جستجوی پیشرفته
بازدید
21306
آخرین بروزرسانی: 1392/12/17
خلاصه پرسش
آیا گرفتن مزد و اجرت در برابر مشاغل اجتماعی مرتبط با دین از دیدگاه فقه و اخلاق صحیح است؟
پرسش
می‌دانیم پیامبران الهی با تمام تحمل آن همه سختی‌ها و رنج‌ها بابت ابلاغشان و نصیحت‌های افراد، هیچ‌گاه از غیر خدا مزدی نطلبیدند. حال سؤال این است: اگر کسی بخواهد رشته فلسفه اسلامی یا معارف الهی یا قرآن را تحصیل نموده و بعدها به عنوان استاد دانشگاه یا حوزه یا معلم مدرسه، کار نماید پاسخ بفرمائید: آیا بعداً مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد که چرا تو از خدا و دین خدا و این‌طور مسائل صحبت می‌کردی ولی در عوضش پول می‌گرفتی؟ آیا کسی می‌تواند این رشته‌ها را به عنوان شغل خود انتخاب نماید؟ با آن دسته از احادیث با این مضمون که؛ «کسی که از راه دین امرار معاش کند پست‌ترین مردم است»(یا شاید دارای صفت بدی شبیه آن)، چه باید کرد؟
پاسخ اجمالی
اگر تعلیم و تعلّم معارف الهی را تنها وسیله‌ای برای کسب ریاست و موقعیت اجتماعی و درآمد و دنیاطلبی در نظر بگیریم؛ این کار پسندیده‌ای در نظر پروردگار نیست، اما این بدان معنا نیست که هرگاه سخن از آموختن و آموزش مباحث دینی به میان آمد، دیگر نباید سخن از مزد و اجرت گفت؛ زیرا در غیر این صورت عباداتی؛ مانند نماز و روزه استیجاری، حج نیابتی و... معنا نخواهد داشت.
به‌علاوه؛ در جامعه شغل‌هایی وجود دارد که نظم، قوام و استحکام جامعه به انجام آنها وابسته است. این مشاغل باید به صورت فردی یا جمعی انجام گیرد؛ مانند آموزش و تبلیغ معارف دینی، پزشکی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و... . سیره رایج انسان‌ها در همه جوامع نیز حاکی از این است که به کارها و وظایف و مسئولیت‌های شغلی خود معیشت‌گرایانه نگریسته و در ازای ارائه خدمات شغلی خود مزد و اجرت مطالبه می‌کنند.
بر اساس فقه اسلامی نیز؛ بر مبنای سیره مستمر متصل به زمان معصوم، تمام فقهای امامیه گرفتن اجرت بر این‌گونه واجبات(واجبات نظامیه) را جایز دانسته‌اند.
 
پاسخ تفصیلی
هر کسى به تناسب استعدادها و توانایی‌هاى ذاتى خویش و یا به اقتضاى شرایط اجتماعى و محیطى، براى تأمین معیشت خویش شغل خاصى را برمی‌گزیند. داشتن شغلى آبرومند و درآمدى مناسب، شرط لازم داشتن یک زندگى خوب و موفّق است. کار کردن و داشتن شغلى آبرومند، نه ‌تنها وسیله‌اى براى امرار معاش‏ و تأمین مایحتاج مادى زندگى است، بلکه از عوامل بسیار مهم در احساس شخصیت، عزّت، استقلال و اعتماد به نفس است.
دین اسلام، پاداش کسانى را که در راه تأمین معاش خود و خانواده‌شان تلاش می‌کنند، همسنگ پاداش مجاهدان و رزمندگان راه خدا و بلکه‏ بالاتر از اجر آنان‏[1] قرار داده است.
کسب درآمد از راه فعالیت در مشاغل دینی - اجتماعی
هر انسانی برای رفع احتیاجات روزانه خود نیاز به کسب درآمد دارد و کسب درآمد به دو گونه قابل تصور است:
الف. چیزی را وسیله ارتزاق و کسب درآمد قرار دادن
ب. ارتزاق جبری از اشتغال به چیزی
توضیح این‌که:
حالت اول؛ یعنی انسان هدفش از همان ابتدا، فقط کسب درآمد و تحصیل منافع مادی و دنیایی باشد؛ مانند پزشک، قاضی، معلم و یا مبلّغ و یا محقق معارف دینی که هدف اصلی و نهایی او از انتخاب این مهارت‌ها، رسیدن به پول و منافع زودگذر مادی بوده و قداست و ارزش معنوی آن علم و هنر مورد نظرش نباشد.
البته منظور این نیست که چنین هدفی لزوماً منجر به کسب درآمد حرام خواهد شد، ولی روشن است ‌که این کار اگر از نگاه فقهی به کسب مال حرام نیانجامد، از جهت اخلاقی پسندیده نیست؛ زیرا یکى از مهم‌ترین ارکان ارزشمندى کارهاى اختیارى انسان، نیّت و انگیزه اصلی فرد از انجام آن است. کار و تلاش براى تأمین مخارج روزمره زندگى نیز از این امر مستثنا نیست. اگر انگیزه افراد در کار، انگیزه‌اى الهی باشد، کار آنان از ارزش معنوی و اخلاقی برخوردار خواهد بود، و گرنه داراى ارزش معنوى و اخروى نخواهد بود. به همین دلیل است که در احادیث متعددى بر داشتن نیت الهى حتی در کار کردن معمولی تأکید شده است. در روایتى آمده است که روزى پیامبر اکرم(ص) با جمعى از یاران و اصحاب خود نشسته بودند؛ جوانى نیرومند و توانا را دیدند که از همان ابتداى صبح، مشغول کار و تلاش شده بود. برخی از صحابه با نگاه تأسف‌آمیزى به آن جوان نگریسته و گفتند: اى کاش این شخص، جوانى و نیروى خود را در راه خدا صرف می‌کرد. پیامبر(ص) فرمود: «چنین نگویید؛ زیرا این شخص اگر براى خودداری از بلند کردن دست نیاز در برابر دیگران کار می‌کند، در آن صورت کار او در راه خدا است و اگر براى تأمین مخارج پدر و مادر پیر و ضعیفش و یا خانواده ناتوانش کار می‌کند، در آن صورت نیز کارش در راه خداست. اما اگر براى مباهات و فخرفروشى و تنها به هدف مال‌اندوزى کار می‌کند، در آن صورت کارش در راه شیطان است».[2]
حالت دوم؛ به این معنا است که شخصی نه ‌تنها برای کسب روزی - بلکه با نیّتی والاتر - در مسیر علم، هنر و یا صنعتی گام برمی‌دارد، اما در این میان، درآمدی نیز نصیب او شده و روزی او تأمین می‌شود.
چه بسا پزشکان و اساتید و مبلّغان و محققان معارف الهی که عمری را برای خدمت به مردم و رفع مشکلات آنها تلاش کرده‌اند، هدفشان نیز از ابتدا همین خدمت بوده، ولی طبعاً در عین حال این حرفه وسیله‌ای برای کسب درآمد و گذران زندگی آنها نیز بوده است. این حالت، امری اخلاقی و پسندیده می‌باشد. اگر به روایات زیر نیز توجه شود، همین مطلب تأیید می‌شود.
رسول خدا(ص) فرمود: «فقها تا هنگامى که به دنیا پرستی وارد نشده‌اند امین پیامبرانند». پرسیده شد یا رسول اللَّه! معناى ورودشان در دنیا چیست؟ پیامبر فرمود: «به دنبال قدرت و قدرتمند راه افتادن!، پس چون چنین کنند نسبت بدینتان از ایشان برحذر باشید».[3] و «کسى که براى رضاى الهى در پى کسب دانش باشد، هر بابى از دانش که براى او گشوده می‌شود، ذلّتش در برابر خویشتن، تواضعش در برابر مردم، ترسش در برابر خداوند و تلاشش در امور دینى افزایش می‌یابد. چنین شخصى از علمش بهره می‌برد، پس شما نیز از علم او بهره گیرید. کسى که براى دنیا و کسب جایگاه نزد مردم و حاکمان به دنبال تحصیل دانش باشد، هر بابى از دانش که براى او گشوده می‌شود، خودبزرگ­بینی‌اش، تکبّرش در برابر مردم، غرورش در برابر خداوند و ستمکاری‌اش در حق دین، افزون می‌گردد. چنین فردى از علم خود بهره‌اى نمی‌برد».[4]
امام علی(ع) بارها و از جمله در عهدنامه به مالک اشتر، سفارش می‌فرماید که مراقب رزق و روزی افرادی باشد که بر اساس دین اسلام و در ارتباط با این دین مقدس در فعالیت‌اند:
«سپس نظام ارتش جز با مالیاتى که خداوند براى آنان قرار داده استوار نگردد، مالیاتى که به وسیله آن در جنگ با دشمن توانا می‌شوند، و براى اصلاح زندگى خود به آن تکیه می‌نمایند، و مایه رفع نیازمندی‌هاى آنان است».[5] یک چنین گروهى که خود را آماده فداکارى براى حفظ حوزه اسلام کرده است باید از نظر معیشت فارغ ‏البال باشد؛ لذا در اسلام، مالیات خاصى به نام خراج و همچنین سهمى از زکات به عنوان فى سبیل اللَّه براى آنها قرار داده شده است.
«و باید برگزیده‌ترین سران سپاهت نزد تو کسى باشد که در کمک به سپاهیان مواسات را رعایت نماید، و از توانگرى خود به آنان احسان کند به اندازه‌اى که بتواند سپاهیان و خانواده‌هاى آنان را که از خود بجاى نهاده‌اند اداره نماید، تا اندیشه آنان در جنگ با دشمن یک اندیشه باشد؛ چرا که عنایت تو نسبت به آنان دل‌هایشان را متوجه تو می‌گرداند».[6]
«سپس جیره آنان را فراوان ده؛ زیرا این برنامه براى آنان در اصلاح وجودشان قوّت است، و از خیانت در آنچه زیر دست آنان می‌باشد بی‌نیاز کننده است، و اگر از فرمانت سر بر تابند و یا در امانت خیانت کنند بر آنان حجّت است».[7]
امام علی(ع) می‌فرماید: «اگر آنها که بار علم به دوش دارند چنان‌که سزاوار است، آن‌را حمل کنند، خدا و فرشتگان و بندگان مطیع خدا همه دوستشان دارند، ولى [افسوس که] علم را وسیله دنیا قرار داده‌اند و هم خدا بر آنها غضب کرده هم به چشم مردم خوارند».[8]
شخصى با حالتى نگران به محضر امام صادق(ع) آمد و وضعیت روحى و روانى خود را براى آن‌حضرت به این صورت شرح داد: من دنیا و مال دنیا را دوست دارم و مایلم به آن دست یابم و هر چه بیشتر از دنیا بهره‌مند شوم. امام(ع) هدف او را از جمع مال و کسب ثروت جویا شدند. آن شخص در پاسخ گفت: هدفم این است که خودم و عیالم در رفاه و خوشبختى باشیم و با آن صله رحم را بجا آورم و به تهیدستان صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم. امام فرمود: «این طلب دنیا نیست؛ بلکه طلب آخرت است».[9]
نتیجه این‌که؛ در جامعه شغل‌هایی وجود دارد که نظم، قوام و استحکام جامعه به انجام آنها وابسته است. این مشاغل باید به صورت فردی یا جمعی انجام گیرد؛ مانند آموزش و تبلیغ معارف دینی، پزشکی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و... . سیره رایج انسان‌ها در همه جوامع نیز حاکی از این است که به کارها و وظایف و مسئولیت‌های شغلی خود معیشت‌گرایانه نگریسته و در ازای ارائه خدمات شغلی خود مزد و اجرت مطالبه می‌کنند. اما آنچه باید بدان توجه داشت این است: اگر کسانی که در زمینه آموزش و تبلیغ معارف قرآنی و دینی فعالیت می‌کنند که یک جامعه اسلامی نیز به تخصّص آنها در راستای تعلیم و تربیت دینی نیاز دارد؛ دین را تنها به عنوان وسیله‌ای برای کسب ریاست و موقعیت اجتماعی و درآمد و دنیاطلبی در نظر بگیرند، این امر پسندیده‌ای در نظر پروردگار نیست، اما این بدان معنا نیست که هرگاه سخن از آموزش و تعلیم معارف الهی به میان آمد، نباید سخن از مزد گفت وگرنه عباداتی چون نماز استیجاری، حج نیابتی و ... معنا نخواهد داشت.
نگاه فقهی به مسئله دریافت اجرت در برابر مشاغل دینی - اجتماعی
بحثی در کتاب‌های فقهی با عنوان گرفتن مزد و اجرت در برابر «واجبات نظامیه و غیر نظامیه» به طور مفصل مطرح شده است که در این‌جا تنها اشاره کوتاهی به آن می‌شود.
واجبات نظامیه و غیر نظامیه
در فقه اسلامی، از قاعده‌ای با عنوان قاعده «حرمت اخذ اجرت بر واجبات» بحث شده است؛ یعنى هر آن چیزى که انجامش بر مکلف واجب است، کسب و کار به وسیله آن نیز حرام است.[10] مشهور فقهای شیعه بر مبنای این قاعده فتوا داده‌اند.[11] حتی برخی از فقها در این حکم در برخی موارد ادعای اجماع کرده‌اند.[12] با این حال؛ کلیت این قاعده در بحث‌های فقهی مورد انکار قرار گرفته و بنابر سیره مستمر متصل به معصوم(ع)، بیشتر فقها بر جواز گرفتن اجرت بر واجبات نظامیه اتفاق‌نظر دارند و عملاً حرمت گرفتن اجرت را به واجبات فردیه منحصر می‌کنند. به عبارتی یک فرد در برابر نمازش، روزه‌اش و... نمی‌تواند درخواست مُزد کند.
یکی از تقسیمات واجبات؛ تقسیم واجب به «واجبات نظامیه» و «واجبات غیرنظامیه» است. از واجبات نظامیه به عنوان واجبات کفاییه توصلیه یا واجبات مقدمیه[13] نیز یاد شده است. هر چند برخی در وجوب این واجب تردید کرده‌اند.[14]
واجبات نظامیه؛ واجباتی هستند که برپایی و نظام شهرها [و جوامع انسانی] و انسان‌ها به آن بستگی دارد و اگر چنین اموری که حفظ نظام متوقف بر آنها است، واجب نباشند، اختلال در زندگی انسان‌ها [و اخلال نظام] پیش می‌آید.[15]
واجبات غیرنظامی؛ اموری است که هدف و غرض آنها به اشخاص برمی‌گردد بی‌آنکه ارتباطی با حفظ نظام داشته باشد. این قسم از واجبات، واجب تعبدی در مقابل واجبات نظامی است. خواه از عبادات به معنای اخص باشد که در آنها قصد قربت شرط است یا از توصلیات باشد.[16]
در مورد مفهوم نظام نیز اختلاف‌هایی مشاهده می‌شود؛ به عقیده بعضی مراد از نظام در این‌جا «نظام تکسّب» یا نظام اقتصادی[17] و به عقیده برخی دیگر، هم نظام اقتصادی و هم نظام عام اجتماعی است.[18] ممکن است به نظر برسد مراد از نظام در این‌جا، نظام اقتصادی و معیشتی باشد، ولی در بحث حاضر می‌توان گفت: مراد از نظام، معنای عام آن، که شامل نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، بهداشتی و غیره است و نباید تنها به نظام اقتصادی محدود شود. بویژه این‌که عقل حکم می‌کند بر وجوب حفظ همه انواع نظام؛ یعنی اقتصادی، اجتماعی، تعلیم و تربیت اسلامی، و...
حکم گرفتن اجرت بر واجبات نظامیه
بر اساس فقه اسلامی نیز؛ بر مبنای سیره مستمر متصل به زمان معصوم، تمام فقهای امامیه گرفتن اجرت بر این‌گونه واجبات(واجبات نظامیه) را جایز دانسته‌اند.[19] پس، به نظر می‌رسد که کلیت قاعده حرمت گرفتن اجرت بر واجبات پذیرفته نیست و مقتضای تحقیق، جواز اخذ اجرت بر واجبات نظامیه است.
برای آگاهی بیشتر از موارد مطرح شده در پرسش و مشابه آن نمایه‌های زیر را مطالعه کنید:
«دریافت پول در برابر فعالیت های قرآنی و مذهبی»، سؤال 17011
«اجرت گرفتن در مقابل کارهای غیر واجب»، سؤال 9647
«امام جماعت و گرفتن پول در مقابل خواندن نماز»، سؤال 1603
«گرفتن اجرت جهت ختم قرآن برای اموات»، سؤال 15892
 

[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏9، ص 566 و 567، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ‏1429ق.
[2]. فیض کاشانى، محسن، المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، ج 3، ص 140، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش؛ غزالى، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین‏، ج ‏4، ص 169، بیروت، دار الکتب العربى‏، چاپ اول، بی‌تا. ‏
[3]. الکافی، ج ‏1، ص 114.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏2، ص 34 – 35، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صبحی صالح، نامه 53، ص 432، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[6]. همان، ص 433.
[7]. همان، ص 435.
[8]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 201، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[9]. الکافی، ج ‏9، ص 526.
[10]. موسوی بجنوردى، سید محمد بن حسن‌، قواعد فقهیه‌، ج 2، ص 165، تهران، مؤسسه عروج‌، چاپ سوم، 1401ق.
[11]. ر.ک: شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج ‌3، ص 130، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق؛ اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، ج ‌8، ص 90 – 91، ‌قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق؛ فخر المحققین حلّی، محمد بن حسن، إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ج ‌1، ص 408، ‌قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ اول، 1387ق؛ طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، ج ‌1، ص 397 – 398، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1409ق؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج ‌1، ص 499، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، 1379ش.
[12]. طباطبایی حائری، سید علی، ریاض المسائل، ج ‌8، ص 180، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1418ق؛ کرکی (محقق ثانی)، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج ‌4، ص 36، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1414ق.
[13]. کمپانی اصفهانی، محمد حسین، الإجارة، ص 210، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1409ق.
[14]. ر.ک: امام خمینی، المکاسب المحرمة،  ج ‌2، ص 304، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره)، چاپ اول، 1415ق.
[15]. بحر العلوم، محمد بن محمد تقی، بلغة الفقیه، ج ‌2، ص 5، تهران، منشورات مکتبة الصادق، چاپ چهارم، 1403ق.
[16]. نائینی، میرزا محمد حسین، المکاسب و البیع، مقرر: آملی، میرزا محمد تقی‌، ج 1، ص 42، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1413ق.
[17]. الاجارة، ص 210 – 211.
[18]. بجنوردى، حسن‏، منتهى الأصول‏، ج ‏1، ص 420، قم، کتابفروشی بصیرتی‏، چاپ دوم، بی‌تا.
[19]. شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج ‌1، ص 248، منشورات دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1411ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها