جستجوی پیشرفته
بازدید
18154
آخرین بروزرسانی: 1393/09/04
خلاصه پرسش
چرا مسیحی نیستیم؟
پرسش
چرا یک مسیحی نیستیم؟ چه اعتقادات باطل و خرافی در مسیحیت وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
اعتقاد بنیادی مسیحیان بر این اساس است:
1. آدم(ع) به صورت پاک و تقدس یافته آفریده شد ولی هنگامی که از درخت ممنوعه خورد، تقدس یافتگی اولیه­اش را از دست داد. در نتیجه این گناه، طبیعت آدمی فاسد و گناه‌کار گردید و تمام ابناء بشر گناه‌کار و از رحمت الهی دور شدند.
2. برای جبران این گناه موجود در ذات بشر، توبه کافی نیست بلکه نیاز اساسی به پرداخت کفاره و فدیه‌ای پاک و خالص بود. این قربانی باید سالم و بی‌عیب و نقص می‌بود تا بتواند غضب خدا را از بشر سقوط کرده، فرو نشاند. بشر توانایی دادن قربانی را نداشت؛ زیرا تمام بشریت از نسل آدم بودند و میراث گناه بر تمام آنها حاکم بود، در نتیجه موجودی ناقص و معیوب بود. در مقابل، کسی که می‌بایست جایگزین انسان شود و جریمه و مجازات گناه بشر را متحمل گردد، خود باید یک انسان باشد. در نهایت خدا به خاطر نجات انسان از این وضعیت، ایثار کرده و پسرش را که هم ذات وی بود، به صورت یک انسان فرستاد و وی را در عوض گناهان بشر فدیه کرد و مرگ مسیح بر صلیب در حقیقت فدیه و تاوانی بود که پرداخت شد تا بشریت از وضعیت گناه نخستین رهایی یابد.
3. این داستان در اینجا خاتمه می‌یابد و ما به جهت گناهی که جد بزرگ ما در چند هزار سال پیش انجام داد، گناه‌کار شدیم و حال با ایمان به این‌که خدا برای برگشت انسان به سمت خود، فرزند خود را فرستاده تا قربانی گناه آن جد بزرگ شود، کفاره داده و نجات می‌یابیم. این بنیان دین مسیحیت است. علاوه بر این اصولی اعتقادی در مسیحیت مانند تثلیث وجود دارد که حتی در خود مسیحیت نیز با مخالفت‌های جدی روبرو شده است.
 
پاسخ تفصیلی
پیش از اینکه به نقد دین مسیحیت امروزی بپردازیم، لازم است به نکاتی توجه نماییم:
1. در اسلام، عیسای مسیح(ع) به عنوان پیامبری الهی و اولوا العزم شناخته شده و قرآن در مورد او می‌فرماید: «مسیح عیسى بن مریم؛ فقط فرستادۀ خدا، و کلمه(و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحى (شایسته) از طرف او بود. بنابر این، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید!».[1] ما مسلمانان به پیامبری حضرت عیسی، عصمت عیسی و استاد اخلاق بودن او، ایمان داریم و تمام آنچه را او گفت می‌پذیریم؛ از جمله گفته‌های او، ایمان و اعتقاد به پیامبر اسلام(ص) است. بنابر این، ما مسلمانان، خود را مسیحی واقعی دانسته و تمام دستورات عیسی(ع) را انجام داده‌ایم و به پیامبری ایمان آوردیم که عیسی(ع) به او بشارت داده بود.[2]
2. آنچه ما بدان معتقد نیستیم، اعتقاداتی است که امروزه بدان، دین مسیحیت می‌گویند و در آن حق و باطل، خرافات و حقیقیات و ... وجود دارد. ما معتقدیم آنچه مسیحیان امروزی، دین مسیحی می‌نامند، انتسابی نادرست به عیسای مسیح بوده و او هرگز بر این راه و اعتقاد دستور نفرموده است. دلیل بر این اعتقاد؛ وجود دروغ‌ها، خرافات، اسطوره‌سازی‌ها و ... است که در این مختصر تعدادی از این اعتقادات مخالف صریح عقل، خرافات و باور نکردنی‌های دین مسیح را بیان داشته و  معتقدیم عیسایی که در قرآن از او نام برده شده، بسیار باورپذیرتر و اخلاقی‌تر از عیسایی است که در مسیحیت امروز از آن یاد می‌شود.
3. نقد بر مسیحیت، به معنای رد و انکار تمام اعتقادات و باور‌های آنها نیست؛ زیرا آنها نیز با پیامبری الهی مأنوس بوده و کتاب آسمانی داشته‌اند، انسان‌های بزرگی در پیروی از دین مسیح به کتابت و موعظه پرداخته‌اند، مجموع اینها و بسیاری از عوامل دیگر سبب وجود برخی دستورات اخلاقی و محبت‌آمیز شده و به همین جهت مسیحیت را دین محبت و اخلاقی می‌دانند، مسلکی که دین اسلام نیز آن‌را تأیید می‌کند. بنابر این، آنچه بر مسیحت مورد انتقاد است، اعتقاداتی است که نه اخلاقی و نه عقلانی است و مسلمانان نیز بر همان‌ها انتقاد دارند، مواردی که سبب شده مسیحت امروز از آموزه‌های عیسی(ع) دور گشته و به او نه به عنوان پیامبر الهی و استاد اخلاق، بلکه فرزند خدا که تنها با اعتقاد به او می‌توان به کامیابی رسید، نگاه شود.
اما در این مختصر تعدادی از خرافات و اعتقادات توجیه‌ناپذیر مسیحیت بیان می‌شود که در میان مردم کمتر به اصل آن پرداخته شده است:
اثر گناه نخستین در میان تمامی نسل‌های بشر
داستان نافرمانی حضرت آدم(ع) و خوردن میوه ممنوعه، داستانی است که در تمام ادیان آسمانی، وجود دارد. آنچه مورد نظر ما در این بحث است، نگرش اعتقادی به این داستان بوده که در نظام الهیاتی مسیحی، بسیار اثرگذار است و اعتقادات مختلفی چون تثلیث و فدا شدن عیسی(ع) برای پاک کردن گناه تمام انسان‌ها و ... از این اعتقاد سرچشمه گرفته است.
در اعتقاد مسیحیان، آدم به صورت پاک و تقدّس یافته آفریده شد،[3] ولی هنگامی که از درخت ممنوعه خورد این نافرمانی سبب شد، تقدس یافتگی اولیه­اش را از دست بدهد که در نتیجه این گناه، طبیعت آدمی، فاسد و گناه‌کار گردید. در الهیات مسیحی به نافرمانی آدم و حوا که منجر به سقوط انسان شد، گناه نخستین می‌گویند. اثر این گناه، تنها در شخص آدم نبود، بلکه در رابطه میان تمام نسل آدم و خداوند اثر داشت.
در نتیجه این گناه، تمام ابنای بشر گناه‌کار شدند و تمام نسل‌ها از رحمت الهی دور گشتند. بعد از این گناه، رابطه میان انسان و خداوند به حدی بد بوده که پولس قدیس در کتاب مقدس مسیحی، از آن به دشمنی تعبیر می‌کند.[4] این اعتقاد نقش بسیار کلیدی در زندگی مسیحی دارد؛ زیرا آنان بر اساس این اعتقاد، می‌گویند خداوند برای از بین بردن این رابطه فرزند خود را فرستاد تا قربانی شود و ما (مسیحیان) با ایمان آوردن به مسیح و این‌که او برای پاک شدن ما قربانی شده، نجات خواهیم یافت.[5] آگوستین، یکی از بزرگ‌ترین الهی دانان مسیحی در این‌باره می‌گوید:
«تمام ابنای بشر به علت سقوط آدم به گناه آلوده شدند. گناه، ذهن انسان را تیره و تار ساخت و سبب شد، فرد گناه‌کار نتواند به درستی بیندیشد و در واقع گناه‌کار بودن ما کاملاً از کنترل ما خارج است؛ وضعیتی که زندگی ما را از بدو تولد آلوده می‌سازد و پس از آن نیز بر ما مسلط می‌شود. گناه، جزء طبیعت بشر شده است و گناه اولیه آدم یک بیماری ارثی را برای بشر حاصل کرد که به صورت ارثی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و بشر را در اسارتی فرو برده که خود به خود قادر نیست از چنگال آن رهایی یابد و در حقیقت از نظر یک مفهوم حقوقی، تقصیری را از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند و گناه پدری بر تمام فرزندانش بار می‌شود».[6]
این اعتقاد در کتاب مقدس نیز با صراحت بیان شده است و پولس در نامه‌های خود آغاز کننده این اعتقاد است.[7]
حال بر این اعتقاد که نقش کلیدی در ادبیات اعتقادی مسیحی است، می‌توان پرسید که چگونه گناه یک شخص بر تمام ابنای بشر و در تمام دوران‌ها باقی بوده است؟ چگونه می‌توان پذیرفت، شخصی را به جهت گناه یکی از اجداد او در هزاران سال پیش، مؤاخذه کنند و ذات او را گناه‌کار بدانند و رستگاری را از او بگیرند؟ این اعتقاد چگونه با رحمانیت خداوند سازگار است، که به جهت یک گناه با تمامی ابنای بشر قهر کرده و با آنها دشمن باشد و بعد برای جبران، پسر خود را بفرستد تا با قربانی شدن خود،‌ این گناه را از نسل بشر پاک گرداند. آیا این همان محبتی است که مبلغان مسیحی تلاش می‌کنند آن‌را به گوش همگان برسانند. شباهت این اعتقاد به اسطوره‌های ادیان ابتدایی بیشتر می‌ماند تا دینی که یک پیامبر آسمانی، مبلّغ آن بوده باشد.
نجات و رستگاری انسان
در ادامه گناه نخستین، این بحث پیش می‌آید که چگونه این بشرِ سقوط کرده، می‌تواند خداوند را از خود خشنود سازد. براساس اعتقاد مسیحی، برای جبران این گناه موجود در ذات ما، توبه کافی نیست بلکه برای جبران، نیاز اساسی به پرداخت کفاره و فدیه‌ای پاک و خالص بود. این قربانی باید سالم و بی‌عیب و نقص می‌بود تا بتواند غضب خدا را از بشر سقوط کرده، فرو نشاند. بشر، توانایی دادن قربانی را نداشت؛ زیرا تمام بشریت از نسل آدم بودند و میراث گناه بر تمام آنها حاکم بود، در نتیجه موجودی ناقص و معیوب بود. در مقابل، کسی که می‌بایست جایگزین انسان شود و جریمه و مجازات گناه بشر را متحمل گردد خود باید یک انسان باشد. در نهایت، به جهت نجات انسان از این وضعیت، ایثار کرده و پسرش را که هم ذات وی بود، به صورت یک انسان فرستاد و وی را در عوض گناهان بشر فدیه کرد و مرگ مسیح بر صلیب در حقیقت فدیه و تاوانی بود که پرداخت شد تا بشریت از وضعیت گناه نخستین رهایی یابد. در این نجات، قربانی شدن عیسی(ع) نیز نقش کلیدی دارد: «او برای گناهان ما قربانی داد. این قربانی را از کجا آورد، قربانی پاک و بی‌عیبی که بتواند تقدیم خدا کند؟ او خود را به عنوان قربانی تقدیم کرد؛ زیرا قربانی دیگری نیافت».[8]
حال هر شخصی که بخواهد به دین مسیحی وارد شود باید بپذیرد که عیسای مسیح در راستای بخشیده شدن گناه انسان فدا شده است و از طریق ایمان به چنین امری، ذات گناه‌کار انسان پاک می‌شود: «بعد از اجرای تمام روش‌های گذشته، بالأخره خود نجات دهنده ظاهر گردید. به وسیله مرگ خود، گناهان ایمان‌داران عهد عتیق و عهد جدید را کفاره کرد، اکنون خدا نجات توسط مسیح را به همه عرضه می‌کند ... تنها چیزی که از انسان خواسته می‌شود این است که آنچه را خدا در مسیح آماده کرده، استقبال نماید».[9]  این اعتقاد با صراحت در کتاب مقدس آمده و اصلی‌ترین اصول دین مسیحی است.[10]
تثلیث
آموزه «تثلیث» از جمله مهم‌ترین اعتقاد مسیحیان است. این اعتقاد با اناجیل چهارگانه هم‌خوانی چندانی ندارد، به گونه‌ای که تنها می‌توان برای تثلیث، شواهدی از کتاب مقدس استنباط کرد ولی ادله محکم و صریحی که دلالت بر این اعتقاد بزرگ نماید، وجود ندارد. امّا نظریه تثلیث همیشه مورد اتفاق کلیسا نبوده و بسیاری از مسیحیان، آن‌را مورد نقد و بررسی خود قرار داده‌اند و حتی اختلافات بسیاری در جامعه مسیحی پیرامون آن شکل گرفته است. گروهی از مسیحیان، با استناد به تعالیم تورات و سخنان مسیح، معتقد به یگانگی و توحید خداوند شده و عیسی(ع) را تنها پیامبر می‌دانستند. در مقابل، کسانی بودند که به پیروی از پولس، قائل به خداوندی عیسی(ع) شده و تثلیث را تأیید کردند. در نهایت این اختلاف، شورایی در کلیسای مسیحی برقرار شد که به آن شورای «نیقیه» می‌گویند. این شورا پس از بحث و گفت‌وگوهای بسیار، نظریه پیروان پولس را تأیید کرد و قول به تثلیث، قول ثابت کلیسای مسیحی گردید.[11] قولی که در درون خود تناقضاتی داشته و اعتقاد به خدای واحد را خدشه دار می‌کند و معتقد به تثلیثی می‌شود که هم خدای سه‌گانه را می‌پرستد و می‌گوید اینها سه خدا می‌باشند و در عین حال خدای واحدی هستند. بر این اعتقاد، ردیات بسیاری از مسیحیان و غیر مسیحیان وجود دارد.[12]
نقش صلیب
با توجه به مباحثی که در مورد گناه نخستین، تثلیث و نجات مطرح گردید، نقش صلیب نیز مشخص می‌شود؛ زیرا وقتی خداوند خود برای نجات بشر آمده و قربانی شد، انسان نجات پیدا می‌کند. در این اعتقاد، صلیب وسیله‌ای برای نجات بشر گردیده است. صلیب وسیله‌ای بود تا توسط آن انسان گناه‌کار با فدیه دادن خداوند، پاک و نجات یافته گردد. در نتیجه این عقائد، یک مسیحی به صلیب احترام می‌گذارد و با آن توسلی به عیسای مسیح کرده و خود را به یاد او و از جان‌گذشتگی او برای نسل انسان، می‌اندازد.
اناجیل مسیحیت
تمام عهد جدید که مجموعه‌ای از کتاب‌های مقدس مسیحیان است، بعد از عیسی(ع) نوشته شده و هیچ‌یک از گروه‌های مسیحی اعتقاد ندارد که این اناجیل توسط عیسی(ع) کتابت یافته باشد، برخی از این کتاب‌ها توسط بعضی از حواریون و برخی دیگر توسط رسولان و مبلغان مسیحی، نوشته شده است. آنها برخلاف ما مسلمانان معتقدند، حضرت عیسی هرگز کتابی نیاورده است و اصلاً لازم نبوده که کتابی بیاورد؛ زیرا عیسی(ع) خود خداست و عین وحی است و کتاب برای آنهایی است که بدان‌ها وحی می‌شود نه آن‌که خود خدا هستند. البته مسیحیان می‌گویند که نویسندگان اناجیل تحت سیطره روح القدس کتاب‌ها را نوشته‌اند و این گونه تقدس کتاب را برای خود درست می‌کنند. نویسندگان این اناجیل افرادی هستند که اسم آنها بر خود اناجیل نهاده شده است. بنابر این، در مسیحیت به کتاب مقدسی معتقد است که ادعایی در این‌که مسیح آورنده و نویسنده آن باشد، وجود ندارد.
فرار از شریعت
طبق آیات قرآن و برخی از اناجیل، عیسی(ع) مهر تأییدی بر شریعت یهود زده و همان شریعت را به مردم سفارش می‌کرده است و تنها در برخی از احکام تغییراتی داد:
«و آنچه را از تورات پیش از من بوده تصدیق می‌دارم و [آمده‏ام‏] تا برخى از چیزهایى را که [در گذشته به سزاى ستمکارى وگناهانتان‏] بر شما حرام شده حلال کنم، و براى شما نشانه‏اى [بر صدق رسالتم‏] از سوى پروردگارتان آورده‏ام پس [اى بنى‏اسرائیل!] از خدا پروا کنید و مرا فرمان برید»؛[13] «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و انجیل با صُحف انبیاء را باطل سازم بلکه تا تمام کنم».[14] او حتی بر این امر تأیید نیز کرده و می‌گوید: «پس هر که یکی از این احکامِ کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود؛ اما هر که به آن ‌عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما می‌گویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان[15] افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد».[16] این نگاه در میان حواریون عیسی(ع) نیز وجود داشت و آنها نیز خود را یهودیانی مقید می‌دانستند، با این تفاوت که به مسیح بودن عیسی(ع) معتقد بودند.[17]
اما این نگاه خیلی زود در اقلیت قرار گرفت و حتی با گذر زمان از بین رفت، به گونه‌ای که امروزه شریعتی در دین مسیحی یافت نمی‌شود. پولس که ادبیات و بنیان‌های مسیحیت را شکل داده، نقش کلیدی در این تغییر دارد. مسیحی شدن پولس آغازی بر پایان زندگی کوتاه شریعت در میان مسیحیان بود. او بعد از این‌که اصل گناه نخستین را تقریر کرد و ذات انسان را گناه‌کار دانست، عیسی(ع) را منجی دانست و گفت با ایمان به مسیح و این‌که او برای پاک شدن گناه انسان قربانی شد، انسان نجات یافته و می‌تواند از اثر گناه نخستین رها گردد. حال وقتی ایمان به مسیح چنین اثری ایجاد می‌کند، دیگر چه نیازی به شریعت بوده است، بلکه شریعت برای دورانی بود که عیسی(ع) هنوز نیامده بود: «به خوبی می‌دانیم که انسان با اجرای احکام شریعت، هرگز در نظر خدا پاک و بی‌گناه به حساب نخواهد آمد، بلکه فقط با ایمان به عیسای مسیح، پاک و بی‌گناه محسوب خواهد شد. بنابراین، ما نیز به عیسای مسیح ایمان آوردیم تا از این راه مورد قبول خدا واقع شویم، نه از راه انجام شریعت یهود؛ زیرا هیچ‌کس هرگز با حفظ احکام شریعت، نجات و رستگاری نخواهد یافت».[18] این نظر پولس به علت‌های مختلف و با گذشت زمان، مورد قبول جامعه مسیحی می‌افتد و امروزه در جامعه مسیحی دستوری تحت عنوان عمل به شریعت وجود ندارد. البته اعمالی در قالب شعائر در کلیسای مسیحی وجود دارد که بیشتر آیین‌های کلیسایی دارند نه آنچه در تحت مفهوم شریعت قرار می گیرد.[19]
نظریه پولس مخالف نظر خود عیسی(ع) بوده است و حتی مناظره و گفت‌وگوهایی در این مورد میان او و حواریون عیسی(ع) شکل گرفت و حواریون نظریه او در رد شریعت را نمی‌پذیرفتند و برخی از آنها رساله‌ای در این موضوع نوشته‌اند.[20] با این حال جامعه مسیحی نظریه‌ای را پذیرفت که مخالف نظریه پیامبر و حواریون او بوده است. البته این انتقاد به غیر از نقدهایی است که بر اصل این نظریه وارد است.
عشای ربانی
در کتاب مقدس داستانی در مورد شب دستگیری عیسی(ع) نقل شده که اهمیت بسیاری دارد. عیسی(ع) در باغی که در همان‌جا دستگیر شد، به همراه شاگردانش بودند «و چون ایشان غذا می‌خوردند، عیسی(ع) نان را گرفته برکت داد و پاره کرد، به شاگردان داد و گفت بگیرید و بخورید، این است بدن من و پیاله را گرفته شُکر نمود و بدیشان داده گفت همه شما از این بنوشید، زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می‌شود ...».[21] با توجه به این متن سنتی در کلیسا و در میان مسیحیان شکل گرفت که بدان عشای ربانی می‌گویند. «آنها در این مراسم، نان و شراب را به عنوان اینکه تبدیل به گوشت و خون عیسی(ع) می‌شود، می‌پذیرند. مسیحیان باور دارند که نان حقیقتا به گوشت مسیح و شراب به خون مسیح تبدیل می‌شود و این نان و شراب در بدنشان دفع نمی‌شود».[22]
پیرامون این اعتقاد رسم‌ و آیین‌های متفاوتی در میان فرقه‌های مختلف مسیحی شکل گرفته است. اما توجه به این نکته، مهم است که آنها به خصوص در کلیسای کاتولیک،[23] اعتقاد راسخ دارند که این نان و شراب تبدیل به گوشت و خون عیسی(ع) می‌شود و بحث‌های علمی نیز پیرامون آن شکل گرفته و حتی تلاش می‌کنند از نظر علمی و نوعی معجزه انگارانه این تبدیل را تقریر کنند.
 

[1]. نساء، 171.
[2]. صف، 6: «هنگامى که عیسى پسر مریم گفت: اى بنى اسرائیل! من که فرستاده خدا به سوى شما هستم توراتى را که نزد من است تصدیق می‌کنم و نیز بشارت دهنده رسولى هستم که بعد از من می‌آید، و نامش احمد است».
5330؛  نام احمد در انجیل
[3]. تیسن، هنری، الهیات مسیحی، ترجمه: کشیش میکائلیان، ص 175،حیات ابدی، تهران، بی‌تا.
[4]. نامه پولس به رومیان؛ 5: 10.
[5]. ر.ک: همان.
[6]. مک کراث، آلیستر، در آمدی بر الاهیات مسیحی، ترجمه دیباج، عیسی، مشاور الهیاتی: فاتحی، مهرداد، ص 475، کتاب روشن، تهران، 1385ش.
[7]. ر. ک: رومیان 5: 12- 19 ؛ قرنتیان، 15: 21 – 22.
[8]. در آمدی بر الاهیات مسیحی، ص 433.
[9]. الهیات مسیحی، ص 196.
[10]. ر. ک: رومیان، 3: 21 – 26.
[11]. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، درسنامه ادیان ابراهیمی، ص 138 - 139، کتاب طه، قم، 1386ش.
[12]. برای اطلاع از تثیلیث و ردیات آن از نگاه مسلمانان ر.ک:
993؛  اعتقاد مسیحیت به فرزند داشتن خدا
13642؛  آیا کتاب مقدس تثلیث را اثبات می کند؟
[13]. آل عمران، 50.
[14]. متی؛ 5: 17.
[15]. و این دو گروه فرقه‌های اصلی یهود در آن زمان بوده‌اند و هر دو گروه از مخالفان اصلی حضرت عیسی(ع) به حساب می‌آمدند.
[16]. متی، 5: 19 – 20.
[17]. مری جو ویور، در آمدی به مسیحیت، ترجمه: قنبری، حسن، ص 101، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1381ش.
[18]. رساله به غلاطیان؛ 2: 16.
[19]. برای اطلاعات بیشتر ر. ک: درسنامه ادیان ابراهیمی، ص 215 – 220.
[20]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: رساله یعقوب.
[21]. متی؛ 26: 26 – 28.
[22]. توفیقی حسین،‏ آشنایی با ادیان بزرگ‏، ج 2، ص 52، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران، 1381ش.
[23]. کاتولیک؛ یکی از فرقه‌های اصلی و بزرگ مسیحی است که بیشترین پیرو را در جامعه مسیحی دارد و قرن‌ها قدرت اول اروپا حساب می‌شدند. رهبری این کلیسا به دست پاپ بوده و مرکزیت آنها در واتیکان است.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها