جستجوی پیشرفته
بازدید
8293
آخرین بروزرسانی: 1398/10/30
خلاصه پرسش
لطفاً خلاصه‌ای از زندگی حضرت یونس(ع) را بیان کنید.
پرسش
لطفاً خلاصه‌ای از زندگی حضرت یونس(ع) را بیان کنید.
پاسخ اجمالی

حضرت یونس(ع) فرزند «متى» از نوادگان «بنیامین»،[1] و یکی از پیامبران مرسل و مبعوث در میان بنی‌اسرائیل بود: «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ».[2]

در مورد این‌که «متی» نام پدر یونس بود یا مادر وی، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. برخی او را پدر یونس دانسته و نام مادرش را «تنخیس» می‌دانند. برخی هم می‌گویند «متی» مادر یونس بود و این پیامبر هم مانند حضرت عیسی(ع) از طرف مادر شناخته شده است.[3]

القاب

یونس(ع) به دلیل آن‌که از مخالفت و سرپیچی قومش عصبانی و خشمگین شد و آنها را ترک کرد ... و در شکم ماهی قرار گرفت، ملقب به «ذوالنون»،[4]و «صاحب الحوت» ‎شد. لقب ذاالنون برگرفته از آیه 87 سوره انبیاء است. آن‌جا که خدای متعال در وصف یونس می‌فرماید: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین»؛ و یادآور صاحب ماهى را هنگامی خشمناک رفت و گمان کرد هرگز بر او تنگ نمی‌گیریم، و در تاریکى خدا را خواند و گفت: خدایی نیست مگر تو و تو منزهى و من از ستم‌کارانم.

هم‌چنین لقب صاحب الحوت برگرفته از آیه‌ی 48 سوره قلم است: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ».

رسالت

بر اساس گزارش‌های تاریخی، یونس حدود 780 یا حدود 825 سال قبل از میلاد، در نینوا، شهری در نزدیکی موصل می‌زیست و در همان‌جا به پیامبری مبعوث شد.[5] به تصریح قرآن کریم منطقه نینوا جمعیتی بیش از صد هزار نفر داشت: «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزیدُون»؛[6] و یونس را به سوی جمعیت یک‌صد هزار نفری یا کمی بیشتر فرستادیم.

مورخان می‌گویند یونس(ع) بعد از سلیمان نبی(ع) بر مردم نینوا برانگیخته شد.[7] برخی هم معتقدند که حضرات الیاس، یسع و یونس(ع) در یک زمان می‌زیستند.[8]

حضرت یونس(ع) در سی سالگی به نینوا رفت و 33 سال،[9] در میان قومش در سرزمین نینوا، به دعوت و تبلیغ مردم مشغول بود، اما هرچه کوشش کرد، سخنان و تعالیمش در دل امتش مؤثر نیفتاد، و تنها دو نفر به نام روبیل(عالم) و ملیخا(عابد) دعوت او را پذیرفتند و ایمان آوردند.[10]

در این‌که رسالت یونس از چه زمانی آغاز شد، اختلاف نظر وجود دارد. ابن عباس می‌گوید: بعد از آن‌که از شکم ماهى بیرون آمد وحی بر او نازل شد و مبعوث به رسالت گشت، و دلیل این ادعا را پیاپی آمدن آیات «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ»،[11] و «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ»،[12] مطرح می‌کند.[13]

بر اساس این نظریه، یونس یا مبعوث به سوی مردمی غیر از مردم نینوا شد، و یا به سوی همان مردم برای بار دوم مبعوث شده، با شریعت جدید و مردم هم به او ایمان آورده‌اند.[14]

ترک اولی

لجاجت و مخالفت مردم بت‌پرست با دعوت‌ طولانی باعث خستگی و مأیوس شدن از هدایت آنها شد؛ لذا یونس غضبناک و خشمگین از میان آنها بیرون رفت. وی با آن­که مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آن­جا هجرت نماید، و معمولاً پیامبران الهی در مأموریت خود خستگی ناپذیرند، اما وی چون تصوّر می‌کرد خداوند بر او تنگ نمی­گیرد، منطقه مأموریت خویش را ترک نمود، و مرتکب ترک اولی شد؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.[15]

بنابر این، از نظر این­که یونس(ع) در باره قوم متمرد خود نفرین کرد و بدون کسب دستور از مقام کبریائى، از قوم خود اعراض نمود و هنگام اجراى عقوبت آنان را رها نمود و به سوى آنان باز نگشت، با این­که تمرد نبود، ولى یونس پیامبر آن‌را در باره خود لغزش شناخت در مقام توبه و عذرخواهی برآمد، در صورتى که مقام پیامبران منزه از خطا و لغزش است: «... فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین».[16]

شخصیت و فضیلت

در فضیلت و عظمت یونس(ع) همین بس که پیامبر اسلام(ص) او را برادر خود خواند.[17] و بر اساس برخی روایات، امام صادق(ع) در حق وی از پیامبر(ص) نقل فرمود: سزاوار نیست هیچ‌کس مرا برتر از یونس بن متى بداند؛ یعنى شایسته نیست کسى مرا به جهت معراج در آسمان از یونس بن متى بالاتر بداند؛ چون خداوند عجایب صنع خود در آسمان را به من نشان داد، امّا عجایب قعر دریاها را به یونس(ع) ارائه نمود و من خدا را در آسمان عبادت کردم، امّا یونس او را در شکم ماهى عبادت کرد.[18]

البته این‌که رسول خدا(ص) فرمود سزاوار نیست هیچ‌کس مرا برتر از یونس بن متى بداند، منظور تعظیم یونس بود، تا همگان او را به بزرگی یاد کنند، نه این‌که پیامبر اسلام(ص) برتر از یونس نبود؛ چرا که حضرتشان خاتم پیامبران و سرآمد آنها بود.

آری یونس مردى متعبّد و خوش آواز بود؛ هنگامی که کتاب می‌خواند، پرندگان و چرندگان بیابان به صدای او گوش می‌دادند.[19]

یونس(ع) با این همه فضل و کمالات، اما نسبت به پیامبران دیگر، حوصله و شکیبایی‌اش کمتر بود؛ از این‌رو خداى تعالى به پیامبر اسلام(ص) سفارش می‌کند، در برابر فرمان پروردگارت صابر باش و مانند صاحب ماهى مباش: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ».[20]

آرام‌گاه

یونس(ع) نیز مانند دیگر سفیران الهی، پس از سال‌ها مجاهدت و تبلیغ در راه توحید و یکتاپرستی، و تحمل سختی‌های طاقت‌فرسا، سرانجام دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار یار و معبود خویش شتافت و در روستای «حلحول» بین بیت المقدس و شهر الخلیل(قبر إبراهیم الخلیل) به خاک سپرده شد.[21]

 


[1]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 79، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 2، ص 247، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.                     

[2]. صافات، 139.

[3]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 360، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج 6، ص 298، تهران، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.

[4]. نون به معنای ماهی است.

[5]. نینوا شهری باستانی که در گذشته بسیار دور یکی از روستاهای موصل بود. و رود دجله بین نینوا و موصل واقع شده بود.

[6]. صافات، 147.

[7]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 110، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌‌تا.                    

[8]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏3، ص 416.

[9]. میبدی از عبد الله مسعود نقل می­کند که حضرت یونس 33 ساله بود که به پیامبری مبعوث شد و 33 سال قومش را دعوت کرد، در این مدت جز دو مرد کسی دیگر به وى ایمان نیاورد. همان، ج ‏6، ص 299.

[10]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الانبیاء ع، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 251، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 8، ص 307، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.

[11]. صافات، 145.

[12]. همان، 147.

[13]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏6، ص 298؛ ج 8، ص 307.

[14]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏26، ص 358، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.

[15]. ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج ‏3، ص 572- 573، تهران، برهان، 1398ق.

[16]. ر. ک: (ترک اولی حضرت یونس)، 27271.

[17]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏9، ص 163.

[18]. جزائری، نعمت الله، داستان پیامبران یا قصه‌های قرآن از آدم تا خاتم(ترجمه قصص الأنبیاء)، مترجم، عزیزی، یوسف، ص 618، تهران، هاد، چاپ اول، 1380ش.

[19]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏6، ص 298.

[20]. قلم، 48.

[21]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 2، ص 290، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها