جستجوی پیشرفته
بازدید
14481
آخرین بروزرسانی: 1391/03/30
خلاصه پرسش
مستند برخی اصولیان در ظنی الدلالة پنداشتن قرآن چیست؟
پرسش
لطفاً بفرمایید چه کسانی از اصولی های متأخر و متقدم قائل به ظنی الدلالة بودن قرآنند؟ چرا؟ لطفاً منبع را معرفی کنید؟
پاسخ اجمالی

بیشتر آیات قرآن که به بیان اصول اعتقادات، تاریخ، اخلاق و ... می پردازد، قطعی الدلاله بوده و حتی اگر فردی معتقد به ظنی الدلاله بودن آن در استنباط برخی احکام فقهی باشد، این موضوع، لزوما به معنای تردید در متن و محتوای قرآن نبوده، بلکه از آن جایی که قرآن در بیشتر موارد به کلیات می پردازد، نمی توان بسیاری از احکام فرعی فقهی را از آن استنباط کرده و کلیات نسبت به جزئیات و مفاهیم نسبت به مصادیق ظنی الدلاله خواهد شد، اما در نهایت، قرآن و سنت، دو وزنه ای هستند که هریک مکمل دیگری بوده و دین اسلام را می توان از مطالعه عمیق در آن دو دریافت کرد.

 

پاسخ تفصیلی

در ابتدای پاسخ باید به این نکته توجه کرد که بر اساس تصریح خود قرآن، دست کم بخشی از آن، متشابه و یا ظنی الدلاله می باشد. در این کتاب مقدس می خوانیم:

 

"ُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم‏"؛[1] او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن‏] است که اساس این کتاب مى‏باشد (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مى‏گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستى) براى آن مى‏طلبند در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند.[2]

 

بر این اساس، تردیدی نیست که بخشی از قرآن که "ام الکتاب" نامیده می شود، محکم و قطعی الدلاله بوده و دلالت بخش دیگری از آن را تنها زمانی می توان قطعی الدلاله دانست که با آیات دیگر قرآن و نیز با رکن دیگر دین، یعنی سنت سنجیده شود و گرنه در ابتدای کار، برداشت های گوناگون از این دسته از آیات را نمی توان قطعی شمرد.

 

افراد بیماردل از همین خصوصیت قرآن، سوء استفاده کرده و در صدد توجیه رفتار و عقاید خود با استناد به آیاتی از قرآن کریم هستند.

 

موارد ذیل را می توان از آیات مشابه برشمرد:

 

1. "یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم"؛[3] دست خداوند بر فراز دستهای آنان است.‏

 

2. "الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏"؛[4] خداوند رحمان، بر تخت جای گرفت.

 

3. "إِلى‏ رَبِّها ناظِرَة"؛[5] نیکوکاران (در قیامت) به پروردگارشان می نگرند.

 

می دانیم که نمی توان این آیات را در معنای متبادر اولیه خود استفاده کرد، و به عبارتی، این الفاظ نه تنها در این معانی، ظنی الدلالة نیستند، بلکه قطع و یقین به فقدان چنین دلالتی داریم.

 

مشابه چنین وضعیتی در روایات نیز وجود دارد. امام رضا (ع) در این زمینه می فرمایند:

 

"ر که متشابه قرآن را با محکم آن مقایسه کرده و سپس به تفسیر آن بپردازد، به راه راست رهنمون شده است و در روایات ما نیز محکماتی چون محکمات قرآن و متشابهاتی چون متشابهات قرآن وجود دارد، پس روایت متشابه را با در نظر گرفتن روایات محکم تفسیر کرده و از تفسیر یکجانبه آن بپرهیزید تا از گمراهی در امان باشید".[6]

 

از طرفی، نگاه اصولیان و فقیهان به قرآن در کتاب های فقهی، بیشتر ناظر به آیاتی است که حکمی از احکام فقهی را می توان از آن استنباط کرد و می دانیم که چنین آیاتی، تنها بخش اندکی از قرآن را تشکیل می دهند و آن بخش اندک نیز در غالب موارد به بیان کلیات بسنده کرده و از ورود به جزئیات خودداری نموده و تبیین آنها را بر عهده متصدیان و راهبران دین می گذارد.

 

از این دیدگاه، اگر اندیشمندی اصولی و یا فقیه، قرآن را ظنی الدلاله اعلام کند، این نه بدان معنا است که نمی توان هیچ بهره ای از آیات آن برد، بلکه مفهومش آن است که از یک طرف نمی توان تمام جزئیات و فروع و شاخه های یک مبحث فقهی (و یا هر مبحث دیگری) را با استفاده از آیات قرآن استنباط کرد و به عبارتی، قرآن نسبت به این شاخه های جزئی، ظنی الدلاله و یا فاقد دلالت است و از طرف دیگر، یک آیه را نباید به تنهایی و بدون دقت نظر در آیات دیگر و نیز سنت قطعی، ملاک استنباط قرار داد.

 

به عنوان نمونه، با آن که هیچ اصولی نمی تواند تردیدی داشته باشد که بر اساس آیه "أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاة"،[7] که بارها در قرآن تکرار شده است، دو عنوان "صلات" و "زکات"، مطلوب خداوند بوده و این آیات، نسبت به این حد از برداشت کلی، قطعی الدلاله می باشد، اما از طرف دیگر، این که آیا "صلات"، مطلق دعا بوده و یا همان نمازی است که به شکل خاصی اقامه می شود و نیز عدد رکعات نمازهای یومیه که مورد پذیرش تمام فرقه های مسلمان است، قابل برداشت مستقیم از قرآن نبوده و قرآن نسبت به آن ظنی الدلاله و یا فاقد دلالت است و تنها با استفاده از سنت است که می توان برای معنای کلی برداشت شده از قرآن، مصادیق خاصی را در نظر گرفت.

 

و یا در موردی دیگر که اتفاقا چندان مرتبط با فقه و اصول هم نیست، با این که در تشخیص راه راست از کج، اختلافاتی در میان مسلمانان وجود دارد، اما هیچ کدام از آنها و از جمله اصولیان، تردیدی ندارند که دلالت آیه "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم" در درخواست هدایت به راه مستقیم از پروردگار، دلالتی قطعی و تردید ناپذیر می باشد.

 

به عبارتی، این آیه در طلب هدایت به راه مستقیم، قطعی الدلاله و نسبت به ارائه چارچوب های راه مستقیم و این که چه راهی مستقیم است، ظنی الدلاله است، گرچه مورد اخیر در آیاتی دیگر از قرآن و نیز سنت معصومان (ع) تبیین شده است.

 

این جا است که برخی فقها و اصولیان اظهار می دارند که "قرآن کریم با آنکه قطعی المتن است، اما در بسیاری از موارد، ظنی الدلاله بوده و علاوه بر آن، جز اموری کلی، نمی توان جزئیات را از آن برداشت کرد".[8]

 

طبیعی است که این سخن تنها بدین دلیل مطرح شده که نباید در استنباط احکام فقهی به متن قرآن بسنده کرد و این متن با تمام تقدس و احترام لازم، برای چنین استنباطی کافی نیست.

 

چنین برداشتی، منحصر به اصولیان نبوده و تاریخ نگاران، مفسران و ... نیز برای تبیین بخشی از آیات که دلالتی قطعی بر یک موضوع خاص ندارند، از قرائن خارج از قرآن استفاده می کنند و این امر، اختصاصی به شیعه نداشته، بلکه در اهل سنت نیز چنین روشی اجرا می شود.

 

بنابر این، نتیجه نهایی، آن خواهد بود که عملا تفاوت چندانی میان نحله های مختلف دینی و نیز اندیشمندان دانش های مختلف اسلامی از جمله اصولیان در کیفیت برداشت احکام فقهی از آیات قرآن وجود ندارد و تنها اختلافاتی در تعابیر، موجب برداشت های نادرستی از برخی کلمات شده که با دقت کافی در آنها، ابهامات ایجاد شده برطرف خواهد شد.

 

البته در ارتباط با چگونگی استفاده احکام فقهی از قرآن، ممکن است نظریات دیگری وجود داشته باشد که در برخی از آنها، افراط و یا تفریط هایی مشاهده شود، اما وجود چنین نظریاتی در یک کتاب فقهی یا اصولی، لزوما به معنای تأیید آنها از طرف جامعه شیعیان نیست.

 

در این زمینه می توانید به نرم افزارهای "جامع فقه اهل البیت" و نیز "کتابخانه اصول فقه" تهیه شده توسط مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی مراجعه کرده و با استفاده از قابلیت های متنی و پژوهشی موجود در آنها، مطالعه وسیع تری در این زمینه داشته باشید.

 

[1]آل عمران، 7.

[2]ترجمه مکارم شیرازی.

[3]فتح، 10.

[4]طه، 5.

[5]قیامة، 23.

[6]شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 290، ح 39، انتشارات جهان، 1378 هـ ق.

[7]بقره، 43و 83 و 110؛ نساء، 77 و ...

[8]اصفهانی، محمد تقی، هدایة المسترشدین، ص 480، مؤسسة آل البیت ع لإحیاء التراث‏.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها