جستجوی پیشرفته
بازدید
7383
آخرین بروزرسانی: 1401/02/16
خلاصه پرسش
افعال لازم و متعدی چه تفاوتی با یکدیگر داشته و چگونه می‌توان یک فعل لازم را تبدیل به فعلی متعدی نمود؟
پرسش
توضیحی در ارتباط با افعال لازم و متعدّی ارائه نمایید؟ یک، مفعولی، دو و سه مفعولی، راه‌های متعدّی کردن فعل لازم چگونه است؟
پاسخ اجمالی

فعل‏ها در زبان عربى از جهت گرفتن «مفعول به» به دو دسته فعل متعدّى‏ و لازم‏ تقسیم مى‏شوند:

فعل‌های متعدّی

فعل‌های متعدّی فعل‌هایی هستند که به فاعل بسنده نکرده و برای تکمیل معنای خود نیازمند یک یا چند مفعول می‌باشند و بر همین اساس به سه گروه تقسیم می‌شوند:

  1. یک مفعولی مانند «أکلت طعاما» خوردم غذایی را. (غذا مفعول است).
  2. دو مفعولی مانند «أعطیت أحمدا درهما». به احمد درهمی را هدیه دادم. (احمد و درهم دو مفعول می‌باشند).
  3. سه مفعولی «اعلمت علیا قاسما ناجحا». قبولی قاسم را به علی خبر دادم. (قبولی، قاسم و علی سه مفعول می‌باشند).

گفتنی است افعال دو مفعولى به نیز خود در دو گروه طبقه‌بندی می‌شوند:

اوّل: افعالى که دو مفعول آنها رابطه آخذ و مأخوذ دارند؛ مانند: «اعطیت أحمدا درهما»؛ یعنى فعل فاعل سبب شده است که مفعول اوّل، مفعول دوم را به دست آورد.

دوّم: افعالى که دو مفعول آنها مضمون یک جمله را می‌رسانند؛ مانند: «علمت زیدا فاضلا». در این مثال علم فاعل به «فاضل بودن زید»، یعنى به مفاد جمله «زید فاضل» تعلّق گرفته است. به این‏گونه افعال، افعال قلوب گویند.[1]

فعل‌های لازم

فعل‌های لازم، فعل‌هایی هستند که مفعول نمی‌گیرند. این فعل‌ها گاهی به فعل‌های متعدّی تبدیل شده و به دنبال آن نیاز به مفعول خواهند داشت.

برای تبدیل افعال لازم به متعدّی راه‌هایی وجود دارد:

رفتن فعل به باب افعال

اگر فعل لازمی به باب افعال برود، متعدّی و داراى «مفعول به» خواهد شد. به عنوان نمونه فعل «ذهب» در جمله «ذهب محمد؛(محمد رفت)» که فعل لازم است، با رفتن به باب افعال «اذهبت محمد؛(محمد را بردم)»، متعدّی می‌گردد.

رفتن فعل به باب تفعیل

اگر فعل لازمی به باب تفعیل برود، متعدّی و داراى «مفعول به» خواهد شد. «فرح علیٌّ؛ علی خوشحال شد»- «فرّحت علیّا؛ علی را خوشحال کردم».

به وسیله حرف «باء تعدیه»

از میان حروف جرّ، تنها حرف جر «باء» بین فعل و اسم بعد از آن به گونه‌‌ای ارتباط برقرار می‌کند که آن‌را متعدّی و معناى فعل را به گونه‏اى تغییر داده که محتاج «مفعول» می‌شود؛ به عنوان نمونه فعل «ذهب» در عبارت «ذهب زید؛ زید رفت»، لازم است؛ اما به وسیله حرف جرّ «باء»، فعل متعدّی می‌شود «ذهب زید بعمرو؛ زید عمرو را برد». در این عبارت، «ذهب» که فعل لازم بود با کمک «باء» متعدّى شده و با کلمه «عمرو» ارتباطی از نوع ارتباط مفعولی برقرار کرد.

گفتنی است؛ تنها حرف جرّى که صلاحیت این تغییر را دارد، حرف جر «باء» است؛ اما بقیه‌ی حروف جرّ فقط وسیله ارتباط فعل با اسم مابعد هستند و هیچ‏گونه‏ تغییرى در معناى فعل نمی‌دهند؛ به عنوان مثال در عبارت «قعد المریض»، «مریض نشست»؛ اما اگر بخواهیم بگوییم «مریض بر تخت نشست» خواهیم گفت: «قعد المریض على السریر» حروف جر وسیله ارتباط فعل با اسم ما بعد خود بوده و به اسم ما بعد خود جر می‌دهند؛ اما آن‌را متعدّی نمی‌کند.[2]


[1]. ر. ک: عصارى، محمود رضا، مفاهیم علم نحو (2)، ص 84، قم، جامعة المصطفى العالمیة، چاپ اول، 1388ش‏.

[2]. همان، ص 81 - 83.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها