، در زبان عرب در مواردی؛ مانند مالک، صاحب، آقا(سید)، مدبر، قیم، منعم و تربیت‌کننده،[1] به کار می‌رود. لغت‌شناسان بر این باورند که واژۀ «رب» به صورت مطلق، فقط در مورد خدای متعال به کار می‌رود؛ اما به صورت مضاف در مورد غیر خدا نیز به کار می‌رود؛ مانند «رب البیت» و «رب الابل».[2]

راغب اصفهانی بر این عقیده است که ریشۀ اصلی این کلمه از تربیت است؛ یعنی خلق نمودن یک چیز لحظه به لحظه و در حالات مختلف تا به حد کمال برسد.[3]

علامه طباطبائی(ره) در توضیح واژۀ رب می‌گوید:

«معناى این کلمه مالکى است که امر مملوک خود را تدبیر کند، پس معناى مالک در کلمۀ «رب» خوابیده، و ملک نزد ما اهل اجتماع و در ظرف اجتماع، یک نوع اختصاص مخصوص است که به خاطر آن اختصاص، چیزى قائم به چیزى دیگر می‌شود، و لازمۀ آن صحت تصرفات است، و صحت تصرفات قائم به کسى می‌شود که مالک آن چیز است. وقتى می‌‏گوییم: فلان متاع ملک من است، معنایش این است که آن متاع یک نوع قیامى به وجود من دارد، اگر من باشم می‌‏توانم در آن تصرف کنم، ولى اگر من نباشم دیگرى نمی‌‏تواند در آن تصرف کند.

البته این معناى ملک در ظرف اجتماع است که -مانند سایر قوانین اجتماع- امرى وضعى و اعتبارى است، نه حقیقى، الاّ این‌که این امر اعتبارى از یک امر حقیقى گرفته شده، که آن‌را نیز ملک می‌‏نامیم.

توضیح این‌که: ما در خود چیزهایى سراغ داریم که به تمام معناى کلمه، و حقیقتاً ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است؛ مانند اجزای بدن ما، و قواى بدنى ما، بینایى ما، و چشم ما، شنوایى ما، و گوش ما، چشایى ما، و دهان ما، لامسۀ ما، و پوست بدن ما، بویایى ما، و بینى ما، و نیز دست و پا و سایر اعضاى بدن ما، که حقیقتاً مال ما هستند، و می‌‏شود گفت مال ما هستند؛ چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جداى از وجود ما هستى مستقلی ندارند، و معناى این ملک همین است که گفتیم؛ یعنی اولاً هستیشان قائم به هستى ما است. ثانیاً: جدا و مستقل از ما وجود ندارند. ثالثاً: این‌که ما می‌‏توانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معناى ملک حقیقى است.

آن‌گاه آنچه را هم که با دست‌رنج خود، و یا راه مشروعى دیگر به دست می‌‏آوریم، ملک خود می‌‏دانیم؛ چون این ملک هم مانند آن ملک چیزى است که ما به دلخواه خود در آن تصرف می‌‏کنیم؛ اما ملک حقیقى نیست، برای این که ماشین سوارى من و خانه و فرش من وجودش قائم به وجود من نیست، که وقتى من از دنیا می‌‏روم آنها هم با من از دنیا بروند، پس ملکیت آنها حقیقى نیست؛ بلکه قانونى و چیزى شبیه به ملک حقیقى است.

از میان این دو قسم ملک، آنچه صحیح است که به خدا نسبت داده شود، همان ملک حقیقى است، نه اعتبارى؛ چون ملک اعتبارى با بطلان اعتبار، باطل می‌‏شود. یک مال مادام مال من است که نفروشم، و به ارث ندهم، و بعد از فروختن اعتبار ملکیت من باطل می‌‏شود، و معلوم است که مالکیت خداى تعالى نسبت به عالم باطل شدنى نیست.

همچنین پر واضح است که ملک حقیقى جداى از تدبیر تصور ندارد؛ چون ممکن نیست به فرض، کره زمین با همه موجودات زنده و غیر زنده روى آن، در هستى خود محتاج به خدا باشد، ولى در آثار هستى مستقل از او و بی‌نیاز از او باشد. وقتى خدا مالک تمام هستی‌ها است، هستى کرۀ زمین از او است، و هستى حیات روى آن، و تمامى آثار حیات از او است، در نتیجه پس تدبیر امر زمین و موجودات در آن، و همه عالم از او خواهد بود؛ در نتیجه او رب تمامى ماسواى خویش است؛ چون کلمه رب به معناى مالک مدبر است».[4]

شیخ الرئیس ابن‌سینا نیز در این باره می‌گوید:

«ربوبیّت ربّ عبارت از: تربیت کامله حضرت حق سبحانه، مکوّنات و موجودات را، و تربیت نیز عبارت و اشارت است بتسویه مزاج بدنى؛ زیرا انسان موجود کامل محسوب نمی‌شود مادام که بدن او مستعدّ و آماده نشود. و مقرر است که همین استعداد حاصل نمی‌‏شود، مگر به تربیت لطیفه و تمزیج پاکیزه و نیکو که عقل عقلا از درک آن قاصر آید».[5]

  1. رتبۀ ربوبیت در میان صفات خداوند

در توضیح این مطلب می‌گوییم: با آن‌که تمام موجودات عالم، مظهرى از مظاهر حق‌‏اند و هر یک را مقام و موقعیتى است که مظهر یکى از صفات جمال و کمال و جلال است؛ و مظهر حق‌اند، با این‌حال عموم عارفان به ذکر حضرات خمس اکتفا کرده‌‏اند که آنها اصول حضرات‌اند و عبارت‌اند از:

  1. حضرت غیب مطلق که عالم آن عالم اعیان ثابته در حضرت علمیه است.
  2. حضرت شهادت که مقابل حضرت غیب است و عالم آن عالم ملک است.
  3. حضرت غیب مضاف که بر دو قسم است؛ یکى آن‌که نزدیک به غیب مطلق است و عالم آن عالم ارواح جبروتیه و ملکوتیه، یعنى عالم عقول و نفوس است.
  4. دیگر آن‌که اقرب و نزدیک‌تر به عالم شهادت است و عالم آن عالم مثال است.
  5. حضرت جامعه که جامع چهار حضرات است و عالم آن عالم انسان کامل است که جامع جمیع عوالم است.

در شرح دیوان امام علی(ع) حضرات خمس را چنین شمرده‌‏اند:

  1. حضرت غیب الغیوب و غیب مطلق،
  2. حضرت اسما و حضرت صفات و جبروت و برزخ البرازخ و برزخیت اولى و مجمع البحرین و قاب قوسین،
  3. حضرت افعال که عالم امر و عالم ربوبیت و غیب مضاف و غیبت باطن است.
  4. حضرت مثال و خیال منفصل،
  5. حضرت حس و ملک.[6]

بر این اساس، ربوبیت عبارت است از: مرتبۀ اسماء و صفات و افعال خداوند که همراه با تفصیل است؛ چنان‌که الوهیت اسم آن مرتبه الهى است که اسمای ذات و صفات و افعال به اجمال و بدون تفصیل وجود دارند؛ پس مرتبۀ ربوبیت پایین‌تر از مرتبۀ الوهیت است.[7]

به عبارت دیگر، مرتبت واحدیت به اعتبار ایصال و رساندن مظاهر اسما را که عبارت از اعیان و حقایق است، با کمالات ممکن و مناسب خود بر حسب استعدادات آنها در خارج، مرتبه ربوبیت نامند.[8]

در هر صورت، همان‌گونه که حکیم میر داماد گفته است: مرتبۀ جاعلیت و ربوبیت، اوّلین تنزّلات و تجلّیات ذات حقّ قیّوم مطلق است، و از این‌جا است که در سورۀ حمد که امّ الکتاب است، ربّ العالمین، به دنبال اسم ذات، یعنی الله آمده است: (الحمد للّه ربّ العالمین). ‏[9]

  1. آیا برای غیر خداوند می‌توان ربوبیت را به کار برد؟

در پاسخ باید گفت: بر اساس بینش توحیدی، جز ذات متعالی خداوند هیچ موجودی وجود استقلالی ندارد؛ غیر از او همه نشانه، مظهر و تجلی آن ذات متعالی‌اند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند؛ بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. بر این اساس، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت الهی به مخلوق، فقط به عنوان این‌که مظهر و تجلی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.

از این‌رو، بر اساس حکمت و عرفان می‌توان گفت: انسان کامل که نمودار مجموع عالم جسمانى و عالم مثالى و نور است، می‌تواند مثال عالم ربوبیّت باشد، و به همین جهت گفته‌‏اند که انسان کامل مظهر اسم اللّه و ربوبیت الهی است.

توضیح این‌که: عارفان و حکیمان متأله معتقدند: انسان که عالم اصغر است، مثال عالم ربوبیّت است که عالم اکبر است؛ یعنی انسان مجموعه‌ای از موجودات ملکى و لطایف ملکوتى است، و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبیّت است در انسان هست، انسان نمودار مجموع عالم جسمانى و عالم مثالى و نور است؛ و از این جهت گفته‌‌اند که انسان کامل مظهر اسم اللّه است؛ زیرا اسم اللّه شامل همۀ اسم‌هاى خداوند است و آن مرتبۀ ربوبیّت است؛ چون عالم ربوبیّت معنایی است که شامل جمیع موجودات است. البته خداوند قیوم بذاته و موجود به وجود اصلی و استقلالی است و غیر او وجودش فرعی و سایه‌ای است.[10]

در هر صورت، انسان کامل به دلیل جامعیت وجودی و برخورداری از مراتب بالای هستی، نسبت به مراتب پایین‌تر دارای نقش ربوبی و واسطه‌ای در خلق و پرورش آنها است؛ زیرا نفس انسان کامل واسطۀ فیض خداوند به سوی مخلوقات است.[11] علاوه بر این‌که بر اساس سخن امام صادق‌(ع) انسان هر قدر در راه بندگی و فنای در ذات خدا تلاش کند، به همان اندازه می‌تواند به مقام تجلی ربوبی برسد.[12]

نکتۀ پایانی این‌که، هر چند فهم این مطالب و جدا کردن مرز بین توحید و شرک، غالبا برای عموم مردم دشوار است و چه بسا در اثر نداشتن دانش لازم، دچار انحراف از توحید و افتادن در ورطۀ شرک می‌گردند، و به همین جهت ائمه(ع) یاران خود را از انتساب و به کارگیری صفت ربوبی در مورد خودشان(ائمه) برحذر می‌داشتند، ولی در عین حال با تثبیت اصل قطعی مخلوق و محتاج بودن آنها به خداوند می‌توان ایشان را به داشتن صفات الهی و فرابشری توصیف کرد.[13]


[1]. ابن منظور، لسان العرب، ماده «ربب»؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 1، ص 21- 22، بی جا، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بی تا؛ راغب اصفهانی، المفردات لالفاظ. القرآن الکریم، ماده «ربب».

[2]. المفردات لالفاظ. القرآن الکریم؛ لسان العرب، ماده «ربب».

[3]. المفردات، ماده «ربب».

[4]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 21، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏1، ص 34، قم،، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[5]‏. ابن سینا، پنج رساله‏، ص 59، همدان، دانشگاه بو على سینا، چاپ دوم، 1383ش.

[6]. سجادى، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى‏، ج 2، ص 732، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش.

[7]. همان.

[8]. همان، ج 3، ص 1759.

[9]. میر داماد، محمد باقر، جذوات و مواقیت‏، تصحیح و تعلیق، اوجبی، علی ص 198، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1380ش.

[10]. الهروى، محمد شریف نظام الدین احمد بن ، انواریه (ترجمه و شرح حکمة الاشراق سهروردى)، ص 188، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، 1363ش.

[11]. گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، ص22، چاپ اول، دار الفکر، 1381.

[12]. «العبودیة جوهر کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة». منسوب به جعفربن محمد علیه السلام، امام ششم علیه السلام‏، مصباح الشریعة، ج 1، ص 5، بیروت، موسسۀ الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1400ق.

[13]. «فَقَالَ (الصادق ع) اعْلَمَا أَنَّ لَنَا رَبّاً یَکْلَؤُنَا بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ نَعْبُدُهُ یَا مَالِکُ وَ یَا خَالِدُ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُمْ وَ اجْعَلُونَا مَخْلُوقِینَ فَکَرَّرَهَا عَلَیْنَا مِرَاراً وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى حِمَارِه». مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 47، ص 148، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403ق.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها