31015
«نفس» هم به معنای «خود» استفاده شده و هم به نوعی مترادف و یا مرتبط با «روح» در نظر گرفته میشود. حقیقت «روح» چیزی است که به تصریح قرآن کریم در آیه 85 سوره اسراء، دانش کامل آن در اختیار خداوند بوده و انسانها جز اندکی از آن نمیدانند. به هر حال، واژۀ «روح» در كتابهای عرفانی، اخلاقی و فلسفی كاربردهای متعددی دارد؛ از منظر عرفانی؛ عارفان بر این عقیدهاند که انسان از مقامات چهارگانۀ روح، قلب، خیال و طبع برخوردار است. از منظر اخلاقی؛ عالمان اخلاق نیز معتقدند انسان معجونی از نیروهای مختلف است که از میان آنها چهار نیروی عقل، شهوت، غضب و وهم بر نیروهای دیگر تسلط دارند و آنها را تحت فرمان خود قرار میدهند. بدیهی است که اطلاق روح به هریک از این مقامات و نیروها اشکالی ندارد و منظور از آن همانا مراتب حقیقت انسان است. و اینرا نیز میدانیم که حقیقت انسان را روح انسان تشکیل میدهد.
از منظر فلسفی؛ این واژه گاهی به معنای نفس و گاهی به معنای یکی از مراتب نفس به کار میرود.
حکیمان بر این باورند که انسان از سه روح یا نفس نباتی، حیوانی و انسانی، تشکیل یافته است که اگر روح بخاری را بر آن بیافزاییم در مجموع میشود چهار روح.
الف) روح یا نفس نباتی: حکیمان نفس نباتی را به کمال اول جسم طبیعی آلی که دارای تغذیه، رشد و تولید مثل است تعریف نموده، و کمترین نشانۀ نفس نباتی را نیاز به تغذیه میدانند.
ب) نفس یا روح حیوانی: نفس حیوانی را به «كمال اول، جسم طبیعی آلی كه فقط دارای حس و حركت ارادی است»، تعریف نمودند.
ج) روح یا نفس انسانی: حکیمان در تعریف نفس انسانی گفتهاند: كمال اول، جسم طبیعی آلی است كه كلیات را تعقل و آراء و نظریات را استنباط میكند.