جستجوی پیشرفته
بازدید
80822
آخرین بروزرسانی: 1392/10/30
خلاصه پرسش
ابراهیم اشتر، فرزند مالک اشتر کجا و چگونه از دنیا رفت؟ بعد از شهادت مختار، سرنوشت او چه شد؟
پرسش
ابراهیم اشتر فرزند مالک اشتر کجا و چطور مرد؟ بعد از شهادت مختار، سرنوشت او چه شد؟
پاسخ اجمالی
ابراهیم بن اشتر از صحابه و دوستان اهل بیت(ع) بود. او در طایفه خود جایگاه بزرگی داشت و از او به شجاعت، بلند همتی و شاعری با فصاحت یاد شده است. در جنگ صفین به همراه پدرش مالک در سپاه امیر مؤمنان علی(ع) حضور داشت و در قیام مختار از فرماندهان لشگر او بوده و در پایان فرمان‌روایی مختار، حاکم بلا منازع منطقه موصل بوده است. او پس از کشته شدن مختار برای ادامه مبارزه با حاکم اموی «عبد الملک بن مروان» به سپاه مصعب بن زبیر پیوست.
 
پاسخ تفصیلی
ابراهيم بن مالک بن حارث اشتر نخعی‏، در سال 71 هـ.ق در حالی‌که به همراه مصعب بن زبیر علیه عبد الملک بن مروان می‌جنگید کشته شد[1] و قبر او نزدیک سامراء است که قبه‌ای بر آن ساخته‌اند. او به «نَخَع» که قبیله‌ای در یمن که از طائفه مذحج بودند، منسوب است.[2]
ابراهیم اشتر، فردی جنگ‌جو، شجاع و با شهامت، جلودار در جنگ، دارای همتی والا و شاعری با فصاحت و از دوستان اهل بیت(ع) بود، همان‌گونه که پدرش با همین صفات از دیگران متمایز بود.[3]
حضور ابراهیم با پدرش مالک در سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین
زمانی که مالک اشتر با عمرو عاص به مقابله برخواست، و نیزه‌ای مالک به او زد ولی بر او کارگر نیفتاد جوانی از قبیله یَحصُب به کمک او آمد و در حالی‌که رجز می‌خواند به میدان آمد، مالک فرزندش ابراهیم را فرا خواند و به او گفت: پرچم را به دست گیر و با این جوان مقابله نما، جوانی در برابر جوانی! آن‌گاه ابراهیم در مقابل او قرار گرفت و رجز خواند، سپس با حمله‌ای که کرد او را کُشت، در این هنگام بود که مروان عمرو عاص را مورد شماتت خود قرار داد.[4]
ابراهیم بن اشتر و همراهی او با مختار
اقدامات ابراهیم موجبات پیشرفت هرچه بیشتر مختار را فراهم آورد و موفقیت‌های بسیاری را نصیب قیام مختار کرده بود. جنگ نهر خازر، بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت‌های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ، سپاه عراق که تعدادشان بسی کمتر از سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد بود، بر سپاه شام چیره آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد.[5]
ابراهیم بعد از اتمام کار جنگ به عنوان حاکم موصل در آن‌جا مستقر شد.[6] وی به دستور مختار منطقه را با اختیارات تام اداره می‌کرد. در زمان جنگ مختار با مصعب در محل مأموریت خود مشغول انجام وظیفه بود. مدرک معتبری نداریم که گفته باشد مختار از او کمک خواسته و او در انجام وظیفه و کمک به مختار سستی کرده باشد.
مختار فرماندهی جنگ با مصعب را به احمر بن شمیط[7] که مرد شجاع و از محبان اهل بیت بود، واگذار کرد و از ابراهیم نخواست که فرماندهی این جنگ را به عهده بگیرد. شاید به جهت حساسیت و اهمیت منطقه موصل بود. شاید هم اشتباه مختار بود که فرماندهی این نبرد مهم را به ابراهیم واگذار نکرد.[8] شاید هم علل دیگری در کار بوده که ما آگاهی نداریم. هیچ‌کدام عهد شکنی نکردند و عهد و پیمانی در کار نبوده و از هر دو در تاریخ به عظمت یاد شده است.
اما اگر چه انتقام از قاتلان امام حسین(ع) نیز در بیعت ابراهیم با مختار نقش داشته است، اما ابراهیم درخواست اِمارت نیز از او کرده است و شاید همین مسئله سبب شد که بعد از مختار با مصعب -قاتل مختار- نیز بیعت نماید.
ابن اثیر در این‌باره می‌نویسد: مختار چون آماده قيام و جنگ شد بعضى از ياران او گفتند: اشراف و اعيان اهل كوفه بر جنگ ما و متابعت ابن مطيع اجماع و اتفاق دارند. اگر ابراهيم بن اشتر دعوت ما را اجابت كند، امیدواریم قدرت و توانایی ما در مقابله با دشمن زیاد گردد؛ زيرا او جوانمرد، رئيس و فرزند مرد شريف و دارای قبیله‌ای است که از نظر تعداد بسیار و افرادی بزرگوارند. مختار به آنها گفت: او را دعوت كنيد. آنها هم به اتفاق شعبى نزد او رفتند و او را از تصميم خود خبردار نمودند و از او يارى و همكارى خواستند و دوستی پدرش را نسبت به امام على(ع) يادآورى كردند كه او (مالک اشتر) هواخواه و دوستدار على(ع) و خاندان او بود. ابراهیم دعوت مختار را به شرطی پذیرفت که او را امیر کند، ولی گفتند اگرچه تو شایسته این کار هستی، اما این شدنی نیست؛ زيرا مختار از طرف محمد بن حنفيه آمده و به ما امر شده كه او را اطاعت و متابعت كنيم، ابراهيم سكوت اختيار كرد و به آنها پاسخ نداد. خبر این گفت‌وگو به مختار داده شد و پس از سه روز با عده‌ای که شعبى و پدرش نیز در میان آنها بود، نزد ابراهيم رفتند و او از آنها پذیرایی کرد و مختار، نامه محمد بن حنیفه را خواند كه در آن نامه از ابراهیم خواسته بود كه مختار را يارى كند و به انتصاب مختار به وزیری از طرف او و این‌که منصب زمامداری و فرماندهی لشکر برای او نیز ثابت است، اشاره شده بود.
ابراهیم وقتی از خواندن نامه فراغت يافت گفت: ابن حنفيه پيش از اين به من نامه می‌نوشت و در نامه خود فقط نام خود و پدرش و نام من و پدرم را می‌نوشت، مختار گفت: آن زمان گذشت و اين زمان ديگرى است گفت: چه كسى می‌داند كه اين نامه از او است (تا گواهى بدهد). جمعی كه در آن‌جا بودند گواهى دادند كه آن نامه خود محمد بن حنفيه است.[9]
ابن اثیر در ادامه به حوادث قیام مختار و نقش ابراهیم در پیروزی او تا کشته شدن ابن زیاد می‌پردازد.[10]
بیعت ابراهیم اشتر و وفاداری او به مصعب بن زبیر
بعد از شهادت مختار، مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در ابراهیم طمع کردند تا او را که مدیری دارای نفوذ بود، با خود همراه سازند؛ از این‌رو، مصعب نامه‌ای به ابراهیم نوشت، به او وعده داد در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می‌سپارد. نامه مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان - خلیفه اموی شام - به دست ابراهیم رسید. ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت. سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود، پس نامه‌ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین - مقرّ حکومت خود - حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد.[11]
مورّخان می‌نویسند: وقتی كار عبد الله بن زبير استوار شد و همه سرزمين‌ها جز شام تسليم او شدند، عبد الملک بن مروان برادران و بزرگان خاندان خود را جمع كرد و به آنان گفت: مصعب بن زبير مختار را كشت و سرزمين عراق و نقاط ديگر تسليم او شده است. در امان نيستم كه به شما در حالى‌كه در خانه‌هاى خودتان هستيد حمله نكند و هر قوم كه با آنان در خانه‌شان جنگ شود خوار و زبون می‌شوند، عقيده شما چيست؟
بشر بن مروان گفت: چنين مصلحت می‌بينم كه اطراف خود را جمع و سپاهيانت را فراهم آورى و كسانى را كه از اين‌جا دورند فراخوانى و به سوى مصعب حركت كنى و سواران و پيادگان را پياپى روانه دارى و پيروزى از جانب خداوند است. ديگران هم گفتند اين رأى صحيح است و به همين عمل كن كه نيرومنديم و قيام می‌كنيم.
عبد الملک، فرستادگان خود را به اطراف فرستاد كه سپاهيان همگى پيش او جمع شوند. تمام سپاه‌هاى شام پيش او آمدند و او با سپاهى گران حركت كرد و هيچ جا توقف نكرد و فرود نيامد.
در اين هنگام عبد الملک، براى سران سپاه و بزرگان ياران مصعب نامه نوشت و از آنان دلجویی كرد و پيشنهاد نمود در اطاعت او درآيند و براى آنان اموالى بخشيد. براى ابراهيم بن اشتر هم نامه نوشت و ابراهيم آن نامه را همچنان سر به مهر پيش مصعب آورد و گفت اى امير! اين نامه عبد الملک فاسق است. مصعب گفت: چرا آن‌را نخوانده‌اى؟ گفت: مهر اين نامه را نمی‌شكنم و آن‌را نمی‌خوانم، مگر اين‌كه تو بخوانى، مصعب آن‌را گشود و در آن چنين نوشته بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم، از بنده خدا عبد الملک به ابراهيم بن اشتر، همانا می‌دانم كه در نيامدن تو به اطاعت من موجبى جز گله و دلتنگى ندارد، اكنون بدان كه فرات و هر سرزمينى را كه سيراب می‌كند از تو خواهد بود و همراه كسانى از قوم خود كه مطيع تو هستند پيش من بيا و السلام».
مصعب گفت: اى ابو نعمان! چه چيزى ترا از پذيرفتن اين پيشنهاد باز می‌دارد؟ ابراهيم گفت: اگر آنچه را ميان خاور و باختر است براى من قرار دهد هرگز بنى اميه را بر ضد فرزندان صفيه[12] يارى نمی‌دهم، مصعب گفت: اى ابو نعمان! خدايت پاداش نيک دهد.
ابراهيم گفت: اى امير! هيچ شک ندارم كه عبد الملک براى بزرگان اصحاب تو چنين نامه‌اى نوشته است و آنان به او متمايل شده‌اند به من اجازه بده تا هنگام فراغت تو از جنگ ايشان را زندانى كنم اگر پيروز شدى بر عشاير ايشان با آزاد كردن ايشان منت خواهى گزارد و اگر پيروزى نبود به حزم و احتياط رفتار شده است، مصعب گفت: در اين صورت آنان پيش امير مؤمنان با من به خصومت می‌پردازند، ابراهيم گفت: اى امير! به خدا سوگند! در آن صورت و در آن روز امير مؤمنانى براى تو وجود نخواهد داشت و چيزى جز مرگ نيست و بزرگوارانه بمير.
مصعب گفت: اى ابو نعمان! كسى جز من و تو باقى نمانده است و بايد اقدام به مرگ كنيم، ابراهيم گفت: من كه به خدا سوگند چنين خواهم كرد.
هنگامی که به محل دير جاثليق رسيدند شب را آن‌جا گذراندند و چون صبح شد ابراهيم بن اشتر نگاه كرد و ديد همه كسانى را كه متهم كرده بود شبانه گريخته و به عبد الملک بن مروان پيوسته‌اند و به مصعب گفت رأى مرا چگونه ديدى؟ و چون دو لشكر به يکديگر حمله كردند و جنگ در گرفت قبيله ربيعه از جنگ خود را كنار كشيدند، آنان كه بر پهلوى راست لشكر مصعب بودند به مصعب گفتند ما نه با تو خواهيم بود و نه بر ضد تو.
وفاداران مصعب كه پيشاپيش آنان ابراهيم بن اشتر بود پايدارى كردند و ابراهيم كشته شد، و چون مصعب چنين ديد تن به مرگ داد و از اسب پياده شد و خواص او هم پياده شدند و چندان جنگ كردند كه كشته شدند و بقيه سپاه گریختند.[13]
 

[1]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 315، دار الفکر، بیروت، 1407ق.
[2]. امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 2، ص 200، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت، 1406ق.
[3]. همان.
[4]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ص 440 - 441،  مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
[5]. ر.ک: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الكامل، ج ‏4، ص 261 – 264، دار صادر، بیروت، 1385ق.
[6]. الكامل، ج ‏4، ص 265.
[7]. الكامل، ج ‏4، ص 268؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، سلمى، محمد بن صامل، خامسة 2، ص 83، مكتبة الصديق، طائف، چاپ اول، 1414ق.
[8]. ماهیت قیام مختار، ص 604 – 605.
[9]. الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 215 – 216.
[10]. ر.ک: همان، ص 216 - 259.
[11]. الكامل، ج ‏4، ص 275.
[12]. صفيه، دختر عبد المطلب و عمه حضرت ختمى مرتبت كه مادر زبير است.
[13]. دينورى، ابو حنيفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، ص  309 - 313، منشورات الرضى، قم، 1368ش.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها

  • تعداد فرزندان حضرت علی (ع)، و نام ایشان و نام مادران آنان چه بوده است؟
    793397 معصومین 1387/06/05
    شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را 27 تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عده‏ای از علمای شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینی که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد. بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت ...
  • معنای ذکر «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» چیست و این ذکر چه آثار و برکاتی دارد؟
    757138 حدیث 1396/06/14
    «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛ یعنی هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست‏. واژه «حول» در لغت به معنای حرکت و جنبش،[1] و «قوّة» به معنای استطاعت و توانایی است.[2] بنابر ...
  • آیا خداوند به نفرینی که از دل شکسته باشد، توجه می کند؟ یا فقط دعاهای مثبت را اجابت می کند؟
    680935 Practical 1390/07/12
    نفرین در آموزه های دینی ما مسئله ای شناخته شده است، چنان که در آیات و روایات آمده است: "بریده باد هر دو دست ابو لهب"؛ "از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می رود". و... . منتها همان گونه که دعا برای استجابت، نیازمند شرایط است، ...
  • حکم زنا با زن شوهردار چیست؟
    659345 Laws and Jurisprudence 1387/05/23
    زنا خصوصا با زن شوهر دار یکی از گناهان بسیار زشت و بزرگ به شمار می آید ولی بزرگی خداوند و وسعت مهربانی او به حدی است، که اگر گنهکاری که مرتکب چنین عمل زشت و شنیعی شده واقعا از کردۀ خود پشیمان باشد و ...
  • عقیقه و احکام و شرایط آن چیست؟
    648885 Practical 1391/02/11
    عقیقه عبارت است از: کشتن گوسفند یا هر حیوانی که صلاحیّت قربانی کردن داشته باشد، در روز هفتم ولادت فرزند، جهت حفظ فرزند از بلاها. پرداخت قیمت آن کفایت از عقیقه نمی‌کند. بهتر است عقیقه و فرزندی که برایش عقیقه می‌شود، از حیث جنسیت مساوی باشند، ولی ...
  • آیا کاشت ناخن مانع غسل و وضو است؟
    600828 Laws and Jurisprudence 1387/12/04
    در غسل و وضو، باید آب به اعضای بدن برسد و ایجاد مانعی در بدن که رفع آن مشکل یا غیر ممکن است، جایز نیست، مگر در صورتی که ضرورتی آن را اقتضا کند و یا غرض عقلائی مشروعی در این امر وجود داشته باشد.در هر حال، اگر مانعی ...
  • فضیلت و آداب و شرایط نماز جمعه چیست؟ و به چه صورت خوانده می‌شود؟
    580189 نماز جمعه 1389/09/10
    در مورد جایگاه و فضیلتش نماز جمعه همین بس که سوره‌ای از قرآن به نامش می‌باشد.نماز جمعه یک از عباداتی است که به جماعت خوانده می‌شود. این نماز دو خطبه دارد که با حمد و ثنای الهی شروع می‌شود و امام جمعه در این خطبه‌ها باید مردم را به تقوای ...
  • آیا ارتباط انسان با جن ممکن است؟
    565023 جن 1386/02/01
    قرآن مجید وجود جن را تصدیق کرده و ویژگی‌‏های زیر را برای او برمی‌شمارد:جن موجودی است که از آتش آفریده شد، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است.[1]دارای علم، ادراک، تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال ...
  • اصول و فروع دین را نام برده و مختصراً توضیح دهید؟
    564300 Laws and Jurisprudence 1387/09/23
     دسته بندی اصول دین و فروع دین به این شکلی که در میان ما متداول است از احادیث و روایات ائمه (ع) اخذ نشده است؛ بلکه دانشمندان علوم دینی معارف دینی را به این صورت دسته بندی کردند. تاریخ بحث ها در باره به نیمه دوم قرن اول هجری باز ...
  • طبق فتوای رهبر، نماز مغرب و عشا چه زمانی قضا می شود؟
    559870 Laws and Jurisprudence 1385/10/20
    پاسخ دفتر مقام معظم رهبری: آخر وقت نماز مغرب و عشا نصف شب شرعى است (15/11 ساعت بعد از  ظهر شرعی) و احتیاط آن است که اگر تا آن موقع نماز را نخوانده است، تا طلوع فجر به قصد ما فى‌الذمّه[1] به­جا ­آورد و پس از آن نماز قضا مى‌شود