جستجوی پیشرفته
بازدید
8201
آخرین بروزرسانی: 1399/04/22
خلاصه پرسش
آیا از لحاظ منطقى، احتمال نجات مذاهب اهل‌سنت(مالکی، شافعی و...) بیشتر از شیعه نیست؟! زیرا آنها علاوه بر علی(ع) سایر صحابه را نیز دوست دارند، و در صورتی که هریک از اینها اهل نجات باشند، سنی مذهب محب علی(ع) هم اهل نجات است.
پرسش
آیا از لحاظ منطقى، احتمال نجات من که مالکى مذهب هستم؛ بیشتر نیست؟ زیرا من علاوه بر على(ع) سایر صحابه را نیز دوست دارم. در این صورت هریک که اهل نجات باشند من هم اهل نجات هستم.
پاسخ اجمالی

آنچه از دیدگاه علوم منطقى مسلم است؛ این است که عمل کردن به محتملات نجات و سعادت ضریب خطا و گمراهى را کاهش می‌‏دهد. این اصل نه تنها در منطق، بلکه در مباحث فقهى نیز جایگاه ویژه‏‌اى دارد و از آن به عنوان "اصالة الأحتیاط" یاد می‌شود؛ یعنى ما در هنگام تردد میان دو امر، جانب احتیاط را پیش گرفته و اگر ممکن است هر دو را و در غیر این صورت آنچه که نزدیک‌‏تر به واقع است را برگزینیم؛ مانند کسى که در وجوب نماز جمعه یا ظهر، در ظهر جمعه شک دارد، اما براى اطمینان از عمل به آنچه که خداوند طلب کرده است هر دو را به جا می‌‏آورد.

این در صورتى است که امور محتمل و مردد با هم متباین و متناقض نباشند؛ زیرا در این صورت جمع بین آنها از لحاظ عقلى محال و ممتنع است؛ مثل کسى که می‌‏گوید اکنون هم شب است و هم روز، یا هم روشن است و هم تاریک؛ چرا که واقعیت شب و تاریکى چیزى است مغایر با واقعیت روز و روشنایى و در واقع شب و تاریکى همان نبود روز و روشنایى است و مشخص است که بود و نبود یک چیز در آن واحد قابل اجتماع نیستند.

در فرض سؤال نیز باید گفت؛ اگرچه مبت و دوست داشتن علی(ع) با حب صحابه منافاتی ندارد، اما ابراز مودت و محبت قلبى نسبت به علی(ع) و مخالفان آن‌حضرت حتی اگر از صحابه باشند، در آن واحد؛ به نحو یکسان چگونه ممکن است؟! آیا دوستی دو ایده و تفکر متقابل امکان‌پذیر است!.

پاسخ تفصیلی

بنابر مسلمات منطقى، عمل کردن توأم به آن چیزهایى که امکان نجات آدمى را در پى دارند، موجب دفع ضرر محتمل خواهد بود. مثل شخصى که نمی‌‏داند در ظهر جمعه، نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر؛ از این‌رو براى درک حکم واقعى خداوند متعال و عمل به آنچه که موجب نجات او است، هر دو را به جا می‌‏آورد؛ یعنى هم نماز ظهر را می‌‏خواند و هم جمعه را.

این عمل منطقى، همان چیزى است که در مبانى فقهى، تحت عنوان "اصالة الاحتیاط"[1] از آن یاد می‌‏شود و دفع ضرر احتمالى را در پى دارد. ضررى که از عمل نکردن به مقتضاى حکم واقعى الهى، ایجاد می‌‏شود.

این درجایى است که دو امر مورد نظر، تنافى ذاتى، با هم نداشته و ضد عام یا ضد خاص همدیگر نباشند، اما اگر چنین شد؛ و تنافى و تباین حقیقى میان دو مطلب، استوار بود، جمع آنها محال و غیر ممکن است؛ چرا که اساس وجودِ هر یک، وجودِ دیگرى را نفى می‌‏کند. مثل این‌که شخصى، علم به وجوب جهاد دارد، اما در موقعیتى قرار گرفته است که در اثر تبلیغات و دروغ‌‏هاى سیاسى، جبهه‏‌ی حق را نمی‌‏شناسد. چنین شخصى نمی‌‏تواند براى عمل به حکم قطعىِ جهاد، نیم روزى را در جبهه‏‌ی "الف" بجنگد و گروهى را از جبهه‏‌ی "ب" بکشد و در نیمه‏‌ی دیگر روز، عکس این کار را بکند؛ زیرا هر چند که وى، با فرض فوق، یقیناً در جبهه‌ی حق شمشیر زده است، اما مخالفت او با جبهه‌ی حق و همراهی‌‏اش با عوامل باطل نیز یقینى است.

در پاسخ به سؤال فوق، باید گفت که تصور شما از فقه مالکى و فقه علوى چیست؟! اگر تصور شما از فقه، همان باشد که خود امام مالک ابن انس معتقد بودند؛ پاسخ به گونه‌‏اى است و در غیر این صورت به گونه‌‏اى دیگر.

ایشان چون دیگر شیعیان، علی(ع) را به عنوان امیرمؤمنان و امام مسلمانان پذیرفته‌‏اند. در شعر منسوب به وى آمده است:

"آل علىٍّ شیعة الرّحمان".[2]

وى در تفسیر آیه‏‌ی "و من یطع الله..."، می‌‏گوید:

"شهدا یعنى علی(ابن ابی‌طالب)، جعفر(طیار)، حمزه(عموى پیامبر(ص)امام حسن(ع) و حسین(ع)؛ زیرا ایشان سروران شهدا هستند".[3]

ابراز مودت مالک ابن انس، نسبت به علی(ع) منحصر نبوده، بلکه وى خاندان علی(ع) را برگزیدگان خداوند در روى زمین می‌‏دانستند؛ از این‌رو درباره‏‌ی امام صادق‌(ع) می‌گوید:

"چشمان من کسى با فضیلت‌‏تر از جعفر بن محمد(ع) را در زهد، عبادت و تقوا ندیده است".[4]

امام مالک ابن انس افزون بر این‌که خود، امام علی(ع) را می‌‏ستود، با دشمنان او دشمنى می‌‏کرد و دوست‌دارانش را دوست می‌‏داشت. وى کسانى را که برخلاف روش فقهى ایشان اجتهاد می‌‏کردند؛ مورد نکوهش قرار می‌‏داد؛ از این‌رو، وى درباره‌ی ابوحنیفه می‌‏گوید:

"کسى در اسلام زاده نشده است که به اندازه‏‌ی أبی‌حنیفه مضر به حال مسلمانان باشد".[5]

بنابر این، با توجه به گفته‌‏هاى امام مالک، باید گفت؛ فقه مالکى در پایه و بنیان با پذیرش دشمنىِ با علی(‏ع) مخالف است. از سوى دیگر در ابتداى بحث گفتیم که به هم پیوستن چیزهایى که با هم سنخیت دارند و در یک راستا هستند؛ ضریب خطا را کاهش داده و احتمال رسیدن به واقعیت را می‌‏افزاید.

اما در مواردى که امور مورد نظر از متقابلان منطقى باشد، اساساً جمع بین آن دو ممکن نیست، چه رسد به این‌که موجب هدایت و راهیابى انسان نیز بشود.

براى روشن‏‌تر شدن تقابل، به این مثال توجه کنید. پذیرفتن دو امر متقابل، مثل این است که شخص بگوید، الآن هم روز است و هم شب. نتیجه این خواهد بود که آنچه حاصل شده، نه روز باشد و نه شب؛ زیرا واقعیت روز چیزى است که واقعیت شب را نفى می‌‏کند، و یا به عبارت دیگر، شب همان نبود روز است.

مورد سؤال نیز از همین قبیل است؛ یعنى اگرچه دوستی علی(ع) با حب صحابه منافات ندارد،[6] اما ابراز مودت و محبت قلبى نسبت به علی(ع) و مخالفان آن‌حضرت حتی اگر صحابه باشند، در آن واحد؛ به نحو یکسان چگونه ممکن است؟! آیا دوستی دو ایده و تفکر متقابل امکان‌پذیر است؟! واقعیتى که علی(ع) بدان اصرار می‌‏ورزد و در پى آن است؛ چیزى است غیر از آنچه که مخالفان وى دنبال می‌‏کنند.[7]


[1]. سبحانی، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ص 343، قم، مؤسسۀ امام صادق علیه السلام، چاپ دوم، سال 1420ق.

[2]. فتال النیشابورى، محمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 187، قم، منشورات الرضى، قم، چاپ اول، 1375ش.

[3]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 283، نجف، چاپخانه‌ی حیدریه، سال 1956م.

[4]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 401.

[5]. خطیب بغدادی، أبى بکم أحمد، تحقیق، مصطفى عبدالقادر، تاریخ بغداد، ج 13، ص 396، نشر محمد على بیضون، چاپ اول، سال 1417ق.

[6]. ر. ک: نمایه: صحابه از دیدگاه شیعه، سؤال 1015 (سایت: 1167)؛ «کفر و نفاق صحابه از نگاه شیعه»، 2791؛ «عدالت صحابه»، 2803.

[7]. «قاصرین و نجات از جهنم»، 323؛ «ثواب سوره‌هایی از قرآن برای نجات از آتش جهنم»، 71518.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها