جستجوی پیشرفته
بازدید
40437
آخرین بروزرسانی: 1392/04/27
خلاصه پرسش
چرا امام صادق(ع) به یکی از یاران خود دستور داد تا وارد تنور پر از آتش شود؟ آیا اصل این دستور و انجامش توسط آن فرد عاقلانه است؟
پرسش
آیا ماجرای دستور امام صادق(ع) به یکی از صحابه‌اش مبنی بر این‌که داخل تنور برود درست است!؟ اگر درست است پس عقل انسان کجا می‌رود؟
پاسخ اجمالی
در روایات آمده است فردی از خراسان نزد امام صادق(ع) آمد و او را به جنگ برای باز پس‌گیری خلافت دعوت کرد. اما امام به خراسانی دستور داد وارد تنور پر از آتش شود و او از این عمل خودداری کرد، در همین حال هارون مکی وارد شد و امام همان دستور را به او داد و او انجام داده و وارد تنور داغ شد، اما در نهایت هیچ آسیبی به او نرسید.
دستورهایی مانند آنچه در پرسش آمده و یا آنچه قرآن از دستور طالوت مبنی بر خودداری از نوشیدن آب با وجود تشنگی مفرط نقل می­کند، عمومیت ندارند و تنها در برخی مواقع خاص صادر شده است. بیان این دستور از طرف امام(ع) تنها به جهت بیان یک حقیقت بر خراسانی بود، امام با این دستور خاص قصد داشت علت جهاد نکردن خود را بیان کند و می‌دانست مفسده‌‌ای بر این امر وجود ندارد. همچنین هارون مکی که این دستور را انجام داد و وارد تنور شد نیز خلاف عقل عمل نکرده است، بلکه عمل او مطابق با عقل واقعی بوده است؛ زیرا او به امام و علم الهی و عصمتش اطمینان داشته؛ لذا یقین به خیر بودن این امر کرده و می‌دانست دستور امام(ع) بدون حکمت و مصلحت نیست.
 
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن موضوع مورد بحث، نخست متن روایت مورد بحث را بیان و سپس به بررسی آن می­پردازیم:
مأمون رقّی نقل می‌‌کند: خدمت امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت ای فرزند رسول خدا! چقدر شما رئوف و مهربان هستید. شما امام هستید، چرا دفاع از حق خود نمى‌‌کنید با این‌‌که بیش از صد هزار شیعه آماده نبرد دارید.
امام(ع) فرمود: «خراسانى بنشین، خوش آمدی». سپس به خدمت‌کار فرمود: «تنور را روشن کن!».
خدمت‌کار امام(ع) تنور را روشن کرد. و امام(ع) رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: «داخل تنور شو!».
خراسانى با التماس گفت: ای فرزند رسول خدا! مرا با آتش مسوزان. از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد.
امام(ع) فرمود: «تو را بخشیدم».
در این هنگام هارون مکى وارد شد در حالی‌که کفش خود را با دست گرفته بود، گفت: «السلام علیک یا ابن رسول اللَّه».
امام(ع) فرمود: «کفش­هایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین!».
هارون مکی، کفش­هایش را انداخت و در داخل تنور نشست.
در این هنگام امام(ع) با مرد خراسانی به سخن­گفتن پرداخت و مانند کسی که در خراسان بوده از جریان‌هاى آن منطقه  خبر داد. سپس فرمود: «خراسانى برو ببین در تنور چه خبر است».
خراسانی می‌گوید: به جانب تنور رفتم، دیدم هارون مکی چهار زانو در تنور نشسته است. بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد.
امام(ع) فرمود: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا مى‏شود؟!»
خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست.
امام(ع) فرمود: «به خدا یک نفر هم پیدا نمى‏شود، ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکی) نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می‌دانیم».[1]
در این روایت یک دستور وجود دارد که نسبت به دو شخص صادر شده؛ یکی نسبت به سهل بن حسن خراسانی و دیگری به هارون مکی. تفاوت این دو شخص و عملکردشان سبب می‌شود که این دستور را در دو حالت مجزا بررسی کنیم. علاوه بر لزوم بیان این،‌ باید برای فهم این دستور یا پیشنهاد امام توجه به نکاتی کرد:
1. دستورهایی مانند این، عمومیت ندارند و تنها در برخی مواقع خاص صادر شده است که باید همه آنها را با توجه به شرائط و افراد مورد مخاطب، بررسی کرد تا به نتیجه مورد نظر رسید. در روایت مورد بحث نیز چنین دستوری از موارد اندک بوده و نمی‌توان جنبه عمومی به آن داد، بلکه سیره پیامبران و امامان  برخلاف این بوده و تنها در موارد محدود و معدود، چنین دستوراتی می‌دادند.
2. این دستور و دستوراتی مانند این، مطلوبیت ذاتی و فی نفسه ندارند؛ یعنی مقصود اصلی امام وارد تنور شدن نیست، بلکه مطلوب واسطه‌ای می‌باشند یعنی در راستای هدفی هستند که برای نیل به آن وجود چنین دستوراتی لازم است.
3. امام(ع) این دستور را نخست به خراسانی داده بود و با توجه به این که خراسانی خدمت امام آمده بود تا پیشنهاد جنگ دهد. او وجود صد هزار جنگجوی در رکاب امام را بیان کرده و حضرت را به إحیای حق خود وا می‌دارد، اما امام به واقع امر آگاه بود و می‌دانست او اگر چه مُحِب و دوستدار است، اما تا چه اندازه می‌توان به او اعتماد کرد و حدود اطاعت او از امام چقدر است؛ لذا دستور به ورود به تنور داد تا حقیقت امر بر او نیز آشکار شود.
بیان چنین دستوری به خراسانی تنها برای نشان دادن هدف امام از آغاز نکردن این جنگ بوده است؛ لذا وقتی امر بر خراسانی آشکار شد، امام به او گفت: «تو را بخشیدم».
توجه به این نکته ضروری است که اگر امام (ع) خراسانی را این گونه امتحان نمی‌نمود، چه بسا تاریخ، امام (ع) را سرزنش می‌نمود که با توجه به وجود صد هزار مرد جنگی کوتاهی نموده و در مقابل ستمگران قیام نکرده و از مظلومان دفاع ننموده است.
4. برای فهم و دقت بیشتر در دستور امام(ع) به هارون مکی نمونه‌ای را بیان می‌کنیم؛ یک عمل جراحی را در نظر بگیرید؛ عملی که در آن شکم انسان را پاره می‌کنند و اجزای موجود در آن را بیرون می‌آورند. دو نوع نگاه به این عمل وجود دارد. کسی که اطلاعی از عمل ندارد، از جا کنده شده و با آن مخالفت می‌کند، به اصل آن پی نبرده و در مقابل آن جبهه گیری می‌کند، از عقل و اخلاق در مذمت آن استفاده کرده و در مذمت جراح سخن می‌راند، اما کسی که از این عمل جراحی آگاه است و دکتر متخصص را می‌شناسد، چه موضعی می‌گیرد. او چیزی جز خیر در آن نمی‌بیند و هر چقدر اطمینان و ایمان او به این عمل و پزشک آن بیشتر باشد، ناراحتی و استرس کمتری در خود راه می‌دهد. موضوع مورد بحث و موارد مشابه نیز چنین است. امثال هارون مکی، امری خلاف عقل نکرده‌اند، او به امام و علم الهی و عصمت ایشان اطمینان کامل داشت. اطمینان او به حدی بود که دستور امام را نه تنها خلاف عقل ندانسته بلکه حتی خیر خود را نیز در آن دیده است او می‌دانست امام عالمِ به علم ادنی و معصوم دستور خلاف حکمت و عقل و مصلحت نمی‌دهد، او با این پیش فرض، کار امام را حکیمانه و عاقلانه می‌دانست و لو این که فعلاً عقل او جزییات کار را درک نکند، اما این‌که شاید برخی از ما این عمل را خلاف عقل بدانیم به این جهت است که حقیقت علم الهی امام بر ما آشکار نیست و وقتی از این علم و عصمت امام آگاهی یافتیم، ما نیز هیچ خلافی در آن نمی‌بینیم.
5. نمونه چنین داستان و گفتاری در قرآن و از زبان طالوت نیز بیان شده که ما را در فهم درست این روایت و روایت‌های مشابه کمک می‌کند: طالوت با نشانه‌های اعجاز آمیز به رهبری بنی اسرائیل منسوب شد و سپاهیان بسیار فراهم کرد و به سمت جالوت و سپاهیانش حرکت کرد تا با آنها بجنگد. اما سپاهیان او یک دست نبوده و بسیاری از آنان ایمان و اعتقاد قلبی به طالوت نداشتند و همین سبب امتحانی سخت بر بنی اسرائیل شد[2] که قرآن آن‌را این‌گونه بیان می‌دارد: «پس زمانى که طالوت با سپاهیان [براى جنگ با دشمن از شهر] بیرون رفت، گفت: بى‏تردید خدا شما را به وسیله نهر آبى آزمایش مى‏کند پس هر که [به هنگام تشنگى‏] از آن [سیر] بنوشد، از من نیست و هر که از آن نخورد، از من است، مگر کسى که با دستش کفى آب برگیرد [که او نه از من است و نه مردود از سپاه‏]. پس جز اندکى از آنان همگى از آن نوشیدند. و زمانى که او و کسانى که با او ایمان آورده بودند از نهر گذشتند، [گروهى از آنان‏] گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهیانش نیست. ولى کسانى که یقین داشتند که دیدارکننده خدایند، گفتند: چه بسا گروه اندکى که به توفیق خدا بر گروه بسیارى پیروز شدند، و خدا با شکیبایان است».[3]
حال اگر کسی به واقع امر اطلاع نداشته باشد و با این ماجرا روبه رو شود، طالوت را به جهت این سیاست سرزنش می‌کند و می‌گوید به سپاهی که به جنگ می‌رود و تشنه نیز هست، چگونه چنین دستوری داده می‌شود و آیا چنین دستوری مطابق با عقل و اخلاق نیز است. اما اگر کسی به واقع امر اطلاع داشته و گفتار طالوت را سخن خداوند بداند، قطعاً می‌تواند علت چنین دستوری را متوجه شده و به حقیقت آن پی ببرد و جالب این است که در نتیجه چنین غربالی است که سپاه طالوت با اندکی افراد، پیروز شده که در نهایت آن، جالوت توسط داود کشته می‌شود که قرآن در آیات خود به این پیروزی اشاره کرده است.[4]
 

[1]. ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج 4، ص 237، ، علامه،  قم، 1379ق؛‏ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 47، ص 123، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[2]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 242، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[3]. بقره، 249: « فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ».
[4]. بقره، 250 – 251: «و چون [طالوت و اهل ایمان‏] براى جنگ با جالوت و سپاهیانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایى فرو ریز، و گام‏هایمان را استوار ساز، و ما را بر گروه کافران پیروز گردان. پس آنان را به توفیق خدا شکست دادند. و داود [جوان مؤمن نیرومندى که در سپاه طالوت بود] جالوت را کشت، و خدا او را فرمانروایى و حکمت داد، و از آنچه مى‏خواست به او آموخت. و اگر خدا [تجاوز و ستم‏] برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‏کرد، قطعاً زمین را فساد فرا مى‏گرفت ولى خدا نسبت به جهانیان داراى فضل و احسان است».
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • اصطلاح فلسفى «دائمی یا اکثری نبودن قَسر» را توضیح دهید؟
    3074 جبر یا اختیار و عدالت پروردگار 1400/12/11
    اصطلاح فلسفی «قَسر» در مقابل «طبع» مرادف با «جبر» است. و حرکت قسرى حرکت بر خلاف میل را گویند؛ یعنی حرکتى که از خارج بر اجسام تحمیل شود. به عبارت دیگر، محرک اجسام گاه میل و طبع آنها است، و گاه عامل خارجى است که شق ...
  • قوم عمالقه چه کسانی بودند؟
    33015 تاریخ 1392/01/24
    عمالقه؛ امتی بزرگ با قامتی دراز و تنومند، آنها قومی باستانی و کهن بودند که در مناطق مختلف جهان سکونت داشتند. در قرآن به صراحت اسمی از اینان برده نشده است، اما برخی از مفسران، آیاتی که اشاره به اقوامی قوی هیکل و درشت اندام دارد را ...
  • آیا اهل بیت(ع) از پهلوی راست مادرانشان به صورت نور متولد شده‌اند؟
    23282 درایه الحدیث 1393/04/03
    یک. در ارتباط با پرسش اول باید گفت؛ احمد بن جعفر طوسی از حکیمه دختر امام جواد(ع) نقل می‌کند که امام حسن عسکری(ع) فرمود: ما اوصیاء در شکم حمل نمی‌شویم، بلکه در پهلو حمل می‌شویم و از رحم خارج نمی‌شویم، بلکه از ران خارج می‌شویم؛ زیرا ما نور ...
  • آیا امام علی(ع) با فرزندانشان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باجناق بودند؟! این ازدواج با رباب و خواهرانش بود و یا با لیلی و خواهرانش؟
    24882 تاريخ بزرگان 1398/10/11
     بر اساس برخی از گزارش‌های تاریخی، در زمان خلافت عمر بن خطاب(خلیفه دوم)، امام علی(ع) با «محیاه»، امام حسن(ع) با «سلمی» و امام حسین(ع) با «رباب»[1] که سه خواهر و همگی دختران فردی مسیحی و تازه مسلمان‌شده به نام امرء القیس
  • قیامت یعنی چه؟
    56953 معاد و قیامت 1386/11/04
    قیامت یعنی‌ برخاستن‌ انسان‌ از خاک‌ و حضور در عالم‌ پس‌ از مرگ‌. نام های قیامت عبارتند از: الواقعة، الراجفة، الطامة، الصاخة، الحاقة، یوم الفصل، یوم الندم، یوم النشور، یوم الحق، یوم المسألة، یوم الفراق، یوم الحساب، یوم الحکم، یوم العذاب، یوم المحاسبة و یوم التلاق و ...
  • منظور خداوند از محو باطل و اثبات حق به وسیله قدرت کلام چیست؟
    11275 تفسیر 1392/11/07
    خدای متعال در آیه 24 سوره شوری در ارتباط با قدرت کلامش می‌فرماید: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِک و یَمْحُ اللَّهُ الْباطِل وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِه...»؛ بلکه می‌گویند که بر خداوند دروغ بسته است! (چنین نیست، زیرا کار در دست خدا ...
  • زنی که رحِم ندارد، اگر خونی با صفات حیض ببیند، چه حکمی دارد؟
    18635 حیض و نفاس 1394/01/16
    در فرض سؤال، اگر آن خون، ناشی از جراحت نباشد، حکم حیض را دارد؛ البته برخی مراجع[1] آن را حیض ندانسته و برخی[2] نیز معتقدند: در این صورت، زن باید احتیاط نموده و محرمات حائض را ترک و واجبات مستحاضه ...
  • از چه تاریخی اسلام وارد خوزستان شد؟
    12344 تاريخ کلام 1388/11/17
    در تاریخ آمده است: چون هرمزان از جنگ قادسیه برگشت و در اهواز بر تخت پادشاهی نشست، اطراف اهواز شهرهایی؛ چون میشان، و شهرهاى ایله بود؛ مسلمانان به آن جا رسیده بودند؛ سپاه بصره با سپاه کوفه یکى شدند؛ سپاه مسلمانان به دو بخش تقسیم شدند و سلمى ...
  • سوره‌های مکّی و مدنی طی چند سال نازل شدند و موضوع آنها چه چیز بود؟
    41186 علوم قرآنی 1391/07/03
    در این‌که مکّى یا مدنى بودن سوره‌ها بر اساس چه معیاری است، میان مفسران چند نظر وجود دارد که دو مورد از آن ذکر می‌شود. 1. مشهور مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی زمان نزول را معیار قرار داده‌اند، و گفته‌اند: آنچه پیش از هجرت پیامبر ...
  • آیا از طریق آزمایش DNA می توان زنا را اثبات کرد؟
    53459 Laws and Jurisprudence 1390/11/24
    پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است: ج۱) این گونه آزمایشها برای اثبات زنا حجت نیست. [1] ج۲) به طور کلی به آزمایش مذکور و اقرار زن، زنای مرد ثابت نمی شود.[2]

پربازدیدترین ها