جستجوی پیشرفته
بازدید
9373
آخرین بروزرسانی: 1396/03/26
خلاصه پرسش
مفسران در آیه 40 سوره حج، مهاجران مسلمان را مصداق افرادی می‌دانند که به ناحق از سرزمین خود آواره شده بودند. پس چرا در همان آیه از عبادت‌گاه‌های دیگر ادیان نام برده می‌شود؟!
پرسش
تفسیر این آیه سوره حج چیست؟ «الذین اخرجو من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا...».
پاسخ اجمالی
آیه مورد پرسش، جهاد با کفار و مشرکان را مجاز اعلام می‌کند. از آن‌جا که کفار و مشرکان بدون هیچ‌ مجوزى و تنها به جهت خداپرستی مؤمنان، آنان را از وطنشان(مکه) بیرون کردند، پروردگار در بیان حکمت ارائه مجوز برای دفاع می‌فرماید که اگر چنین جنگیدنی مشروع نبود، صومعه‌‏ها، کلیساها، کنشت‌ها و مساجد به وسیله دشمنان خدا تخریب ‏شده، و اعمال و مناسک دینی از بین مى‌‌رفت. به عبارتی، خدا در صدد بیان این واقعیت است که دین‌های گذشته نیز با داشتن چنین مجوزی از هویت خویش دفاع کرده بودند.
پاسخ تفصیلی
پروردگار در قرآن کریم می‌فرماید: «کسانى که به ناحق از دیارشان رانده شده‌‏اند، تنها به دلیل آن‌که می‌گویند: اللَّه پروردگار ما است، اگر خدا بعضى از مردمان را به وسیله بعض دیگر سرکوب نمی‌کرد، صومعه‌‏ها، کلیساها، کنشت‌ها و مساجدى که نام خدا فراوان در آنها یاد می‌شود، خراب می‌شدند، به طور قطع و یقین خدا یارى خواهد کرد، آنان را که خدا را یارى می‌کنند که خدا نیرومند و توانا است».[1]
این آیه اشاره به حکمت تشریع جهاد با کفار و مشرکان دارد؛ یعنی اگر مقرر نشده بود که بعضى از مردم بر بعضى دیگر پیروز شده و از خود دفع ضرر نمایند، مشرکان بر تمام ملت‌ها سلطه پیدا می‌کردند، و در نتیجه عبادت‌‏گاه‌های آنان را تخریب نموده و دیگر نه کلیسایی براى مسیحیان باقى می‌ماند، نه صومعه‌ای برای راهبان، نه کنیسه‌ای برای یهودیان  و نه مسجدی برای مسلمانان!
این آیه در بیان مظلومیت مؤمنان است. به این بیان که کفار و مشرکان بدون هیچ‌ مجوزى آنان را از وطنشان(مکه) بیرون کردند. آن هم نه این‌که دستشان را گرفته و از شهر بیرونشان کنند، بلکه آن‌قدر آنها را شکنجه و آزار کرده و دشواری‌هایی را برای زندگی عادی‌شان فراهم نمودند، تا ناگزیر شدند با پاى خود، شهر و زندگى را رها نموده و به دیار غربت پناه آورند؛ و از اموال خود چشم پوشیده، به تنگ‌دستى گرفتار شوند؛ عده‌‏اى به حبشه رفتند و جمعى بعد از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه روی آوردند.
جمله «إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ»، به این معنا است که دلیل اخراج مسلمانان این بود که می‌گفتند پروردگار ما اللَّه است، نه بت! به عبارتی، مشرکان آن‌قدر منحرف از حق بودند که بیان همین یک کلمه حق را جرمی بزرگ پنداشته و آن‌را مجوزی برای اخراج گویندگان این سخن حق از وطنشان می‌دانستند.
اگرچه مفاد این آیه آن است که تشریع جهاد به منظور حفظ مجتمع دینى از شر دشمنان است؛ زیرا اگر جهاد نباشد همه معابد دینى و مشاعر الهى ویران گشته، عبادات و مناسک از میان می‌رود - اما در عین حال می‌توان محتوای آیه را اعم از مسئله نبرد نظامی دانست؛ چون حتی اگر آیه‌ای وجود نداشت، دفاع مردم از منافع حیاتى خودشان، سنتى فطری بود که در میان مردم جریان داشته و دارد، هر چند که این سنت فطرى هم منتهى به خداى تعالى می‌‏شود؛ او است که انسان را مانند سایر موجودات مجهز به ابزار و ادوات دفاع نموده، تا به آسانى بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع کند. همچنین او را مجهز به فکر کرده، تا به فکر ساخت سلاح‌هاى دفاعى بیفتد، منتها دفاع، از طریق جنگ و نبرد آخرین وسیله دفاع است، وقتى به آن متوسل می‌شوند که راه‌هاى دیگر به نتیجه نرسد. این سنتى است که در جوامع بشرى جریان دارد.
بنابر این، می‌توان گفت که در آیه شریفه به این نکته اشاره شده است که جهاد و نبرد در اسلام از فروعات همان سنت فطرى است که در بشر جارى است. اما وقتى همین نبرد و دفاع را به خدا نسبت دهیم، آن وقت «دَفْعُ اللَّهِ» می‌شود و می‌گوییم خداوند برای حفظ دینش از خطر انقراض، بعضى از مردم را به دست بعضى دیگر سرکوب می‌کند.
دفاع مشروع، اصل دین را از خطر نابودی نجات می‌دهد، اما خدا به جلوگیری از تخریب معابد توسط دشمنان نیز اشاره کرده است؛ زیرا که معابد، مظاهر دین و شعائر و نشانه‌‏هاى دین است که مردم به وسیله آن به یاد دین می‌افتند، در آنها احکام دین را می‌آموزند و... .[2]
اما به این نکته مهم نیز باید توجه داشت که منظور از نام بردن معابد غیر مسلمانان آن نیست که این معابد در مقابل معابد اسلام رسمیت دارند، بلکه منظور آن است که خدا در هر عصر، آثار رسالتش را بدین وسیله، حفظ کرده است.[3]
«وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ». (لام) ى که بر سر جمله «لینصرن» در آمده، لام قسم است، و علاوه بر این‌که خداوند در این‌جا سوگند یاد کرده، وعده خود را با نون تأکید ثقیله نیز تأکید کرده است، و آن وعده این است که هر کس او را از طریق جهاد با دشمنان یارى کند، او یاریش می‌کند و خداى تعالى به این وعده خود در حق مسلمانان وفا کرد و در نبردها بر دشمنان پیروزیشان داد، البته این تا وقتى بود که مسلمانان دین خدا را یارى می‌کردند.
بنابر این، معناى آیه این است که سوگند می‌خورم که هر آینه و حتماً خدا هر کس را که یاریم کند و از دینم دفاع کند، یارى می‌کنم و توانایى هستم که احدى مرا ضعیف نمی‌کند و عزیزى هستم که احدى به ساحت عزتم تجاوز نمی‌کند.
از این آیه شریفه استفاده می‌شود که حکم دفاع در شرایع سابق نیز فى الجمله بود، هر چند که کیفیت آن‌را بیان نکرده است.[4]
شایان ذکر است، در ارتباط با این‌که میان «صَوامِع» و «بِیَع» و «صَلَوات» و «مَساجِد» چه تفاوتى است، مفسران نظریات گوناگونى دارند: «صوامع» جمع «صومعه»، به مکانى گفته می‌شود که معمولا در بیرون شهرها و دور از جمعیت براى تارکان دنیا و زهاد و عباد ساخته می‌شد که در فارسى به آن «دیر» می‌گویند.[5]
«بیع» جمع «بیعة» به معناى «معبد نصارا» است که «کنیسه» یا «کلیسا» نیز به آن گفته می‌شود.
«صلوات» جمع «صلاة» به معناى «معبد یهود» است. بعضى آن‌را معرب «صلوثا» می‌دانند که در لغت عبرانى به معناى نمازخانه است. و «مساجد» جمع «مسجد» معبد مسلمانان است.
بنابر این «صوامع» و «بیع» اگر چه هر دو متعلق به نصارا است، ولى یکى از این دو نام معبد عمومى است و دیگرى نام مرکز تارکان دنیا. بعضى نیز «بیع» را لفظ مشترکى دانسته‌‏اند که هم به معابد یهود گفته می‌شود و هم بر معابد مسیحیان.[6]
در این‌که منظور از جمله «یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً»، آیا خصوص مساجد است که نام خدا در آن‌جا بسیار برده می‌شود یا این فراز شامل تمامی معابد می‌شود، برخی معتقدند ظاهرا این جمله توصیفى است براى خصوص مساجد؛ چرا که مساجد مسلمانان با توجه به نمازهاى پنج‌گانه که در تمام ایام سال در آن انجام می‌گیرد پر رونق‌‏ترین مراکز عبادت در جهان است، در حالی‌که بسیارى از معابد دیگر تنها یک روز در هفته و یا روزهایى در سال مورد بهره‌‏بردارى قرار می‌گیرند.[7]
اما برخی دیگر می‌گویند این توصیف هم شامل مساجد و هم دیگر معابد می‌شود؛[8] زیرا در آنها نیز زیاد نام خدا برده می‌شد و می‌شود.[9]

[1]. حج، 40.
[2]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 384- 385 قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏14، ص 543- 545، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[3]. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ‏7، ص 56، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش.
[4]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 386.
[5]. باید توجه داشت صومعه در اصل به معناى بنایى است که قسمت بالاى آن بهم پیوسته است، و ظاهرا اشاره به گلدسته‏‌هاى چهار پهلویى بوده که راهبان براى صومعه خود درست می‌کردند. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏14، ص 116، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش
[6]. تفسیر نمونه، ج ‏14، ص 116؛ برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏17، ص 125- 126، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[7]. تفسیر نمونه، ج ‏14، ص 117.
[8]. طوسى، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 321، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
[9]. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏17، ص 126.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

  • آیا بر اساس قرآن، تعیین جنسیت فرزندانی که در شکم مادران می باشند، امکان پذیر نیست؟
    39523 تفسیر 1389/02/20
    جواب بخش اوّل پرسش شما با شماره 3261 (سایت: 3816) در سایت موجود است (پیش تر به آن پاسخ داده شد)، اما در ارتباط با بخش دوم آن، باید گفت: در این آیه، ادعا نشده که هر قسمت از آن، اثبات کننده قسمت های دیگر نیز ...
  • تنهایی خداوند به چه معنا است؟
    10309 صفات الهی 1394/05/05
    این که خداوند متعال تنها است، معنایش آن است که کسی در مقام ذات با خداوند نیست؛ و او یگانه و یکتا است و کسی همتایش نیست. و این منافات ندارد که خداوند در مقام ظهور و بروز با همه باشد؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: «مشرق و مغرب، از ...
  • آیا اگر مرد با زنش نزدیکی نکند حق طلاق برای زن ثابت می شود؟
    287190 Laws and Jurisprudence 1388/09/09
    طبق موازین اسلامی، هر مردی موظف است؛ در حد امکان؛ نیازهای جنسی همسر خود را برآورده نماید و حتی نباید به امور مباحی بپردازد که او را از چنین وظیفه­ای باز می­دارد. مسلماً خود ارضایی و در نتیجه عدم توجه به همسر، از گناهان بزرگی ...
  • ارکان اقرار چیست؟ آیا میان «اقرار» و «اعتراف» فرق است؟
    31005 گواهی و اقرار 1393/04/12
    اقرار در لغت به معنای اعتراف کردن و اثبات چیزی است.[1] در اصطلاح فقه؛ عبارت است از: خبر دادن از حقّى ثابت بر ضرر خود یا نفى حقّى از ذمّه دیگرى براى خود.[2] بنابراین، اعتراف نیز به معنای اقرار است، ...
  • از چه زمانی گناهان انسان محاسبه می شود؟
    40860 Laws and Jurisprudence 1388/06/02
    گناه و معصیت مشروط به داشتن تکلیف است و تا انسان نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات تکلیفی نداشته باشد، گناهی بر او نوشته نخواهد شد. داشتن تکلیف نیز مشروط به داشتتن شرایطی است که از جمله آنها بلوغ و عقل ...
  • تعداد موجودات در هر گروه مانند انسان بر چه اساسی است؟
    7588 کثرت موجودات 1392/02/17
    شناخت دقیق و جزئی تعداد موجودات در حیطه فهم انسان نیست؛ زیرا ابزار ادراک و راه‌های شناخت انسان عبارت است از: حس، خیال، عقل و وحی؛ این مطلب از امور حسی و خیالی نیست که انسان بتواند با حواس ظاهری و باطنی یا با نیروی خیال خود ...
  • آیا به نظر جامعه مدرسین درباره مراجع تقلید می توان عمل کرد؟
    11937 Laws and Jurisprudence 1389/08/20
    پاسخ حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است:مراجع مزبور همگی در حکم مساوی هستند و تقلید از هر یک از ایشان، صحیح می باشد. ...
  • اولین پیامبری که با زن بیوه ازدواج کرد، که بود؟
    8261 تاریخ 1395/06/04
    براساس روایتی از امام رضا(ع)؛ اولین کسى که خداوند به او اجازه داد تا با زنى بیوه ازدواج نماید، حضرت داود پیامبر(ع) بوده است: ‏«ابو صلت هروى» از امام رضا(ع) پرسید: داستان واقعى داود و اوریا چه بوده است؟ آن‌حضرت پاسخ دادند: «در روزگار داود هنگامى که زنى ...
  • تفسیر مختصری از آیه 33 سوره نساء «وَ لِکلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ...» می‌خواستم؟
    6540 تفسیر 1398/09/14
    قرآن و دیگر منابع دینی بارها به موضوع ارث[1] پرداخته‌ و در همین راستا، از هم‌پیمانان انسان نیز نام برده‌اند:«وَ لِکلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمانُکمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ...»؛[2] براى هر کس وارثانى قرار دادیم که از ...
  • مراحل سه‌گانه‌ی نگاه و شهود عارف نسبت به وجود کدام است؟
    2903 چینش وجود 1399/11/23
    مقصود از تقسیم وجود مطلق به سه مرحله: مرحله‌ی ذات خدا، مرحله‌ی عالم و مرحله‌ی تجلی است؛[1] یعنی در واقع تقسیم نگاه و شهود عارف است که سه‌گونه است. بنابراین، وجود عالم هم می‌تواند از نوع دوم باشد و هم از نوع سوم؛ زیرا ...

پربازدیدترین ها