جستجوی پیشرفته
بازدید
10497
آخرین بروزرسانی: 1394/04/18
 
کد سایت fa58216 کد بایگانی 70341 نمایه تفاوت میان معنای دو کلمه «جَنَّ» و «غَشِیَ»
طبقه بندی موضوعی لغت شناسی
اصطلاحات جن
گروه بندی اصطلاحات سرفصل‌های قرآنی
برچسب پوشش|جن|غشی|ستر
خلاصه پرسش
«جن» و هر واژگانی که برگرفته از ریشه «جنن» است، معنایشان چیست و چه تفاوتی با واژگانهایی دارد که از ریشه «غشی» استخراج شده اند؟
پرسش
فرق میان دو کلمه «جَنَّ» و «غَشی» چیست؟
پاسخ اجمالی
این دو ریشه، در اصل معنای پوشش و پوشیده بودن با هم اشتراک دارند، اما در نحوه و نوع پوشش اختلاف دارند. ریشه «جن» هم درباره پوشش‌های ملاصق(چسبیده) و هم غیر ملاصق(غیر چسبیده) به‌کار می‌رود، ولی ریشه «غشی» فقط در پوشش ملاصق (چسبیده) استعمال می‌شود.
همچنین «جن» فقط در پوشش ضخیم به‌کار می‌رود، ولی «غشی» (غشاء) در پوشش رقیق و نازک نیز استعمال می‌شود.
 
پاسخ تفصیلی
جَنَّ
جَنَّ از ریشه «ج ن ن» (جنَّ یَجُنُّ جَنّاً) مشتق شده است که در اصل به معنای پوشاندن،‌ مستور کردن و پوشیده بودن است.[1] این ریشه هم به صورت لازم و هم به صورت متعدی بنفسه و هم متعدی به حرف جر استعمال می‌شود.[2] مشتقات بسیاری از این ماده، در قرآن کریم به‌کار رفته است؛ مانند: «فَلَمَّا جَنَ‏ عَلَیْهِ اللَّیْلُ»،[3]‏ «اتَّخَذُوا أَیْمٰانَهُمْ جُنَّةً»،[4] «وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهٰاتِکُمْ»،[5] و موارد بسیار دیگر.
«جَنَّة»؛ یعنی هر باغ و بستانى که داراى درختان انبوه است و زمین را می‌پوشاند. به بهشت، «جَنَّة» گویند؛ چراکه اکنون ثواب و نعمت‌هایش بر ما مخفی است.[6] واژه‏ «جِنّ‏» به موجودات نامرئى نیز اطلاق می‌شود که از چشم و حواس ظاهرى ما پنهانند. «جنین» به فرزندی می‌گویند که در شکم مادرش، پنهان و پوشیده است. از سلاح و سپر، «جُنَّة» تعبیر شده، چراکه وسیله و پوششی است که انسان را حفظ می‌کند، هم‌چنان‌که در حدیثی از رسول اکرم(ص) آمده است: «الصّوم جُنَّة»؛[7] یعنى روزه نگاه‌دارنده و سپرى براى مؤمنان است. به قلب،‌»جَنان» می‌گویند به دلیل این‌که در بدن انسان، پنهان و پوشیده است. کفن و قبر را «جَنَن» نامیده‌اند به جهت این‌که مرده در آن پوشیده می‌شود. «مجنون» کسی است که عقلش پوشیده شده است.[8] بنابراین، ریشه همه این معانی به همان معنای اصلی برمی‌گردد.
غَشِیَ
«غَشِیَ» از ریشه «غ ش ی» (غَشِیَ یغشی غِشَاوَةً و غِشَاءً) گرفته شده است و به معنای پوشیده بودن، پوشاندن و فرا گرفتن است.[9]
مشتقات گوناگونی از این ماده، در قرآن کریم آمده است؛ مانند: «فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ مٰا غَشِیَهُمْ»،[10] «وَ تَغْشىٰ وُجُوهَهُمُ النّٰارُ»،[11] «وَ اللَّیْلِ إِذٰا یَغْشىٰ»،[12] «إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعٰاسَ»،[13] و موارد دیگر.
تفاوت معنای جَنَّ و غَشِیَ
روشن شد که ریشه‌های «جن» و «غشی» هر دو در اصل به معنای پوشاندن و پوشیدن است. با این وجود،‌ تفاوت‌های دقیق و ظریفی نیز دارند. این کلمات در اصل پوشش و پوشیده بودن اشتراک دارند، اما در نحوه و نوع پوشش اختلاف دارند.
«جن» به معنای «ستر» است؛ ستر چیزی است که انسان را از دیگری بپوشاند، اگرچه آن چیز، به انسان چسبیده و متصل نباشد؛ مانند دیواری که انسان، پشت آن، پنهان است که از آن،‌ چنین تعبیر می‌شود: «استَجنَنتُ بالحیطان»[14] یا «تَسَتَّرتُ بالحیطان».
اما «غشی» (غشاء) همانند «غطاء»، تنها به پوششی می‌گویند که چسبیده باشد؛ مانند این‌که انسان با لباس خود را بپوشاند؛ در این‌جا گفته می‌شود: «استَغشَیتُ الثیاب» یا «تَغَطَّیتُ بالثیاب» اما نمی‌توان گفت: «استَغشَیتُ الحیطان» یا «تَغَطَّیتُ بالحیطان».
بنابراین، «جن» درباره پوشش ملاصق و غیر ملاصق(چسبیده و غیر چسبیده) به‌کار می‌رود، اما «غشی» فقط در پوشش ملاصق استعمال می‌شود.[15]
تفاوت دیگر این است که «غشی» (غشاء) گاه در پوششی به‌کار می‌رود که رقیق و نازک است به طوری که بیننده گمان می‌کند که اصلاً پوششی نیست؛ از این‌رو به اعصاب رقیقی که بسیاری از اعضای بدن را فراگرفته،‌ «أغشیة البدن» گفته می‌شود. اما «جن» به پوششی گفته می‌شود که موجب پنهان شدن آنچه زیر آن است، می‌گردد.[16]
 

[1]. ابن فارس، أحمد، معجم مقائیس اللغة، ج ‌1، ص 421، قم، مکتب الاعلام الاسلامی‏، چاپ اول،‌ 1404ق.
[2]. مصطفوى، حسن‏، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏2، ص 122، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، چاپ اول،‌ 1368ش.
[3]. انعام، 76.
[4]. مجادله، 16.
[5]. نجم، 32.
[6]. راغب أصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 204، بیروت، دمشق‏، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول،‌ 1412ق.
[7]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ‏1، ص 287، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، ج ‏13، ص92 - 94، بیروت‏، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، ‌1414ق؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص 204.
[9]. معجم مقائیس اللغة، ج ‌4، ص 425.
[10]. طه، 78.
[11]. ابراهیم، 50.
[12]. لیل، 1.
[13]. انفال، 11.
[14]. ابن منظور می‌گوید: «اسْتَجَنَّ فلانٌ إذا استَتَر بشی‏ء»؛ لسان العرب، ج 13، ص 93.
[15]. عسکرى، حسن بن عبدالله‏، الفروق فی اللغة، ص 282، بیروت‏، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول،‌ 1400ق.‏
[16]. همان.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها