جستجوی پیشرفته
بازدید
11568
آخرین بروزرسانی: 1400/05/30
خلاصه پرسش
مشرق زمین، که روایتی مردم آن‌جا را از زمینه‌سازان ظهور می‌داند، کجا است؟ این‌که امام باقر(ع) فرمود: من اگر در آن زمان بودم، خودم را تا زمان ظهور زنده نگه‌می‌داشتم، نوعی توصیه به همکاری نکردن با این گروه از زمینه‌سازان نیست؟!
پرسش
از امام باقر(ع) نقل شده است: «کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَأَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ». چند سؤال در مورد این حدیث وجود دارد: 1. این‌که منظور از مشرق کجا است؟ آیا می‌توانیم با توجه روایات مختلف، مشرق را ایران بدانیم؟ 2.منظور از عبارت "ولایدفعونها الا الی صاحبکم" به چه معنا است؟ آیا به این معنا است که حق به آنها داده نمی‌شود و این حق تنها به صاحب الزمان داده می‌شود؟ و یا آنان حکومت را به امام تحویل خواهند داد؟ 3. منظور امام باقر(ع) که فرمود: اگر من آن زمان را درک می‌کردم، خودم را برای امام زمان(ع) نگه‌می‌داشتم، به چه معنا است؟ آیا بدین معناست که حرکت آن گروه اشتباه بوده و باید جان خود را برای امام زمان(ع) حفظ می‌کردند؟
پاسخ اجمالی

موضوع مطرح شده در پرسش، ناظر به روایتی از امام باقر(ع) است که به خروج گروهی در سمت مشرق زمین و کمک آنان به امام زمان(عج) برای زمینه‌سازی امر ظهور و تحقق دولت عدالت‌‌خواهان اشاره کرده و می‌فرماید:

«گویی می‌بینم مردمی در مشرق خروج کرده‌‏اند و خواستار حقّ هستند، ولی به ایشان داده نمی‌شود. آنان مجددا خواستار حق خود می‌شوند؛ اما به آنان داده نمی‌شود. پس چون چنین می‌بینند شمشیرهای خود را بر گردن خویش می‌افکنند(آماده کارزار می‌شوند). پس آنچه می‌طلبند به ایشان می‌دهند، ولی ایشان از پذیرفتن آن خودداری می‌کنند تا این‌که قیام نمایند و آن‌را به کسی تحویل نمی‌دهند مگر به صاحب شما! کشتگان‌‌شان شهید هستند. بدانید اگر من خود آن‌را درمی‌یافتم، حتما خود را برای صاحب این امر نگاه می‌داشتم».[1]

بررسی سند روایت

در سلسله سند این روایت، راویانی قرار دارند که همگی ثقه و مورد اعتمادند:

  1. احمد بن محمد بن سعید معروف به «ابن عقده» فردی ثقه و مورد اعتماد است.[2]
  2. علی بن حسن بن علی بن فضال؛ ثقه و مورد اعتماد است.[3]
  3. محمد بن حسن(صفار)؛ ثقه و مورد اعتماد است.[4]
  4. حسن بن علی بن فضال؛ ثقه و مورد اعتماد است.[5]
  5. احمد بن عمر حلبی؛ ثقه است.[6]
  6. حسین بن موسی(بن سالم)؛ ثقه و مورد اعتماد است،[7] و یکی از اصول اربعه مأه نزد او بود.[8]
  7. معمر بن یحیی بن سام؛ ثقه است.[9]
  8. ابوخالد کابلی؛ نام وی وردان و لقب او کنکر بود و از حواریون امام سجاد(ع) به شمار می‌آمد و ثقه است.[10]

در نتیجه تمام راویان این روایت، افرادی ثقه و مورد اعتمادند. علاوه بر آن‌که محتوای این حدیث در روایات دیگری از احادیث ذکر شده است.

عبدالله بن مسعود گفت: «در حضور رسول خدا(ص) بودیم جوانی از بنی‌هاشم آمد و رنگ آن‌حضرت تغییر کرد. گفتند: یا رسول اللَّه! چه اتفاقی رخ داده که ما در چهره شما اثر اندوه می‌بینیم؟! حضرتشان فرمود: ما اهل‌بیتی هستیم که خدا آخرت را برای ما خواسته و این خانواده‌ام بعد از من دچار بلا شده و (از حقوق خود) محروم خواهند شد تا این‌که عده‌‏ای که بیرق‌‌های سیاهی دارند از طرف مشرق می‌آیند و دو مرتبه یا سه مرتبه حق خود را طلب می‌کنند و حق را به آنها نمی‌دهند تا این‌که جنگ کنند و پیروز شوند. آن‌گاه حق آنها را به آنان می‌دهند، ولی آنها قبول نمی‌کنند و آن را به مردی از اهل‌‌بیت من تحویل می‌دهند که او زمین را پر از عدل می‌کند بعد از آن‌که از ظلم پر شده باشد. هر کدام از شما که آن زمان ‌را درک کردید، باید خود را به ایشان برسانید، حتی اگر لازم باشد که با دست و سینه خود از روی برفها حرکت کنید؛ زیرا که او مهدی(ع) است».[11]

مشابه این روایت در منابع اهل‌‌سنت نیز دیده می‌شود:

رسول خدا(ص) فرمود: «ما اهل‌بیتی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما به جای دنیا برگزیده است، و زود است که اهل‌بیت من، پس از من، در شهرها تحت فشار قرار گیرند و رانده شوند، تا این‌که صاحبانِ‏ پرچم‌‏های سیاه از مشرق سر برآورند و حق را طلب نمایند، ولی به آنها داده نمی‌شود. دوباره طلب می‌کنند، ولی داده نمی‌شود. بار سوم، طلب می‌کنند. باز هم داده نمی‌شود؛ لذا می‌جنگند و پیروز می‏شوند. پس هر کس از شما و از نسل شما آن‌ زمان را درک کرد، نزد امامی از اهل‌بیت من بیاید، هرچند که پابرهنه بر برف و سرما باشد؛ چرا که آنان پرچم‏های هدایت هستند. آنها پرچم‏ قیام خویش را به مردی از اهل‌بیت من تحویل می‌دهند که نامش، همنام من است ... و حاکم زمین می‏شود و آن‌را آکنده از عدل و داد می‌کند، همان‌گونه که آکنده از جور و ستم شده است»‏.[12]

به هر حال در مورد روایت موجود در پرسش، نکاتی را باید بیان نمود:

الف) اگرچه کشورهایی مانند ایران و عراق در قسمت شرقی(شمال شرقی) شهر مدینه و سرزمین حجاز قرار دارند و می‌توان این مناطق را به عنوان مصادیق احتمالی روایت درنظر گرفت؛ اما در خود این روایت، قرینه‌‌ای قطعی وجود ندارد که مراد از آن بخش شرقی، سرزمین ایران باشد و یا آن‌که افراد و دولت‌های خاصی مصداق آن باشند و از این رو هر آنچه در این زمینه گفته می‌شود تنها یک احتمال است، همان‌گونه که مرحوم مجلسی در بیان این روایت، احتمال داده بود که شاید دولت صفویه مصداق آن باشند.[13]

ب) ضمیر موجود در عبارت «لا یدفعونها» ضمیری مؤنث است و به کلمه «حق» برنمی‌گردد، بلکه به چیزی مانند حکومت و یا قدرت برخواهد گشت که از معنا استخراج شده است.

ج) «... لابقیت نفسی لصاحب هذا الامر». در تفسیر این فراز از روایت امام باقر(ع) ممکن است گفته شود که حضرتشان فرمود: اگر من در آن زمان بودم، با فرمانده این حرکت همکاری می‌کردم. یعنی مراد از «صاحب هذا الامر» فرمانده آن حرکت اعتراضی باشد که زمینه‌ساز ظهورند و ممکن است ‌که مراد از «صاحب هذا الامر»، امام مهدی(عج) باشد؛ یعنی تلاش می‌کنم تا زنده باشم و حکومت حضرتشان را نیز درک کنم.

د) معنای «لابقیت نفسی لصاحب هذا الأمر» هرچه باشد، نشانگر آن نیست که کار آن گروه معترض، کاری اشتباه می‌باشد و نباید با آنان همکاری نمود، زیرا در این صورت، امام کشته‌‌های آنان را به عنوان شهید اعلام نمی‌فرمود.

 

[1]. ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 273، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.

[2]. نجاشی، احمد بن علی‏، رجال النجاشی‏، ص 94، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.

[3]. همان، ص 257.

[4]. همان، ص 354.

[5]. حلی، حسن بن علیّ بن داود، الرجال، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمدصادق‏، ص 114، تهران، دانشگاه تهران‏، چاپ اول، 1342ش.

[6]. علامه حلی، حسن بن یوسف‏، رجال العلامة الحلی‏، ص 20، نجف اشرف، دار الذخائر، چاپ دوم، 1411ق.

[7].رجال النجاشی، ص 45.

[8]. طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنّفین و أصحاب الأصول، ص 127، قم، ستاره‏، چاپ اول، 1420ق.

[9]. رجال النجاشی، ص 425

[10]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 309، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.

[11]. طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 442، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.

[12]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 4، ص 511، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.

[13]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 243، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها