جستجوی پیشرفته
بازدید
13845
آخرین بروزرسانی: 1395/09/08
خلاصه پرسش
عبادت مستمر و انجام همیشگی کارهای نیک، ناشی از توفیق الاهی است یا عادت؟
پرسش
عبادت کردن و انجام واجبات و مستحبات توفیق الاهی است یا عادت؟
پاسخ اجمالی

انجام عبادت توفیق الهی است یعنی، اینکه زمینه های انجام عبادت برای انسان فراهم شده است، از توفیق و لطف خداست، اما باید توجه داشت که عادت اگر فعلی باشد، یعنی باعث نشود که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجى قرار ‏گیرد و تنها باعث شود که انسان کارى را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام ‏دهد، نه تنها مورد مذمت نیست، بلکه به تعبیر برخی عامل مهمی در تربیت است. بله ممکن است تکرار عمل عبادی بعد از مدتی به گونه ای باعث عادت گردد که انسان آن را به صورت یک ماشین، بدون اینکه اراده‌ای در کار باشد، انجام دهد و البته این چنین عبادتی ارزشی یا اثری را به دنبال نخواهد داشت. اسلام برای جلوگیری از این حالت، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است تا انسان همیشه هدف از انجام عبادت را به خاطر داشته باشد و عبادت را از سر عادت انجام ندهد.

پاسخ تفصیلی

در ابتدا باید گفت که بسیاری از توفیقات، ناشی از حرکت و تلاش انسانهاست. به عنوان نمونه، بر اساس آیه 35 سوره نساء، اگر افرادی صادقانه برای آشتی زوجین تلاش نمایند، پروردگار نیز توفیق آن آشتی را شامل حالشان خواهد کرد.
شکی نیست که انجام هر عبادت به توفیق الهی است [1] و در مواردی هم این توفیق از انسان سلب می شود [2] ، اما سؤال آن است که آیا عادت کردن به عبادت در تنافی با این نکته است که عبادت انجام شده توفیق الهی باشد؟ برای روشن شدن مسئله و پاسخ گویی به پرسش فوق باید به نکاتی که در زیر می آید توجه کرد:

 

1. آیا عادت مطلقا بد است و ارزشی ندارد؟

 

گروهی معتقدند که در باب تربیت، انسان نباید به چیزی عادت کند و عادت مطلقاً بد است؛ زیرا همین که چیزى عادت شد بر انسان حکومت مى‏کند و انسان به آن انس مى‏گیرد و نمى‏تواند آن را ترک کند، و آن وقت است که کارى را که انجام مى‏دهد نه به حکم عقل و نه به حکم تشخیصِ اینکه این کار کار خوبى است یا کار بدى، انجام مى‏دهد. بلکه به حکم اینکه عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت مى‏شود انجام مى‏دهد. عادت بشر را به صورت ماشین در مى‏آورد و روح ابتکار را در انسان مى‏کشد و اختیار و حرّیت و اراده را از او سلب مى‏کند. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «لاتَنْظُروا الى‏ طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ فَانَّ ذلِکَ شَىْ ءٌ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَلکِنِ انْظُروا الى‏ صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اداءِ امانَتِهِ»؛ به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن، چیزى است که او بدان عادت کرده و اگر بخواهد آن را ترک کند وحشت مى‏کند... . [3] پس عادت، ارزش اخلاقى یک کار را از میان مى‏برد لذا بهترین کارها و فضایل انسانى همین که به صورت عادت درآمد ارزش خود را از دست مى‏دهد؛ زیرا در این صورت آن عادت و ملکه است که بر انسان حکم مى‏کند.

 

2. عادات اگر فعلی باشند بد نیست و تنها به انسان در انجام عبادت از سر اراده و آگاهی کمک می کند. توضیح اینکه:

 

از دیدگاه ما عادت به صورت مطلق بد نیست؛ چون عادات بر دو قسم است: عادات فعلى و عادات انفعالى. عادت فعلى آن است که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجى قرار نمى‏گیرد بلکه کارى را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام مى‏دهد. هنرها و فنون، عادت است. همین نوشتن ما عادت است نه علم، حتى بسیارى از ملکات نفسانى، عادات فعلى است مثل شجاعت، جود و سخاوت، و عفت و پاکدامنى. خاصیت این دسته از عادات این نیست که انسان خوى و انس مى‏گیرد، بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتى که عادت نکرده است اراده‏اش در مقابل محرّکات- که در جهت خلاف است- ضعیف است، ولى وقتى که عادت کرد قدرت مقاومت پیدا مى‏کند، عادت، کارى را که برحسب طبیعت براى انسان دشوار است آسان مى‏کند. گاهى انسان مى‏خواهد کارى را انجام دهد که برخلاف طبیعت اوست. طبعاً وقتى «سخت» براى انسان عادت شد و به صورت ملکه درآمد، آن دشوارى در مبارزه با طبیعت از میان مى‏رود نه اینکه خود، انسى براى انسان مى‏گردد. فرض کنید کسى عادت مى‏کند که سحرخیز باشد. این آدم قبل از عادت به سحرخیزى وقتى مى‏خواهد رختخواب را ترک کند برایش سخت است. کوشش مى‏کند که این کار را آسان کند. مدتى که سحرخیزى کرد کم کم به سحرخیزى عادت مى‏کند، و این چیزى جز آسان شدن آن نیست. به عبارت دیگر قبلًا اسیر طبیعت بود. در اثر این عادت، نیرویى برابر با نیروى طبیعت پیدا مى‏کند و در میان این دو نیرو آزاد مى‏شود و آنگاه با عقل خود مصلحت اندیشى مى‏کند و تصمیم مى‏گیرد که بخوابد یا بیدار بماند. این را نمى‏توان بد دانست. نمى‏توان گفت که انسان مدام در زیر فشار طبیعت، با اراده و فرمان عقل سحرخیزى کند، وقتى که عادت کرد عادت را بشکند تا باز طبیعت در مجراى خود قرار گیرد.

 

ما می گوییم عادت طبیعت دوم است و کاری که از این نیرو ساخته هست آن است که کارها را بر ما آسان مى‏کند. البته باید عقل و اراده- و یا عقل و ایمان- را آنچنان قوى نگه داریم که همان‏طور که اسیر طبیعت نیست، اسیر عادت هم نباشد. واقعاً وقتى که چیزى براى انسان به صورت عادت درآمد، به آن خو و انس مى‏گیرد و آن را به‏طور خودکار و ماشین وار انجام مى‏دهد و گاهى اساساً کارى به عقل و ایمان ندارد، یعنى اگر عقل یا ایمان بگوید برخلاف آن عمل کن، نمى‏کند. زیاد رخ مى‏دهد که یک کار براى انسان به صورت عادت در مى‏آید به طورى که انسان فرمان ایمان را نمى‏پذیرد. اما در عین حال این دلیل نمى‏شود که ملکات را نفى مطلق کنیم، و مثلًا عدالت یا سحرخیزى که ملکه شد دیگر به درد نمى‏خورد؛ بلکه باید گفت هرچه که انسان را اسیر خود کرد به طورى که آدمى از فرمان عقل و ایمان هم سرپیچى نمود، نادرست است.

 

حدیثى هم که فرمود:  «نظر به طول رکوع و سجود شخص نکنید، چون این امرى است که براى او عادت شده و او از ترکش وحشت دارد» به همین نکته اشاره دارد که گاهى عادت به صورتى درمى‏آید که ارزش کار خوب را از میان مى‏برد.

 

بله ایجاد انس در عاداتِ انفعالى است‏؛ یعنی در عادات انفعالى است که انس ایجاد مى‏شود و انسان اسیر آن مى‏گردد. مقصود از عادات انفعالی عاداتى است که انسان تحت تأثیر یک عامل بیرونى است، مثل اینکه سیگار کشیدن براى انسان عادت مى‏شود، یعنى انسان همیشه مى‏خواهد این دود سیگار به او برسد. عادات انفعالى معمولًا حالت انس براى انسان ایجاد مى‏کند و انسان را اسیر خود مى‏کند، و تن پرورى‏ها به آن معنى که غالباً عادات انفعالى است. مثلًا انسان عادت مى‏کند که روى تشک پر قو بخوابد یا مثلًا به غذاى خاصى عادت مى‏کند به طورى که اگر آن غذا به او نرسد هرچند غذاى دیگر مقوّى باشد، نمى‏تواند بخورد. اینها عادات انفعالى است که بد است. ولى عادات فعلى را که نمى‏شود به دلیل اینکه عادت است گفت بد است. البته ممکن است به دلیل دیگرى بد باشد ولى به دلیل اینکه عادت است نمى‏توان گفت بد است. [4]

 

3. اسلام برای جلوگیری از حالت عادت زدگی، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است. توضیح اینکه:

 

اسلام هیچ عبادتى را بدون نیّت نمى‏پذیرد، و نیّت از نظر اسلام داراى دو رکن است:

 

یکى اینکه عمل باید از روى توجه باشد نه از روى عادت، آنچنان عادتى که انسان بدون اینکه خودش توجه داشته باشد کأنّه بدنش دارد عمل را انجام مى‏دهد، مثل خیلى کارهایى که انسان بدون توجه انجام مى‏دهد مانند راه رفتن. انسان وقتى دارد راه مى‏رود توجه ندارد که دارد راه مى‏رود، از روى بى‏توجهى است. [پس اولین رکن نیّت این است که انسان‏] باید قلبش را متمرکز کند به طورى که عمل از روى توجه باشد نه بى‏توجهى. اینکه مى‏گویند استدامه نیّت هم شرط است براى همین است. توجهى هم که [در ابتداى نماز] دارى کافى نیست؛ یعنى اگر انسان در وسط نماز آنچنان از کار خود غفلت کند که باید متوجهش کرد، نمازش باطل است.

 

علماى روان شناسى مى‏گویند: یک کار همین قدر که براى انسان عادت شد، دو خاصیت متضاد در آن به وجود مى‏آید. هرچه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، کارْ سهلتر و ساده‏تر انجام مى‏شود. یک ماشین نویس که به ماشین نویسى عادت مى‏کند، هرچه بیشتر عادت مى‏کند، کار سریعتر و سهلتر برایش صورت مى‏گیرد. ولى هرچه بیشتر عادت مى‏کند، از توجهش کاسته مى‏شود، یعنى از اینکه این عمل او یک عمل ارادى و از روى توجه باشد کاسته مى‏شود و به یک عمل غیرارادى نزدیکتر مى‏گردد. خاصیت عادت این است. اینکه در اسلام به مسئله نیّت تا این اندازه توجه شده، براى جلوگیرى از این است که عبادتها آنچنان عادت نشود که به واسطه عادت، به یک کار طبیعى و غیر ارادى و غیر فکرى و غیر هدفى و کارِ بدون توجه- که هدف درک نشود و فقط به پیکر عمل توجه گردد- تبدیل شود. [5]

 

 

[1] . «معناى توفیق درست کردن همه وسائل و اسباب آن چیزى است که در پیدایش نیاز بدانها دارد و از این جهت کسى که دیگرى را بر کارى کمک می کند نمی گویند «باو توفیق داد» زیرا او توانست تنها یک سبب «یک قسمت کار را» درست کند اما جمع همه اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر بخدا است لذا توفیق فقط از او است». ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 4.

[2] . برای آگاهی بیشتر نک: پاسخ شماره 230 (سایت: 1855)؛ تفسیر نمونه، ج‏25، ص: 85.

[3] . الکافی ج : 2 ص : 105

[4] . برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏22، ص:567- 573.

[5] . برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏22، ص: 643-644.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها