لطفا صبرکنید
75950
- اشتراک گذاری
اولین کسی که اذان گفت و از جنس انسان بود، بلال بن رباح، معروف به بلال حبشی (ره) بود که بر روی خانه شخصی به نام نوار ام زیدبن ثابت این کار را انجام می داد ، و اولین کسی که اذان گفت و از جنس فرشتگان بود، حضرت جبرئیل (ع) بود که در معراج برای نمازی که حضرت محمد (ص) برپا کردند اذان گفت، که مکانش در بیت المعمور بود.
گفتار پیرامون اولین اذان محورهای گوناگونی دارد:
1. تشریع اذان: یعنی زمانی که خداوند اذان را در قانون اسلام گنجاند؛ در این باره گفته اند که اولین زمانی که اذان مشروعیت پیدا کرد، برای نماز صبح بوده است.[1]
2. اولین کسی که اذان گفت: اگر یاد دادن اذان را اذان گفتن به حساب نیاوریم، اولین کسی که اذان گفت، و از جنس بشر بوده و صدای اذان بر روی زمین توسط وی بلند گردیده؛ بلال بن رباح حبشی بود.[2]
با توجه با قیدی که برای اولین گوینده اذان آوردیم، نکته زیر قابل مطالعه است:
اگر یاد دادن اذان را اذان گفتن بدانیم، اولین اذان را جبرئیل (ع) در روی زمین گفته است؛ زیرا او برای اجرای این مأموریت در حالی بر زمین فرود آمد که سر مبارک رسول خدا (ص) بر بالین امیرمؤمنان (ع) بود، و در همان حال اذان و اقامه را گفت. رسول خدا (ص) به امیرمؤمنان فرمود: آیا آنچه جبرئیل گفت شنیدی؟ گفت: بلی، فرمود: آیا حفظ کردی؟ گفت: بلی، فرمود: پس برو و بلال را فرا بخوان و اذان و اقامه را به او یاد بده.[3]
در این صورت، اولین آدمی که بر روی زمین اذان گفت امیرمؤمنان (ع) است؛ زیرا او به بلال یاد داده. و جبرئیل، گرچه قبل از امیرمؤمنان شروع به یاد دادن کرد، اما از جنس فرشته بود.
3. اولین کسی که در آسمان اذان گفت، جبرئیل (ع) بود.[4] که ظاهراً در زمانی بوده که رسول خدا (ص) را به معراج بردند و در آن جا که جبرئیل اذان را و میکائیل اقامه را گفت.[5]
اولین مکان هایی که اذان گفته شد:
اولین اذانی که در زمین به صورت رسمی گفته شد، مدینه بود. این اذان در خانه ای نزدیک مسجد النبی (ص) بود. شخصی به نام نوار ام زید بن ثابت گوید: خانه من طولانی ترین خانه ها بود که پیرامون مسجد قرار داشت. پس بلال می آمد و روی آن اذان می گفت. این اذان گفتن که از آغاز در همان جا بود، تا آن گاه که رسول خدا (ص) مسجدش را بنا نهاد که پس از آن در پشت بام مسجد اذان می گفتند.[6]
اولین اذانی را که جبرئیل گفت، در آسمان، در مکانی به نام بیت المعمور بود.[7]
[1] حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 8، ص 261، ناشر، دارالفکر.
[2] ابن اثیر، اسدالغابة، ج 1، ص 243، بیروت، دارالفکر، چاپ 1، 1409ق؛ ابن حجر، عسقلانی، الاصابة، ج 1، ص 97، دارالکتب العلمیة، چاپ 1، 1415؛ البلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 187، بیروت، دارالفکر، چاپ 1، 1417ق؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج 9، ص 96، تهران، دارالکتب العلمیة، چاپ 1، 1420ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 6333، بیروت، دارالفکر، چاپ 1، 1407ق؛ شیخ صدوق، تهذیب، ج 2، ص 284، تهران، دارالکتب العلمیة، 1365ه؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 22، ص 248، لبنان، موسسة الوفاء، 1409ق.
[3] شیخ صدوق، تهذیب، ج 2، ص 277؛ عاملی، حر، وسائل الشیعة، ج 5، ص 369، قم، آل البیت، 1409ق؛ کلینی، یعقوب، کافی، ج 3، ص 302، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ه.
[4] صالحی شامر، سبل الهدی، ج 3، ص 358، تهران، دارالکتب العلمیة، چاپ 1، 1414ق؛ ثعلبی نیشابوری، الکشف والبیان عن تفسیر القرآن، ج 4، ص 83، لبنان، دارالاحیاء التراث العربی، 1422ق.
[5] وسائل الشیعة، ج 5، ص 420؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 350.
[6] تفسیر روح البیان، ج 8، ص 261، بیروت، دارالفکر.
[7] همان.