
لطفا صبرکنید
1040
قرآن کریم یکی از ویژگیهای کافران و اهل جهنم را چنین بیان میکند:
«[آنان کسانی هستند که] رشتهاى را که خدا امر به پیوند آن کرده میگسلند»![1]
چنانکه در بیان اوصاف بهشتیان میفرماید:
«آنها پیوندهایى را برقرار میدارند که خداوند دستور به برقرارى آن داده است».[2]
مقصود از پیوندی که مؤمنان آنرا برقرار داشته و کافران آنرا میگسلند، در نگاهی کلی شامل تمام رابطههایی خواهد شد که خدای متعال دستور به برقراری و خودداری از گسستن آنها داده است.[3]
گفتنی است برخی از مفسران، این آیات را تنها ناظر به برقراری پیوند خانوادگی«صله رحم» و بریدن رابطه خویشاوندى «قطع رحم» میدانند که خداوند به اولی فرمان داده و از دومی نهی کرده است، ولى دقت در مفهوم آیه بیانگر معناى وسیعتری است که البته مسئله مهم «صله رحم» و «قطع رحم» نیز یکى از مصداقهاى آن است؛ زیرا آیه میگوید: فاسقان پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع میکنند، این پیوندها میتواند شامل «پیوند خویشاوندى»، «پیوند دوستى»، «پیوندهاى اجتماعى»، «پیوند و ارتباط با رهبران الهى»، ... و در رأس آنها «پیوند و رابطه با خدا» باشد، و به این ترتیب نباید معناى آیه را منحصر به «قطع رحم» و زیر پاگذاشتن رابطههاى خویشاوندى دانست؛ زیرا بسیاری از کافران و فاسقان، به رابطههای خویشاوندی خود احترام میگذارند؛ اما به روابطی مانند امامت و ولایت توجهی نمیکنند.
از اینرو بعضى از مفسران، آیات یاد شده را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کردهاند که پیدا است این تفسیرها نیز بیانکننده بخشى از مفهوم کلى آیه است. [4]
در همین راستا میتوان گفت آنچه در برخی روایات، در بیان فراز قرآنی «ما اَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» آمده و رابطه موجود در آنرا به رابطه با امیرمؤمنان علی(ع) و ائمه اهلبیت(ع)، تفسیر نموده است،[5] در واقع در صدد بیان یکی از مهمترین مصداقهای آیه شریفه است.
[1]. بقره، 27؛ رعد، 25.
[2]. رعد، 21.
[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 343، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 154 و 155، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج1، ص 45، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.