
لطفا صبرکنید
36692
- اشتراک گذاری
یکی از چالشهای اساسی اندیشه و افکار فرقۀ وهابیت تضاد و مخالفت آن با قرآن، سنت رسول الله(ص) و اعتقادات جماعت مسلمانان است که یک نمونۀ آن مسئلۀ توسل است؛ زیرا توسل یکی از اموری است که از صدر اسلام همواره مورد توجه تمام مسلمانان؛ از جمله بزرگان اهلسنت بوده است. امام بخاری صاحب یکی از کتابهای معتبر روایی اهلسنت، سیره عملی خلیفه دوم(عمر بن خطاب) را در جواز توسل نقل کرده است.
همچنین امام مالک(مفتی مدینه) به منصور دوانقی دستور توسل به پیامبر(ص) را داد. خطیب بغدادی از ابن علی خلال که شیخ حنابله بود، نقل کرد: هرگاه کار مهمی برایم پیش میآمد به جانب قبر موسی بن جعفر(ع) میرفتم و به او متوسل میشدم، کار بر من آسان میشد و مشکلاتم حل میشد. امام شافعی شعر معروفی در جواز توسل به آل پیامبر(ص) سروده است. و نمونههای دیگری که دلالت بر جواز توسل از دیدگاه بزرگان و علمای اهلسنت دارد؛ اما ابن تیمیه و پیروانش آنرا بدعت و حرام میدانند و کسانی را که به پیامبر(ص) و اهلبیت او متوسل میشوند را مشرک میدانند.
یکی از چالشهای اساسی اندیشه و افکار فرقۀ وهابیت، تضاد و مخالفت آن با قرآن، سنت رسول الله(ص) و اعتقادات جماعت مسلمانان است که یک نمونۀ آن مسئلۀ توسل است. برای توضیح بیشتر، مسئلۀ توسل را از نظر قرآن، سنت و اعتقادات جماعت مسلمانان مورد بررسی قرار میدهیم.
در منابع اصیل اسلام(قرآن و احادیث) توسل و شفاعت به خوبی بیان و پذیرفته شده است. نه تنها در منابع روایی شیعه؛ بلکه در منابع روایی معتبر اهلسنت نیز روایاتی که دلالت بر جواز توسل و شفاعت دارد دیده میشود. بنابر این، ما پاسخ را در دو قسمت پی میگیریم:
الف) توسل و شفاعت در قرآن
از آیات قرآن به خوبى استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالح در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و با توحید منافات ندارد.
به عنوان نمونه خدای متعال میفرماید:
«و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم میکردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا میگذاردند)، پیش تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم براى آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند».[1]
ب) توسل و شفاعت در روایات
از روایات متعددى که از طرق شیعه و اهلسنت در دست داریم، نیز به خوبى استفاده میشود که توسل و شفاعت هیچگونه اشکالى ندارد؛ بلکه کار پسندیدهای محسوب میشود.[2]
این روایات بسیار فراوان است و در کتابهای زیادى نقل شده است که ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها که در کتابهای معروف اهل تسنن وجود دارد، اشاره میکنیم:
- در صحیح بخاری (م 256) به صراحت بیان شده است: وقتی در مدینه قحطی آمده بود عمر بن خطاب با توسل به مقام عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص) چنین دعا و طلب باران کرد: «خدایا ما به مقام پیامبر تو متوسل شدیم و به ما باران دادی، حالا به مقام عموی او متوسل میشویم و طلب باران میکنیم».[3]
- در مسند احمد بن حنبل (م 241) آمده است: مردی حاجتی داشت عثمان(خلیفۀ سوم) به او گفت: وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و به پیامبر(ص) متوسل شو و این دعا را بخوان: «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک نبینا محمد (ص) نبی الرحمة، یا محمد انی اتوجه بک الی ربی لتقضی حاجتی»، تا به حاجتت برسی.[4]
- امام مالک(مفتی مدینه) به منصور دوانقی دستور توسل به پیامبر(ص) را میدهد و چنین میگوید: پیامبر وسیله تو و وسیله پدرت، آدم است. که اشاره به دستور خداوند به آدم جهت توسل به انوار مقدسه پنج تن میباشد.
- شعر معروفی که امام شافعی (م 855) در جواز توسل به آل پیامبر(ص) سرود و گفت: آل النبی ذریعتی و هم الیه وسیلتی؛ یعنی آل پیامبر شفیع من هستند و اینها وسیله من و واسطه من در نزد خدا هستند.[5]
- ابن علی خلال که از بزرگان حنابله است، میگوید: هر مشکلی که برای من پیش میآمد، نزد قبر موسی بن جعفر(ع) میرفتم و به او متوسل میشدم و از او طلب شفاعت میکردم. چیزی نمیگذشت که مشکلم حل میشد.[6]
- بیهقى (م 458) که از بزرگان اهلسنت است، نقل میکند: در زمان خلافت خلیفۀ دوم، سالى قحطى شد، بلال به همراهى عدهاى از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: اى رسول خدا! از خدایت براى امتت باران بخواه ... که ممکن است هلاک شوند.[7]
- یکی از بزرگان اهلسنت شخصی است به نام ابن خزیمه، ذهبی در مورد وی گفته است: ابن خزیمه شیخ الاسلام و امام و حافظ بود و در فقه و حدیث تبحر زیادی داشت.[8]
ابوبکر محمد ابن الموئل (از اهلسنت) میگوید: با امام اهل حدیث، ابن بکر بن خزیمه و ابی علی ثقفی و عدهای از مشایخ اهلسنت به طرف طوس میرفتیم، وقتی به نزدیک قبر علی بن موسی الرضا(ع) رسیدیم، از توسلی که ابن خزیمه برای آنحضرت انجام داد و گریه و زاری زیادی که کرد همه ما متحیر شدیم.[9]
حال سؤال اینجا است، آیا ابن تیمیه و وهابیت ابن خزیمه را برای این توسلات و طلب شفاعت، مشرک میدانند، در حالی که بزرگان رجال اهلسنت در نمونهایی که بیان شد وی را بسیار ستودهاند و مورد قبول اهلسنت است.
- درکتاب وفاء الوفاء تألیف دانشمند معروف و مورد اعتماد بزرگان اهلسنت، علی بن احمد سمهودى (م 911) آمده است: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر(ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است، و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخیز، سپس روایت معروف توسل آدم(ع) را به پیامبر اسلام(ص) از عمر بن خطاب نقل کرده است: آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: خداوندا به حق محمد(ص) از تو تقاضا میکنم که مرا ببخشى.[10]
سپس حدیث دیگرى از جماعتى از راویان حدیث از جمله نسائى (م 303) و ترمذى (م 279) که از دانشمندان معروف اهل تسنن و از صاحبان جوامع روایی هستند، به عنوان شاهد براى جواز توسل به پیامبر(ص) در حال حیات نقل میکند که خلاصهاش این است:
مرد نابینایى از پیامبر براى شفاى بیماری تقاضاى دعا کرد. پیامبر به او دستور داد که چنین دعا کند:
خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت، پیامبر رحمت تقاضا میکنم و به تو روى میآورم. اى محمد! به وسیله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه میشوم، خداوندا او را شفیع من قرار ده.[11]
سپس در مورد جواز توسل به پیامبر(ص) بعد از وفات، چنین نقل میکند که مرد حاجتمندى در زمان عثمان کنار قبر پیامبر(ص) آمد و نماز خواند و چنین دعا کرد: خداوندا من از تو تقاضا میکنم و به وسیله پیامبر ما محمد(ص) پیامبر رحمت به سوى تو متوجه میشوم، اى محمد من به وسیله تو متوجه پروردگار تو میشوم تا مشکلم حل شود.
بعد اضافه میکند چیزى نگذشت که مشکل او حل شد.[12]
- آلوسى، صاحب تفسیر معروف روح المعانی، از علمای اهلسنت در قرن سیزدهم، پس از تجزیه و تحلیل طولانى و دقتهای فراوان در اعتبار احادیث توسل و شفاعت چنین گفته است:
بعد از تمام این گفتوگوها، من مانعى در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر(ص) نمیبینم، چه در حال حیات پیامبر و چه پس از رحلت او، و سپس اضافه میکند: توسل جستن به مقام غیر پیامبر در پیشگاه خدا نیز مانعى ندارد، به شرط اینکه او حقیقتا در پیشگاه خدا مقامى داشته باشد.[13]
نمونههای زیاد دیگری در کتابهای معتبر حدیثی موچود است که به وضوح نشان دهنده این اعتقاد و عمل به توسل و شفاعت در نزد ائمه اهلسنت و بزرگان آنان است.
توسل و شفاعت از نگاه وهابیت
- ابن تیمیه سر سلسله وهابیت (م قرن هشتم) در کتاب الرد علی الاخنائی در مورد توسل به پیامبر(ص) و زیارت قبر حضرت چنین میگوید:
هر گاه کسی به قصد زیارت و توسل به پیامبر مسافرت کند، و علت اصلی سفر او رفتن به مسجد حضرت و توسل و زیارت و طلب حاجتی از وی باشد مشرک و از شریعت اسلام خارج است.[14]
- وی در همین کتاب میگوید: «التوسُّل بالموتی و لو الانبیاء کفرٌ وشرکٌ، وأنّه لم یَشْرَعْهُ سبحانه و تعالى لعباده»؛ هر کس غیر خدا را بخواند و به سوی غیر خدا برود و به مردگان توسل بجوید و طلب شفاعت کند و لو پیامبران الهی باشند مشرک است.[15]
- «سؤال المیت والغائب وتوسل به نبیًا کان أو غیره من المحرمات المنکرة و شرک باتفاق أئمة المسلمین لم یأمر الله به و لا رسوله و لا فعله أحد من الصحابة و لا التابعین لهم بإحسان، لا استحبه أحد من أئمة المسلمین»؛
درخواست حاجتی از میت و توسل به او، چه پیامبر باشد یا غیر پیامبر، به اجماع همه مسلمانان، از محرمات و شرک است، و خدا به آن امر نکرده و هیچ کسی از صحابه و تابعین این کار را انجام نمیدادند و کسی این را مستحب نمیداند. بنابر این این کار جایز نیست.[16]
- محمد بن عبد الوهاب در کتاب کشف الشبهات میگوید:
«إن قیل: النبی - صلى الله علیه وسلم - أعطی الشفاعة وأنا أطلبه مما أعطاه الله. فالجواب إن الله أعطاه الشفاعة و نهاک عن هذا فقال: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا، فإذا کنت تدعو الله أن یشفع نبیه فیک فأطعه فی قوله: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا.[17] و أیضا فإن الشفاعة أعطیها غیر النبی - صلى الله علیه وسلم - فصح أن الملائکة یشفعون و الأولیاء یشفعون و الأفراط یشفعون أتقول: إن الله أعطاهم الشفاعة فأطلبها منهم؟ فإن قلت هذا رجعت إلى عبادة الصالحین التی ذکر الله فی کتابه وهذا شرک، وإن قلت: لا، بطل قولک: أعطاه الله الشفاعة وأنا أطلبه مما أعطاه الله»؛
اگر کسی بگوید ما میدانیم خدا به پیامبر مقام شفاعت داده و به اذن الله میتواند شفاعت کند چه مانعی دارد ما آنچه را خدا به او بخشیده از او تقاضا کنیم، و از او طلب کنیم که برای ما شفاعت کند و یا به حضرت متوسل شویم؟ ما در پاسخ میگوییم این کار شرک است و جایز نیست و اگر کسی چنین بگوید، بندگان صالح خدا را پرستش و عبادت کرده و این جایز نیست.[18]
- محمد بن عبد الوهاب میگوید: «فاعلم أن شرک الأولین فی الجاهلیه أخف من شرک أهل زماننا وشرکهم اشد»؛ شرک کسانی که قائل به جایز بودن توسل به مردگان و طلب شفاعت و زیارت آنها هستند از شرک بتپرستان زمان جاهلیت بدتر است.[19]
گفتنی است که از این قبیل کلمات در کتابهای وهابیون فراوان است. به عنوان نمونه کتاب الجامع الفرید تألیف محمد ابن ابراهیم نعمان، مجموعهای از مقالات ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب را جمع کرده و از قول محمد بن عبد الوهاب آمده است: توسل و تبرک جستن به قبور و حتی دست کشیدن به قبر و بوسیدن آن و طلب شفاعت از آنها از عمل مشرکان است.[20]
با توجه به آیات قرآن و روایات متعددی که در کتابهای معتبر حدیثی اهلسنت موجود است، بیگمان تمام مسلمانان، از جمله خلفا و ائمه مذاهب اهلسنت، توسل و شفاعت را قبول دارند و آنرا جایز میشمارند.
اما بنابر نظر وهابیت که توسل و شفاعت به غیر خدا را شرک میداند باید قائل شود که بزرگان اهلسنت از جمله خلیفه دوم و سوم هم مشرک بودند.
بنابر این، مسلمانان با غیرت باید بین این دو نظریه یکی را انتخاب کنند. یا شرک همه مسمانان و از جمله بزرگانی؛ مانند عمر، عثمان، امام شافعی، ابن خزیمه و.... را بپذیرند و یا اینکه متوجه عقاید انحرافی و بدعتهای فرقه وهابیت باشند و از آنان بیزاری جویند.
[1]. در آیه 64 سوره نساء میخوانیم: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً».
[2]. در این باره میتوانید به سؤال 2143 (سایت: 2261) اعتقاد اهل سنت به توسل قبل از ابن تیمیه مراجعه کنید.
[3]. بخاری، محمد ابن اسماعیل، صحیح بخاری، باب مناقب عباس ابن عبد المطلب حدیث 3710، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم.
[4]. شیبانی، احمد ابن حنبل، مسند احمد، ج 4 ص 138، دار احیاء تراث العربیة، چاپ دوم، 1415.
[5]. ابن حجر، الصواعق المحرقه،ص 274، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ اول، 1417.
[6]. خطیب بغدادی، تاریخ خطیب، ج 13، ص 29، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1425.
[7]. التوصل الی حقیقه التوسل، ص 253.
[8]. الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، سیرة اعلام النبلاء، ج 11 ص 358، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1407.
[9]. تاریخ خطیب، ج 4، ص 423.
[10]. سمهودی، علی بن احمد، وفاء الوفاء، ج 3، ص 1371، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ چهارم، 1371؛ التوصل الى حقیقة التوسل، ص 215، حدیث را از دلائل النبوة بیهقى نیز نقل نموده است. متن حدیث این است: «یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لى».
[11]. وفاء الوفاء، ج 3، ص 1372. متن حدیث: «اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمة یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فى».
[12]. همان، ص 1373. متن روایت:« اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد ص نبى الرحمة، یا محمد انى اتوجه بک الى ربک ان تقضى حاجتى».
[13]. آلوسی، روح المعانى، ج 6، ص 114- 115، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
[14]. ابن تیمیه، الرد علی الاخنائی، ص 18، ریاض، المرئاسه العامه الادارات البحوث العلمیه، 1404ق.
[15]. همان، ص 52.
[16]. همان، ص 31.
[18]. محمد ابن عبد الوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، ص 21، بیروت، دارالقلم، الطبعه الاولی، 1406ق.
[19]. همان، ص 47.
[20]. نعمان، محمد بن ابراهیم، الجامع الفرید، ص 306، به نقل از: محمد ابن عبد الوهاب، رسالة الکلمات النافعة فی المکفرات الواقعة، جده، الطبعة الثالثة، 1393ق.

: